۱۳۹۶ دی ۱, جمعه

به مناسبت روز خشونت بر علیه زن چی بودم و چی شدم - مهرنوش معظمی گودرزی



چه بر سرم آوردند که اینگونه شدم ...
 اثرات خشونت بی تعریف ، بی  کلام که بر من وارد شد ه است  آنچنان در  اعماق وجودم  چنگ انداخته و تمامی تار و پود وجودم را در بر گرفته که در خواب و در بیداری ، در رویا و در حقیقت روز  خود را با اشکال مختلف نشان میدهد .گاه بی آنکه خود کنترلی داشته باشم   در خلوت اتوبوس اشک هایم فرو می ریزند  ، گاه فریادی و یا صدایی  بلند  مرا بر جای میخکوب می کند ، بر خورد های تند مرد ها  پیکرم را خیس عرق می سازند ..‌
می ترسم ، از مرد ها می ترسم ، از نگاه تند ، و حرکت های تند ان ها به هراس می افتم که شاید قصد  زدن مرا دارند .
همیشه پر خنده و پر  گریه هستم .موجی که مابین این دو احساس می چرخد و مرا به هر دو سوی می کشاند .
می خواهم‌که بخندم ، اما یاد ها عذابم می دهند ، کابوس ها که دوباره ان صحنه ها تکرار  خواهند شد    ،  بیداری و خستگی ، 
از خودم  پرسشی دارم که چرا یک دختر اگاه، پرشور ز زندگی ،فعال   تن به آن  همه خواری و شکنجه داد ؟
آیا عشق بود ؟
وحشت از قبول شکست بود ؟
سنت ها حکم میداد که باید تحمل میکرد ؟
شرم از فامیل ، دوستان و مردم کوچه و بازار بود ؟
تربیت،   که زن نجیب صدای اعتراض ندارد ؟
چی بود ؟ 
خشونتی که بر من وارد شد یکی از نادرترین خشونت ها در سوئد بود . شاید که در ایران  یک عمل عادی بود و یا هست . ولی در این جوامع و به قول رئیس پلیس استکهلم  غیر قابل پذیرش است .
و برای من تکرار و تکرار هر روز بود .کنار میز صبحانه از ترس پاهایم می لرزید و او در لرزش حرکات من ترس را می دید و لذت می برد ، مست از شراب تلخ لذت به سویم‌ می آمد ، با نگاه مرا خلع سلاح میکرد ، زبون و بی دفاع ، وحشت زده و ملتمس ، گاه بی ناله، سری که بر تیزی میز کوبیده می شد  و جهش  خونی که از من شرم را بر روی دیوار ها و زمین نقاشی می کرد !
پیکر ضعیف و بیجان از  وحشت  ساعت ها زیر دست ها ، لگد ها می چرخید .گاه مو های بلندم را  در دست هایش می گرفت و دور خانه مرا می کشانید .کودکانم‌گریه میکردند ، گرسنه بودند ، پوشک نو نیاز داشتند و من زیر کتک به التماس بودم‌که رحم‌کن ، بجه هایم ، بچه هایم و ....
چرا ؟ 
چرا ؟
این سئوالی است که از یک مهرنوش بسیار ، بسیار مهربان ، عاشق  و زبون می پرسم‌. آن مهرنوشی  مرد ، احساس او و سادگی وجودش جان داد .دیگر آن انسان پاک و منزه  از کینه در این دنیا وجود ندارد .
ای مرد ! حتی اگر شرایط اجتماع ، قانون ، اقتصاد ، فرهنگی هم‌ به تو قدرت میدهد  و در کنار تو ایستاده است ،
هرگز 
هرگز 
این عمل را با هیچ انسانی ، چه زن و یا کودکی انجام‌ نده .
من یک احمق بودم‌که تحمل کردم .........



نسخه پی دی اف




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر