۱۴۰۲ اردیبهشت ۹, شنبه

شعری برای کارگر


نوری شریفی

 


دستها پینه بسته

پیشانی پرچروک


و اخمها درهم،

 حیاتی که گذران هر ثانیه اش بسان سالی است!

قلب‌ها فشرده

لبها خاموش

و دستها تهی،

تبعیض و ستم و گرسنگی جانفرسایش کرده!

چشمها بی فروغ

انگیزه خالی

و آینده تاریک

چنان جانفرسا که دیگر از ناله کودکت نیز نمی لرزی!

اینست آنچه ستمگران میخواهند،

ما اما...

اگرچه دستهامان پینه بسته،

از کار روزانه ی سازنده است،

پیشانی مان پرچروک و اخمها درهم است اما

فقط در تقابل با ظالمان!

ما قلب‌هایمان فشرده

از ستم و درد

لبهامان پر از فریاد سکوت و

مشتهامان گره کرده از خشم بیدادگران،

وگرچه از گرسنگی و ضعف چشم هامان بی فروغ می نماید

لیک

پر از انگیزه رهایی از اسارتیم

من و دیگر دربندان

برای آینده ی روشن ایران

که درآن تشعشع انوار پر صلابت آزادی

چشمها را خیره می‌کند،

همواره جنگیده ایم!

ما در طول تاریخ بشریت

با پرچم برافراشته عدالت و برابری!

برای صلح!

با جانمان,

خون‌بهای آزادی را پرداخته ایم!

 

اول ماه مه روز جهانی کارگر گرامی باد





ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و دوازده - پیوند جنبش رهائی زن با جنبش کارگری از خانه و کارخانه تا عمق جامعه گسترده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر