۱۳۹۵ آبان ۲۸, جمعه

وضعیت حقوق زنان در ایران - شراره رضایی



من خیلی فکر کردم که راجع چه بخشی از موقعیت زنان در ایران صحبت کنم. نمی تونید تصور کنید که چقدر سخت درباره جامعه ای صحبت کنی که رسماً و قانوناً سیستماتیک، زنان حقوقی ندارد.
وقتی به تاریخ آپارتاید نژادی برگردیم موقعی که سفیدها از سیاهان قانونا و رسما برتر بودند و آنها را از دیگران جدا می کردند رو بخاطربیارید .
فراموش نکنید که آن جدایی به خاطر فرهنگ نژاد پرست و راسیست و یا عقب ماندگی مردم نبود٬ هرچند فرهنگ و سنت نژاد پرستی همه جا حاکم بود. این تبعیض و این جدایی از همه مهمتر رسمی و قانونی  و دولتی بود که از آن حمایت و محافظت میکرد. دولت نژاد پرست و آپارتاید آفریقای جنوبی را می گویم. جایی نصب تابلوهای ورود سیاهان ممنوع و اتوبوس های فقط مخصوص سیاهان و محل هایی که سیاهان فقط  بخاطر رنگ شان اجازه ورود نداشتند٬ امر عادی بود. قانونی بود و پلیس از آن حفاظت می کرد. این آپارتاید نژادی  همین سال ۹۴ کاملا لغو شد.
                                                                                                                           
https://fa.wikipedia.org/wiki/آفریقای_جنوبی

حتما خیلی تأثرآوره و به نظرتون می یاد که اون دوره به تاریخ غیرمتمدنانه بشریت پیوسته. ولی جالبه که بدونید در ایران همون آپارتاید٬ البته این بار نه به خاطر رنگ که به خاطر جنسیت درمورد زنان داره در همین دنیایی که بشر ادعای متمدن بودن می کنند  در مورد زنان و دختران ایران دارد اجرا می شود. شاید فکر کنید که این کمی اغراق کردن است. ولی این یک واقعیت تلخ است . تلخ تر اینکه چون بنام مذهب، قانونا همان کار را دارند اجرا میکند٬ و به همین دلیل در انظار برخی از اروپاییان به نوعی توجیه و  بخشیده میشود.  

من در سخنرانی امروز ام٬ سعی می کنم با رجوع به فاکت ها و واقعیاتی وضیعت کلی زنان در ایران را پیش چشم شما بگذارم. اما مهتر از همه تلاش می کنم که نشان دهم که جریانی که وضع زنان در ایران را نتیجه  فرهنگ و مذهب و سنت در جامعه٬ میدانند٬ تا چه اندازه یا ناآگاه هستند٬ یا منفعتی در پنهان کردن حقایق مربوط به دلایل وضیعت زنان در ایران دارند. مسله گویا تقابل سنت و مدرنیته٬ نیست. مسیله وجود سیستم و قانون و نظامی است که سیاه بر سفید در تمام قوانین اش٬ زن شهرند درجه دو٬  و گاهی شهروند بی حقوق تعریف شده است و این قانون شریعت اسلامی و سیستم است که اتفاقا از فرهنگ و سنت مردم عقب تر است. چرا که برای اجرای آپارتاید جنسی علیه زنان٬ پلیس و زندان و جریمه و .. گذاشته اند. و تاریخا میلیون ها زن به خاطر نافرمانی از قوانین جداسازی جنسی٬ همان آپارتاید جنسی٬ دستگیر٬ شکنجه٬ کشته و سرکوب شده اند. خاطره ای را اجازه بدهید اینجا چون مربوط است٬ برایتان تعریف کنم .
در یک مراسمی که 8 مارس بود در همین المان متنی آماده کردم که در آن بیانیه ی کوتاهی در مورد وضعیت زنان بود که کلمه ی آپارتایدجنسی را بکار برده بودم. یک آلمانی که خیلی هم سابقه ی مبارزه داره تعجب کرد و پرسید پدیده آپارتاید الان خیلی وقت که لغو شده چرا این کلمه رو بکار می بری؟.
حتما برای شما هم سوال. آیا می تونید تصور کنید که یک روز چشم تون رو باز کنید و ببنید قانون  به شما که زن هستید بگوید دیگه نمی توانی دوچرخه سواری کنی، نمی توانی آواز بخوانی چون صدات برای مرد تحریک کننده ست. نمی توانی به استادیوم ورزشی برای دیدن مسابقات ورزشی بری. نمی تونی در بسیاری از رشته های دانشگاهی خصوصا مهندسی شرکت کنی چون زن هستی.
در ایران زنان، مانند سیاهان باید در قسمت عقب اتوبوس و یا قطار جدا از مردان سوار بشن ، در دانشگاه ها اگر کلاس مختلط باشه دختران در ردیف های آخر کلاس باید بشینند. شما بعنوان جنس مرد می تونی در خیابان ها  و در قانون شریعت اسلامی، هر کاری بکنی ولی خواهرت، مادرت و دوست دخترت نتونه همون کار رو انجام بده. چه حالی به شما دست میده؟ و این نه فرهنگ و رسم و مذهب مردم٬ که قانون و سیستم است و برای اجرایش پلیس و زندان و جریمه و .. عمل میکند.

در اروپا وقتی کمی آفتاب می شه همه این روز غنیمت می شمرند و با لباس های راحت و حتی لخت در میدان های شهر دراز می کشند. ایران یکی از کشورهای گرم و پر افتاب محسوب می شه و گاهی در بعضی شهرهای جنوبی تا 50 درجه هم می شود  ولی دختران باید با مانتو و روسری خودشون رو بپوشانند و به جرم بدحجابی پلیس هر روز توی خیابان ها زنان رو دستگیرمی کنند، جریمه های سنگین می شوند و حتی ماشین آنها را به همین بهانه متوقف می کنند.
 جالبه در ایران اعدام کردن جزء شرع و قانون، اجرا می شه و جان یک انسان رو در ملاء عام و جلوی چشم کودکان توی  خیابان ها در بالای دار انسانی جان می ده این جرم نیست.  در ماه های اعیاد اسلامی سر هزاران حیوان رو می برند و این عبادت و فضیلت خداوند محسوب می شه.  ولی دوچرخه سواری زنان جرم است و اخیرا به حکم رهبر رژیم ایران، دوچرخه سواری زنان حرام اعلام شده و این عمل زنان ضد اخلاقی ست و به جرم دوچرخه سواری دستگیر می شن. تاکید می کنم،  این ها فرهنگ و سنت مردم نیست! این ها قانون است و به زور اجرایش می کنند.

 در چنین جوامعی که مشکل اصلی قانون رسمی کشورش "زن" است و زنانش مورد خشونت قرار می گیرند و همه چیز برعلیه ش است٬ به همین روال وضع زن در کار و خانواده و زندگی خصوصی و شخصی و .. همه و همه اسفناک است. اما اجازه بدهید با این مقدمه برویم سراغ فاکت هایی در مورد وضع زنان در  ایران که چنین جهنمی، زنان و دختران چه وضعیتی دارند. البته من بخاطر کمی وقت و ابعاد گسترده خشونت علیه زنان در ایران، در هر مورد اشاره های کوچکی کنم.
حالا همین درها و دروازه ها رو باز میکنیم به سوی خانه و زنان خانه دار، طبق آمار 2 و نیم میلیون زنان خانه داری هستند که هیچ شغل و یا تخصصی ندارند و مسئول تأمین مخارج زندگی هستند. اینها از هیچ حمایت تأمین اجتماعی برخوردار نیستند و اکثر اینها در خیابان ها دستفروشی می کنند و یا با بچه های خردسالشان تن فروشی می کنند. البته بسیاری از این زنان، شوهردارند که یا از کار اخراج شده اند و بیکارند و یا در محیط کار دچار معلولیت های جسمی و بیماری شدند که قادر به ادامه کار نیستند و قانون کار و دولت از آنها هیچ حمایتی نمی کنند و نخستین ازدواج آنها بین سن 13 تا 18 سال است.
فاجعه است وقتی فیلمی از دختر بچه ی 9 ساله در اینترنت پخش می شه که در شهر مشهد ایران بچه اش را بدنیا آورده و همه بهش تبریک می گویند. تصورش را بکنید که دختر 9 ساله می تونه به اجبار پدر و به حکم قانون اسلام به ازدواج مردی در بیاد و آنچه که در قران آمده دلیل این امر را پاسخ به نیازهای جنسی و جلوگیری از انحرافات و از دام شیطان افتادن محفوظ بماند. طبق قانون شریعت قانون کیفری و مجازات شامل دختر 9 ساله می شه ولی همین دختر برای ازدواج اگر 40 سالش هم بشود باید با اجازه پدر و یا دادگاه ازدواج کند.
درقانون شریعت و دین اسلام، مردان زندگی زنان از "پدر، برادر، عمو و ..." کسانی که هستند که برای سرنوشت زنان تصمیم میگیرند و اونها رو تحت کنترل خودشون دارند و به اصلاح مالکان زن و دخترانشان هستند. دراسلام آمده زن، بدون اجازه شوهر حق بیرون رفتن رو نداره و شوهر اگر صلاح بداند می تونه مانع کار زن. به همین حکم مالکیت مردان زندگی زنان، قتل های ناموسی در شهرهای ایران بنا بر تعصب و مردسالاری شدت بیداد می کنه، زنانی که بدست "پدر، برادر، عمو" حتی به حکم شک و تردید اینکه زن و یا دخترانشان با کسی رابطه ی عشقی دارند کشته می شوند و زنان املاک خصوصی مردان محسوب می شوند. اینها نه غیرواقعی و نه قدیمی هست. همین الان که با شما صحبت می کنم ممکنه یک زن در ایران بخصوص در شهرهای کردستان و یا ایلام و زاهدان بدست پدر یا برادر به قتل برسه. طبق اخبار سلامت نیوز  قتل های ناموسی رتبه اول جنایت در کشور رو داره و 31 درصد قتل ها توسط بستگان و افراد درجه یک خانواده رخ می ده.طبق آمار اعلام شده در ایران تحت عنوان دفاع از ناموس در سال 1990 حدود 340 مورد با عنوان قتل های ناموسی، زنان کشته شده اند.
 بسیاری از با اصطلاح روشنفکران و حتی کشورهای غربی، اینو با نام "نسبیت فرهنگی" یا همان "فرهنگ" قبول می کنند و بر جنایت های عقب ماندگی های شریعت و دین مهر تایید می زنند. طبق  ماده 630 قانون اساسی مجازات اسلامی ایران تحت عنوان "قتل در فراش" " هرگاه مردی، زنش  را در رابطه گرفتن(ارتباط جنسی) با یک مرد غریبه دید می تونه هر دو را به قتل برساند".  و  ماده 220  معروف هست به "فرزندکشی" که پدر بعنوان مالک فرزند می تونه فرزندش را به هر بهانه ای بکشد  بدون اینکه شاکی داشته باشد . مادر در اینجا حتی حق نداره بعنوان شاکی باشه، چون مرد یا پدر صاحب و مالک تام الاختیارفرزند و است و کسی در قانون شریعت نمی تونه علیه پدر قاتل شکایت کنه و تنها به جرم اینکه نظم عمومی جامعه را برهم زده، به حکم قاضی دادگاه  بین 2 ماه تا 2 سال بنا به مصلحت قاضی میتونه زندانی بشه همین.!
زنان در ایران از ابتدایی ترین حقوق یک انسان و فرد محروم هستند و با مردان برابر نیستند در هر موردی که بخواهیم بگیم در شهادت در دادگاه، حضانت فرزند، ارثیه، دیه و .... و زن حق قاضی شدن و یا به مقام قضاوت در دادگاه را ندارد، همه اینها تأثیرات مخربی را بر تمام ابعاد زندگی زنان گذاشته و می گذارد. زنانی که در مسابقات ورزشی عنوان قهرمانی رو کسب کرده بود خانمی بنام" نیلوفر اردلان" زنی که عنوان «خانمِ گل»  در بازی های فوتبال آسیایی لقب گرفت.  برای خروج از کشور و شرکت در مسابقه ی المپیک برای گرفتن  پاسپورت و خروج از کشور نیاز به اجازه شوهر داشت که همسرش مانع از خروج ش شد و از شرکت در مسابقات المپیک باز ماند.
در حقیقیت این آپارتاید جنسی فقط به اینها ختم نمی شه و ابعاد و فجایع گسترده تری از نظر سیاست های فاشیستی، اقتصادی، حقوقی و فرهنگی بر زنان تحمیل کرده، طبق گزارش رسمی در سال تحصیلی 2012، دختران از انتخاب 77 رشته ی تحصیلی که بیشتر رشته های فنی و مهندسی، سیاسی، مدیریت های بازرگانی، زبان انگلیسی بود. محروم شدند و در سال گذشته این محرومیت به 99 رشته هم رسیده که زنان حق شرکت در آن را ندارند  و دانشگاه ها تک جنسیتی هستند و تنها مردان را می پذیرند.
نتیجه ی این محرومیت ها و محدودیت های زنان  در رقابت کاری، افزایش نیروی کار زنان  ارزان  و یا خدمات جنسی ست "تن فروشی". که جامعه از آنها سود می برد و از آنها بعنوان بردگان جنسی و جسمی استفاده می شود و بهره کشی می کنند. تبعیض و خشونت زندگی زنان کارگر را تهدید می کند. از  سهم 48 درصدی خدمات در اشتغال کشور، زنان تنها 11 درصد از این شغل ها را اشغال کرده اند.
زنان بدون هیچ حمایت و پشتوانه ی قانونی کار، به فرزندآوری تشویق می شوند و کارخانه ی کاندوم سازی در ایران را تعطیل کرده اند و کسانی که اقدام به عمل های جلوگیری از بارداری می کنند. جریمه نقدی و شلاق می خورند. حتی شما مخاطبان عزیز نمی تونند تصور کنید که با چه حکومت عقب مانده و مرتجعی ملت ایران روبرو هستند.
زنانی که بدلایل عقیدتی و مذهبی، سیاسی، فعالیت های مدنی و  یا جرم های دیگه،  سالیان سال در زندان بسر می برند زیادند. حتما اسامی بسیاری از آنها را شنیده اید از معروف ترین آنها "نرگس محمدی" ست که بدلیل دفاع ازحقوق بشر محکوم به تحمل 16 سال حبس در زندان شده است. ولی بسیاری از زنان گمنام هستند که من و شما از رنج و دردی که آنها می کشند بی خبریم چون اسم و رسمی ندارند. زنانی که فرزندانشان را در زندان ها بدنیا می آورند و بزرگ می شوند. بر اساس آخرین آمار در خرداد سال 94 ،  426 کودک در کنار مادران زندانی در زندان بسر می برند بدون اینکه مهدکودک و یا فضای بازی برای کودکان مهیا شده باشه. کودکانی که وقتی چشم باز می کنند فقط میله های سرد زندان رو می بینند و در همانجا بزرگ می شن و با غم و یا مرگ و اعدام هرکدام از این زنان و یا مادرشان، این کودکان هم گویا اعدام شده اند و بسیاری از این کودکان هرگز طمع آزادی بیرون از زندان را درک و یا تجربه نمی کنند و کسی رو در خارج از زندان ندارند و در همانجا برای همیشه ماندگار می شوند.
با تمام این محدودیت ها، زنان ایران خودشون رو تا حد زیادی به رژیم و حاکمیت تحمیل کردند، امسال  با تمام محدودیت ها، طبق اخبار سازمان سنجش آموزش کشور در سال جدیدتحصیلی،  57 درصد از دانشگاه ها رو زنان تسخیر کرده اند. زنان مریوان و قزوین و چند شهر دیگر بعد از فتوای خامنه ای که دوچرخه سواری را حرام اعلام کرد.  با دوچرخه ها و با شعارهایی در دستشان که "دوچرخه سواری حق من است" به خیابان ها آمدند اگرچه دستگیر شدند و دوچرخه های آنها توقیف شد. اما می خوام بگم با تمام تبعیض ها و نابرابری ها زنان در مقابل رژیم سرخم نکردند و در واقع مبارزات در دل بستر جامعه ایران جاری ست.
زنان دارند بابت  این قوانین ضد انسانی و ضدحقوق بشری را با تمام گوشت و پوست و روانشان، تاوان سنگینی  پرداخت می کنند. از اعدام، شکنجه، تجاوز در زندان ها، زندان های طولانی ، سنگسارو همه را متحمل شده اند. اگرچه این مبارزات زنان بسیار ارزشمنده که در مقابل رژیم سرتعظیم فرودنیاورند و به آنچه که حکومت می خواست در موردحجاب اجباری که سرتاپا سیاه و چادر بر آنها تحمیل کنه و زنان را هر روز با تنگ تر کردن حلقه های قوانین عقب مانده قانون شریعت و اسلام خانه نشین کنه ولی موفق نشده اند. و این از سر لطف و محبت رژیم اسلامی ایران نیست آنها بدترین قوانین قرون وسطایی تبعیض و نابربری، قتل های ناموسی، اسیدپاشی و چاقو زدن به صورت و بدن زنان رو انجام دادند ولی جامعه و زنان و مردان آزادی خواه جلوتر از رژیم فکر می کنند و عمل می کنند.
 ولی مسئله اینجاست که زنان، تا کی باید تاوان عقب ماندگی و تفکر ارتجاعی حکومت را بپردازند. این سوالی که تمام کشورهای غربی و اروپایی و حقوق بشر دنیا خودشون را به ندیدن و نفهمیدن و نشنیدن زدند. برای رئیس جمهور جنایتکار ایران "روحانی" که دستش به خون هزاران نفر آغشته است و طی 15 سال اخیر رکوردار اعدام ها در ایران بوده فرش قرمز پهن می کنند. اگر در اروپا تنها یک نفر اعدام بشه و به گوش تان برسه که اعدام شده حتما شوک بزرگی بهتون وارد می شه و مشمئز کننده ست. ولی وقتی پای روابط خارجه بین کشورها و سودآوری بین المللی مطرح می شود همین اروپای متمدن چشم بروی همه جنایت های جنایتکاران رژیم ایران می بنده و با آغوش باز، زنان سران کشورش با  روسری و لباس های بلندی و گشاد به دیدار این جانیان می فرستند و حتی در ایتالیا روی مجسمه های لخت، پارچه می کشند که مبادا خدشه ای در روابط اقتصادی بین کشورها وارد بشود. 
 زنان ایران و مردم ایران دارن تاوان همین ها رو در خیابان ها می دن بخاطر رعایت نکردن حجاب بر صورتشون اسید می پاشند، چاقو می زنند و به زندان می روند.  
نه اینکه قراره اروپایی ها، مردم  و زنان ایران رو نجات بدهند نه این نظر من نیست. ولی حتی در دنیای متمدن اروپایی که  حقوق بشر آن را شعار می دهد. جنایتکاران را باید در هر نوع روابط خارجه تحریم کرد نه مردم کشور را. و جمهوری اسلامی را بخاطر جنایت علیه بشریت و اعدام ها و تبعیض جنسی و نابرابری ها پای محاکمه کشیدو مورد محاکمه دنیا قرار بگیرد.
در ایران یک سیستم و نظام آپارتاید جنسی برقرار است. این را امروز خود صاحب منصب های جامعه ناچاراند که به آن اعتراف کنند. به همین دلیل باید قبول کرد که در ایران زن بودن جرم است و یک جرم سیاسی است. و هر زن فراری از کشورهای ایران و کشورهای مثل افغانستان و پاکستان که بنا بر جنسیتش که سیستماتیک مورد خشونت قرار می گیرند، هم چون هر همجنس گرا و ترانس جندرها  فقط به خاطر جنیست اش و به جرم زن بودن،  باید بی قید و شرط در کشورها مورد قبول پذیرش پناهندگی بشوند و تحت حمایت قرار بگیرند. 








ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره پنجاهم






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر