ارمغان څمکنی
طالبان به عنوان گروه متشکل از
طلبههایی که در مدارس دینی پاکستان یا در حقیقت مقر تربیت گروههای افراطی و
تروریستی تدریس شده و برای دنبال کردن اهداف سیاسی خود، دین را وسیله قرار داده
سالهاست، زندگی را به کام مردم افغانستان تلخ نمودهاند. برای بار دوم در نیمههای ماه آگوست سال ۲۰۲۱ پس از تصرف تمام ولایات کشور و
سقوط نظام جمهوریت وارد کابل شد، به محض تصرف کابل، زنان افغانستان که در بیستسال
گذشته با تمام نیرو و توانایی خویش در مقابل هزاران مشکل و چالش ایستاده و در
اجتماع موقف و جایگاهی را ساخته و توانسته بودند که از حق اجتماعی و سیاسیشان
برخوردار گردند؛ یکباره به حاشیه رانده شده و برای حذف آنان به گونهای کلی به
توحش زنستیزانهٔ خود متوصل شدند. زمانیکه آمریکایی ها و هیأت
طالبان با حضور نمایندگان دولت افغانستان وارد مذاکرات صلح شدند، زنان در داخل
کشور با استفاده از هر روش ممکن و فرصتی تلاشهای زیادی نمودند تا نگرانیهای خویش
را در رابطه به نادیده گرفته شدن حقوق زنان و حذف سیستماتیک آنها بیان نمایند؛
علیرغم اینکه جهان و جوانب دخیل در مذاکرات صلح افغانستان خیلی خوب میدانستند که
حاکم شدن گروه طالبان بر کشور، خطر بزرگ برای دستاوردهای بیستسالهٔ زنان این کشور
است.
با آنهمه، در پی هر گونه توافق
که وجود داشت این گروه به قدرت رسیده و حاکمیت را در دست گرفتند. زمانیکه طالبان طی کنفرانس مطبوعاتی در مرکز رسانههای دولت اعلام
حضور نمودند به تعقیب آن در اولین اقدام دروازههای مکاتب را به روی دختران بسته و
خانمهای شاغل را اجازهٔ ورود به دفاتر کارشان را ندادند که این اقدام طالبان باعث
شد تا زنان به صورت خودجوش و بومی در برابر بیعدالتی؛ خودکامگی و حاکمیت
مردسالارانهٔ گروه طالبان اعتراض نمایند؛ اعتراضات زنان در کشور کاملاً مدنی و صلحآمیز
بوده و آنها با شعار نان، کار و آزادی وارد پیکارهای مبارزاتی شدند. حال آنکه در ابتدا طالبان به استفاده از زور، ضرب و شتم، تهدیدهای
شفاهی، کوشش کردند تا مانع بیرون شدن زنان به جادهها شوند اما در نهایت فهمیدند
که زنان افغانستان در بیستسال گذشته موقف و جایگاه خویش را در جامعه
شناخته و به مفهوم واقعی عدالت؛ برابری و آزادی پی بردهاند. زنان که با انبوهی از چالشهای سد راه خویش مبارزه کرده و در فضای
رعب و وحشت ناشی از حملات و تاکتیکهای ضدبشری طالبان که چرخهٔ زندگی عادی در کشور
را برهم زدهبود، مبارزه و تحصن کردند. برای رسیدن به جایگاهی که طالبان
یکشبه آنرا از بین بردهاند از هفتخوان رستم گذشتهاند. برای طالبان قرار گرفتن در مقابل گروهی از زنان روشنفکر، نخبه و
جسور، سنگینتر از رفتن به میدان نبرد تمام گشته، بناءً آنها
به روش خطرناکتری که معرفی از هویت و اهداف آنها است متوصل شده در ابتدا زنان
معترض را به گونهای خیلی مرموز ربوده و بعد در نشستهای اسلو و سویس خبر دستگیری
و بازداشت زنان را تکذیب کرده و بهطوری مطلق انکار نمودند.
در مدت ششماه که طالبان در
افغانستان حاکماند، ما بارها متوجه عدم هماهنگی و توافق میان تصامیم و اظهار
نظرهای آنها که ناشی از نداشتن دانش حکومتداری و بیسوادی بودهاست شدیم، اوضاع
نابسامان افغانستان، خود دلیل محکم و قانعکننده بر سیستم فلج حکومتداری گروه
طالبان میباشد و در نهایت منجر به تصمیمهای غیر انسانی و توصل آنها به خشونت میگردد،
در حالیکه سرپرست وزارت خارجهٔ گروه طالبان و نمایندگان آنها برای کسب مشروعیت بینالمللی به تضرع و دستبوسی جامعهٔ
جهانی مصروفاند. گروهی از جنگجویان آنها که
مطمئناً از انس حقانی و سراج حقانی، مغزهای متفکر حملات انتحاری بودهاند دستور
گرفته تا زنان و دختران معترض را ربوده و بازداشت کنند؛ یک بار دیگر قابل یادآوری
میدانم که طالبان افزون بر آنکه فاقد توانایی اداره کردن کشور و حکومتداریاند
از جامعهای که جنایت خویش را بالای آن تحمیل کردهاند نیز شناخت درستی نداشته و
با تمام نیرو در پی حذف یک بخش بزرگ و مهم جامعه (زنان) بوده و در عین حال، برای دریافت
مشروعیت بینالمللی تقلا میکنند. به همین ترتیب طالبان در ابتدا
بازداشت زنان معترض را رد نموده و نوار تصویری که از لحظهٔ وارد شدن غیر قانونی
افراد وابسته به طالبان به منزل یکی از زنان معترض را تمثیل خوانده، ادعا کرده
بودند که این زنان در پی ساختن پرونده و یا همان کیسسازی برای خارج شدن از کشور
هستند، اما بعد از بازداشت تعدادی زیادی از زنان و دختران معترض به شکل انفرادی،
آنها در پی یک یورش مسلحانه، گروهی از زنان معترض را دستگیر نموده و از آنها یک
نوار تصویری که با زور شلاق و شکنجه گرفته شده را نشر نمودهاند.
طالبان با این اقدام، که کاملاً
با اقدامات زنستیزانه و مردسالاری دولت ایران شباهت بسیاری دارد، ثابت نمودند که
آنها خود را متعهد به هیچ نوع قوانینی ندانسته و به خودکامگی، جنایت و لجاجت خویش
استوارند.
در نوار تصویری نشر شده از سوی
وزارت داخله طالبان به وضاحت میتوان ارعاب و وحشت را در چشمان زنان مشاهده کرد و
فهمید که آنها تا چه حد، تحت فشار روحی و شکنجههای فیزیکی بودهاند تا تن به این
اعترافات اجباری بدهند؛ طالبان در دورهٔ اول حاکمیت خود و در بیستسال گذشته
ناقضین درجه اول حقوق زنان بوده و شواهد زیادی موجود است که چگونه زنان در مناطق
تحت حاکمیت آنها، محاکم صحرایی و مجازات شدهاند. برای ما اصلاً دور از انتظار نیست
که طالبان زنان را تحت شکنجهٔ روحی و فیزیکی قرار داده و آنهارا وادار به بیان
سخنان کرده اند که خلاف مطالبات شان بوده است. در حالیکه طالبان جنگ بیستسالهای
که منجر به ویرانی یک کشور و تباهی یک ملت شدهاست را مایهٔ مباهات خویش دانسته و
به آن جهاد علیه اشغال میگویند و خود را پرچمدار و وارثین برحق دین اسلام میخوانند. این پرچم داران اسلام با پیشوندهای ملا و مولوی از این همه زنستیزی
و اعمال شکنجه بالای مردم افغانستان و بهویژه زنان خسته نمیشوند؟!
در پایان به صراحت میتوانم بگویم که؛ طالبان با چیدن سناریو وادار
کردن زنان معترض به دروغ اجباری، نه تنها صدای حق طلبی ما را خاموش و کمر
مبارزات را خم نکرده، بلکه ارادهٔ ما را بیشتر مستحکم نموده تا در کنار هم برای
دست یافتن به خواستههای مشروع خویش مبارزه نماییم؛ صدای زنان معترض! صدای جامعهٔ دردمند افغانستان
بوده که نشر و پخش این گونه نوارهای تصویری دستسازی شده نمیتواند از عظمت و
حقانیت مبارزات مدنی و برحق زنان بکاهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر