چه بر سرم آوردند که اینگونه شدم ...
اثرات خشونت بی تعریف ، بی کلام که بر من وارد شد ه
است آنچنان در اعماق وجودم چنگ انداخته و تمامی تار و پود وجودم
را در بر گرفته که در خواب و در بیداری ، در رویا و در حقیقت روز خود را با
اشکال مختلف نشان میدهد .گاه بی آنکه خود کنترلی داشته باشم در خلوت
اتوبوس اشک هایم فرو می ریزند ، گاه فریادی و یا صدایی بلند مرا
بر جای میخکوب می کند ، بر خورد های تند مرد ها پیکرم را خیس عرق می سازند
..
می ترسم ، از مرد ها می ترسم ، از نگاه تند ، و حرکت های تند ان ها
به هراس می افتم که شاید قصد زدن مرا دارند .
همیشه پر خنده و پر گریه هستم .موجی که مابین این دو احساس
می چرخد و مرا به هر دو سوی می کشاند .
می خواهمکه بخندم ، اما یاد ها عذابم می دهند ، کابوس ها که
دوباره ان صحنه ها تکرار خواهند شد ، بیداری و خستگی ،
از خودم پرسشی دارم که چرا یک دختر اگاه، پرشور ز زندگی
،فعال تن به آن همه خواری و شکنجه داد ؟
آیا عشق بود ؟
وحشت از قبول شکست بود ؟
سنت ها حکم میداد که باید تحمل میکرد ؟
شرم از فامیل ، دوستان و مردم کوچه و بازار بود ؟
تربیت، که زن نجیب صدای اعتراض ندارد ؟
چی بود ؟
خشونتی که بر من وارد شد یکی از نادرترین خشونت ها در سوئد بود .
شاید که در ایران یک عمل عادی بود و یا هست . ولی در این جوامع و به قول
رئیس پلیس استکهلم غیر قابل پذیرش است .
و برای من تکرار و تکرار هر روز بود .کنار میز صبحانه از ترس
پاهایم می لرزید و او در لرزش حرکات من ترس را می دید و لذت می برد ، مست از شراب
تلخ لذت به سویم می آمد ، با نگاه مرا خلع سلاح میکرد ، زبون و بی دفاع ، وحشت
زده و ملتمس ، گاه بی ناله، سری که بر تیزی میز کوبیده می شد و جهش
خونی که از من شرم را بر روی دیوار ها و زمین نقاشی می کرد !
پیکر ضعیف و بیجان از وحشت ساعت ها زیر دست ها ، لگد
ها می چرخید .گاه مو های بلندم را در دست هایش می گرفت و دور خانه مرا می
کشانید .کودکانمگریه میکردند ، گرسنه بودند ، پوشک نو نیاز داشتند و من زیر کتک
به التماس بودمکه رحمکن ، بجه هایم ، بچه هایم و ....
چرا ؟
چرا ؟
این سئوالی است که از یک مهرنوش بسیار ، بسیار مهربان ، عاشق
و زبون می پرسم. آن مهرنوشی مرد ، احساس او و سادگی وجودش جان داد .دیگر آن
انسان پاک و منزه از کینه در این دنیا وجود ندارد .
ای مرد ! حتی اگر شرایط اجتماع ، قانون ، اقتصاد ، فرهنگی هم به
تو قدرت میدهد و در کنار تو ایستاده است ،
هرگز
هرگز
این عمل را با هیچ انسانی ، چه زن و یا کودکی انجام نده .
من یک احمق بودمکه تحمل کردم .........
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر