بعد از اینکه مسلمانان
در جنگ فاتح میشوند حقوق زیر را خواهند داشت:
1) اموال و غنائم را
بین خود پخش کنند.
البته باید به این نکته
توجه داشت پیامبر اسلام یک پنجم تمام غنائم را به خود اختصاص میداد و او از طریق
همین 20% اموال بود که میتوانست خانه اش را با چندین زن خود بگرداند، محمد این حق
اختصاصی را با نازل کردن آیه ای برای مسلمانان روشن کرده است:
سوره انفال آیه 41
وَ اعْلَمُوا أَنَّما
غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي
الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ
آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ
الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.
و بدانيد هر گونه
غنيمتي به شما رسد خمس آن براي خدا و براي پيامبر و براي ذي القربي و يتيمان و
مسكينان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدائي
حق از باطل، روز درگيري دو گروه (با ايمان و بيايمان يعني روز جنگ بدر) نازل
كرديم، ايمان آوردهايد، و خداوند بر هر چيزي قادر است.
شیعیان معتقدند این خمس
غنائم بعد از مرگ محمد نیز به امام تعلق میگیرد و بعد از امام هم لابد به آخوندها.
به نظر میرسد همین پنج درصد بتواند به خوبی نشان دهد که انگیزه محمد از پیامبری چه
بوده است. انگیزه مهم مسلمانان از حمله به نامسلمانان کسب اموال آنان بوده است، در
قرآن به صراحت دیده میشود که مسلمانان اموال کاروانها را میخواستند!
سوره انفال آیه 8
وَ إِذْ يَعِدُكُمُ
اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ
الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ
بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ.
و (به ياد بياوريد)
هنگامي را كه خداوند به شما وعده داد كه يكي از دو گروه (كاروان تجاري قريش يا
لشكر آنها) براي شما خواهد بود اما شما دوست ميداشتيد كه كاروان براي شما باشد (و
بر آن پيروز شويد) ولي خداوند ميخواهد حق را با كلمات خود تقويت و ريشه كافران را
قطع كند (لذا شما را با لشگر قريش درگير ساخت).
2) زنان و کودکان را
نیز بعنوان غنیمت بین خود بصورت برده پخش کنند.
3) مردان اسیر شده یا
برده میشوند، یا کشته میشوند، یا به فدیه آزاد میشوند.
سوره احزاب آیات 26 و
27
وَ أَنْزَلَ الَّذِينَ
ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصِيهِمْ وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ
الرُّعْبَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً؛ وَ أَوْرَثَكُمْ
أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ كانَ
اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيراً.
خداوند گروهي از اهل
كتاب را كه از آنها (مشركان عرب) حمايت كردند از قلعههاي محكمشان پائين كشيد، و در
دلهاي آنها رعب افكند (كارشان به جائي رسيد كه) گروهي را به قتل ميرسانديد و گروهي
را اسير ميكرديد؛ و زمينها و خانه هايشان را در اختيار شما گذاشت و (همچنين) زميني
را كه هرگز در آن گام ننهاده بوديد و خداوند بر هر چيزي قادر است.
نکته جالب اینجا است که
در قرآن از مسلمانان خواسته شده است در جنگ تعدی (تعدی یعنی تجاوز و ظلم) نیز
نکنند:
سوره بقره (ماده
گوساله) آیه 190:
وَقَاتِلُواْ فِي
سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ
يُحِبِّ الْمُعْتَدِينَ.
با کسانی که با شما جنگ
می کنند ، در راه خدا بجنگيد و تعدی مکنيد زيرا خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد.
نتیجه منطقی آن است که،
برده داری، تجاوز به زنان، قصب اموال، جزیه و کشتن مردان هیچکدام تعدی حساب
نمیشوند، از الله واقعاً باید پرسید منظورش از تعدی چیست؟ این سخن درست مانند این
است که به یک شخص بگوییم برو و فلان کس را بکش و به زنش تجاوز کن و اموالش را نیز
بردار اما مبادا به او ظلمی کنی! شاید منظور از این آیه این بوده است که وقتی
نامسلمانان و مسلمانانی که شک گرا بوده اند از محمد میپرسیده اند چطور تو میتوانی
از طرف خدا باشی و چنین قوانین وحشیانه ای را تبلیغ کنی، او بتواند بگوید خدا ما
را از تعدی نهی کرده! و تعدی تجاوز و برده داری و قصب مال و کشتن برده و باجگیری و
غیره نیست!
آیا بین جهاد ابتدایی و
آیات صلح آمیز قرآن ناسازگاری وجود دارد؟
از آنجا که اسلام دینی
بی در و پیکر و تق و لق است و هر ننه قمری میتواند تفسیر خودش را به اسلام به
چسباند و قرآن بر خلاف ادعایش کتابی مبین نیست و به نظر مسلمانان خدای جهان قرار
است آخرین دینش را طوری نازل کرده باشد که هزار جور بتوان آنرا فهمید و فهم های
متناقض از آن داشت حتی در پاسخ به این پرسش بسیار روشن و اساسی نیز دو نظریه کلی
مخالف یکدیگر در میان دانشمندان اسلام وجود دارد، برخی معتقدند آیات قتال و جنایت قرآن
ناسخ آیات صلح آمیز پیشین قرآن هستند و آنها را منسوخ کرده اند و برخی معتقدند که
چنین نیست و این دو دسته آیات به دلیل اینکه مقید هستند و مطلق نیستند در تناقض با
یکدیگر نیستند و هرکدام برای شرایط خاصی آورده شده اند.
برای پرداختن به این
مسئله باید قضیه ای با فرنام ناسخ و منسوخ را اندکی بررسی کنیم. همانطور که
میدانیم محمد برای برداشتن مشکلات از سر راه خود آیات قرآنی را بصورت تدریجی می
آورد. و بنا به میل خود و شرایط روز آیات قرآنی جدیدی را معرفی میکرد، بعنوان مثال
وقتی در مورد اسیران جنگی پس از جنگ بدر توسط مسمانان اختلافی پیش آمده بود که آیا
باید اسیر را در جنگ کشت یا اینکه با پرداخت فدیه آنها را آزاد کرد، پیامبر اسلام
با زیرکی آیه 67 سوره انفال را میسازد،
مَا كَانَ لِنَبِيٍّ
أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ
الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.
برای هیچ پیامبری نسزد
که اسیران داشته باشد تا که در روی زمین کشتار بسیار کند. شما متاع این جهانی را
میخواهید و خدا آخرت را میخواهد. و او پیروزمند و حکیم است.
به همین دلیل که محمد
قبل از تولید بخشی از آیات تازینامه، پردازش و تعقل چندانی نمیکرد، در قرآن
دستورات متناقضی پیش می آمد، مثلا جایی میگفت فلان کار را بکنید و جای دیگر میگفت
آنکار را دیگر نکنید. یا مثلا آیات مضحکی تولید میکرد و بعدا پشیمان میشد و میخواست
که آنها را باطل کند. برای پوشش این تضادهای قرآن و اینکه چرا بعضی از آیات قرآنی
ضد دیگر آیات قرآن هستند، پیامبر اسلام قضیه ناسخ و منسوخ را معرفی کرد؛ به آیاتی
که باطل شده اند منسوخ و به آیاتی که باطل میکنند ناسخ میگویند. در واقع برای
پوشاندن این تناقضات محمد تلاش کرد این مفهوم را جای بیاندازد تا جلوی مخالفت ها
را بگیرد، وقتی که محمد با اعتراضات در مورد اینکه چرا حرف خدا باید تناقض داشته
باشد و این ناسخ و منسوخ دیگر چه صیغه ای است، آیه 106 سوره بقره (ماده گوساله) را
می آورد:
مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ
أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ
اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.
هیچ آیه ای را منسوخ یا
ترک نمیکنیم مگر آنکه بهتر از آن یا همانند آن را می آوریم. آیا نمیدانی که خدا بر
هر کاری تواناست؟.
این است که در قرآن
هرگاه تضادی بین دستورات وجود داشته باشد، آن دستورات را با توجه به قاعده ناسخ و
منسوخ باید بررسی کرد، و این امر کاملا منطقی است، در همه جا آخرین دستور، معمولا
دستوریست که باید اجرا شود، نه دستورهای قدیمی.
سوره توبه بعد از
ماجرای صلح حدیبیه نازل شد. نتیجه سروده شدن این سوره یکی زیر پا گذاشتن معاهده
صلح حدیبیه و دیگری حمله به تبوک و تصرف آن بود. مودودی شرح میدهد که سوره توبه در
مورد چهار مسئله نازل شده است.
1- تمام عربستان را به
یک دارالاسلام کامل تبدیل کند. برای این منظور آشکارا اعلام میکند که تمامی
عهدنامه ها و پیمانها بین مسلمانها و مشرکین باطل هستند و هیچ تعهدی میان مسلمین و
مشرکین بعد از پایان آمدن چهار ماه نیست (آیات 1 تا 3)، اینکار برای نابودی شرک
ضروری بود تا اینکه مبادا تهدیدی برای اسلام باشد. (آیات 12 تا 18) کعبه را منحصر
به مسلمانان میکند و انجام تمامی مراسم مشرکین در آنرا ممنوع میکند. مشرکین حتی
نباید به کعبه نزدیک بشوند (آیه 28).
2- نفوذ اسلام را در
کشورهای همسایه گسترش دهد. (آیه 29) برای اینکه مسلمانان بتوانند نفوذ اسلام را در
کشورهای همسایه افزایش دهند، به آنها اجازه داده شد تا جهاد کنند و با شمشیر به
همسایگان حمله کنند تا این همسایگان سلطنت اسلام را قبول کنند، از آنجا که روم و
ایران همسایگان پر قدرت آنها بودند، درگیری بین مسلمانان و آنان امتناع ناپذیر
بود. هدف جهاد این نبود که آنها را مجبور به پذیرش اسلام شوند، بلکه این بود که
آنها مردم خود را مجبور از رها کردن اسلام نکنند و جلوی مردم و نسلهای بعدیشان را
از گرویدن به اسلام نگیرند. آنها میتوانستند عقاید دینی خود را تا هنگامی که جزیه
میپردازند برای خود حفظ کنند.
3- منافقین
نافرمانبردار را نابود کند. از آنجا که دیگر تهدیدی از خارج مسلمانان را تهدید
نمیکرد، مسلمانان میتوانستند منافقین را که در میان خودشان بودند نابود کنند (آیه
73) پیامبر خانه سوالیم را که مکان تجمع و مشورت منافقان بود را آتش زد.
4- مسلمانان را برای
جهاد علیه جهان غیر مسلمان آماده کند. (آیات 81 تا 96) لازم بود تا تقویت ایمان در
میان مسلمانان شکل بگیرد زیرا اسلام قرار بود چهره ای جهانی به خود بگیرد و در
درگیری میان کفر و اسلام خطرناکترین چیز کم ایمانی مسلمانان بود. بنابر این آیات
هرکس حاضر نباشد از جان، زمان، مال و نیروی خود در راه اسلام بگذرد، در ایمان خود
ناخالص است و مسلمانان باید در راه اسلام جهاد کنند و الا در ایمان آنها باید شک
کرد. (22)
اسوره توبه آیه 123
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ
فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ.
ای کسانیکه ایمان آورده
اید، با کافرانی که در اطراف شمایند بجنگید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و
بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!
آیا در قبول دین اسلام
اجباری وجود دارد؟
عبارت لا اکراه فی
الدین (سوره بقره آیه 256) یکی از عباراتی است که معمولاً بسیار برداشت غلطی از آن
میشود. تابحال دیده نشده است کسی این آیه را منسوخ اعلام کرده باشد. در این
نوشتار به توضیح این برداشتهای غلط پرداخته نخواهد شد، بلکه تنها نشان داده خواهد
شد که وجود این آیه با جهاد ابتدائی، تناقضی ندارد.
سوره بقره (ماده
گوساله) آیه 256
لاَ إِكْرَاهَ فِي
الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ
وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ
لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.
در دين هيچ اجباری نيست
هدايت از گمراهی مشخص شده است پس هر کس که به بت کفر ورزد و به خدای ايمان آورد ،
به چنان رشته استواری چنگ زده که گسستنش نباشد خدا شنوا و داناست.
حمله کردن به کشورهای
دیگر به معنی این نیست که مسلمانان غیر مسلمانان را بطور مستقیم مجبور به اسلام
آوردن کنند، بلکه همانطور که گفته شد بر اساس شریعت اسلام اگر جهاد علیه کفار اهل
کتاب باشد (یهودیان، مسیحیان و شاید زرتشتیان) مسلمانان سه امکان جنگ، پرداختن
جزیه و اسلام آوردن را در مقابل آنها میگذارند و اگر جنگ علیه کفار دیگری باشد،
آنها تنها حق جنگیدن و یا مسلمان شدن را خواهند داشت. از نظر قرآن و اسلام، جزیه
خواستن از غیر مسلمانان و تحمیل حکومت و سلطه اسلام بر آنان، مجبور کردن آنها به
قبول اسلام نیست. بنابر این از نظر قرآن اجباری در دین آوردن نیست اما همانگونه که
گفته شد بسیاری از فقها و مسلمانان برقراری سلطنت اسلام و نابودی هر چیزی که
جایگزین اسلام و الله شود (یعنی طاغوت) ضروری و واجب است و مسلمانان حق دارند برای
برقراری یا در دفاع از حکومت اسلامی کفار را بکشند.
نتیجه گیری
گمان نمیکنم با توجه به
داده هایی که در این نوشتار به آنها اشاره شده است، شکی وجود داشته باشد که در
اسلام جهاد به رسمیت شناخته میشود و جهاد تنها امری دفاعی نیست و کسانی که این
مسئله را رد میکنند یا نادان و بی اطلاع هستند یا بی صداقت و انسانزده.
زشتی و پلیدی جهاد
اسلامی آنقدر زیاد است که شایسته است یک انسان خردگرا و اخلاقمدار تنها به همین
دلیل اسلام را کنار بگذارد و خط بطلان بر روی این نظام سیاسی انسان ستیز و متجاوز
به حقوق بشر و آزادی های دینی که هر انسانی بر اساس اطلاعیه جهانشمول حقوق بشر
سازمان ملل متحد حق برخورداری از آن را دارد بکشد.
ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره پنجاهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر