نوری شریفی
به یاد مهسا امینی و همه جانباختگان راه آزادی!
حجاب در اسفند ماه ۱۳۵۷ (هفتم
مارس ) یعنی کمتر از یکماه پس ازانقلاب اجباری شد. فردای آنروز در هشتم مارس روز
جهانی زن روزنامه کیهان با این تیتر چنین منتشر کرد:" زنان باید با حجاب به
ادارات بروند. "
زنان در
هشت مارس در دانشگاه تهران بمناسبت روز جهانی زن تجمعی را برگزار کردند که این
تظاهرات به خیابان کشیده شد اما در میانه راه با خشونت و یورش اعضای کمیته انقلاب
اسلامی مواجه شد که با شعار "یا روسری یا توسری" برای متفرق کردن
معترضان حتی تیرهوایی هم شلیک کردند.
از آن
تاریخ تاکنون نزدیک به ۴۳ سال میگذرد اما هیچگاه در این مدت زنان از اعتراض به
حجاب اجباری دست برنداشته اند، چرا که
زنان آگاه و هوشیار جامعه میدانستند که این تنها یک تکه پارچه نیست بلکه قراراست
به ابزاری برای کنترل و سرکوب آنان تبدیل شود. پس از آنکه حکومت توانست جو جامعه را با زور و اجبار و
کتک و زندان ببندد، الزام به رعایت حجاب از جامعه به درونخانواده ها نیز بسط
پیداکرد. بدین ترتیب سیستم مردسالاری کار خود را در خانواده آغاز کرد. تبلیغات حاکمیت
اسلامی که با شعار بی حجابی زن، بی غیرتی مرد است ، وارد عمل شد و توانست کنترل
زنان جامعه را بدست مردان بسپرد. پدر، برادر، شوهر، پسر عمو و کلا افراد ذکور
خانواده.
اکثریت
مردان فریب تبلیغات سیستم را خوردند و آنها نیز خود به ابزار سرکوب زنان تبدیل
شدند. فارغ ازاینکه حاکمیت برای بقای خود کوچکترین اعتراض را تهدیدی بزرگ برای
سیستم مردسالارانه و حکومت تمامیت خواه خود میداند بهمین خاطر بود که سرکوب از کمتر از
یکماه پس از انقلاب شروع شد، آنها با کوتاه بینی گمان میکردند اگر اعتراض را در نطفه خفه کنند دیگر صدایی نخواهد بود.
بتدریج حلقه زندگی خانوادگی برای زنان تنگتر شد
و زنان آزادیهای خود را ازدست دادند. مجوز خانه نشین کردن زنان را قوانین اسلامی حاکم بر جامعه صادر کرد
که شامل قوانین مدنی و قوانین کیفری یا مجازات اسلامی میشد. احکام شلاق، سنگسار،
زندان ،و تجاوز قبل از اعدام، طبق قانون در مورد زنان اجرا میشد. همچنین تحصیل، سفر،خروج از کشور، و اشتغال زنان
با اجازه مرد امکانپذیر بود. حق طلاق و حضانت به مرد داده شد و بسیاری از حقوق
دیگر که طبق قوانین مدنی به مردان داده شد. درواقع اینهمه حقوق تعیین شده به نفع
مردان برای این بود که دست مردان در به بند کشیدن و خفه کردن زنان باز باشد غافل
از اینکه این بی ارزش کردن زن مستقیما به مفهوم بی حرمتی به خود مرد هم بود. مرد
بجای اینکه در خانواده بعنوان پدر و همسر، الهام بخش عشق و امنیت باشد تبدیل به نگهبان
و ابزار سرکوب همسر و دختران خود شد و این باعث آزار او هم می شد. بمرورزمان
و با فشار حداکثری به زنان اساس خانواده ها
متلاشی گردید..
در حقیقت ایدئولوژی حاکمیت جمهوری اسلامی اهمیتی به استحکام
یا فروپاشی خانواده نمیداد. چرا که تنها و تنها مورد بااهمیت برای او حفظ سیستم
مردسالارانه اسلامی است، که سمبل آن در حجاب اجباری نمود پیدا کرده است.
طرح
کنترل پوشش زنان در جامعه ابتدا غیرمتمرکز و توسط کمیته های انقلاب و یا نیروهای
دیگر انجام میگرفت اما در
تابستان ۱۳۸۵ مقامات نیروی انتظامی فعالیت "گشت ارشاد" را به عنوان طرح
ارتقای امنیت اجتماعی اعلام کردند و گفتند
که این گشتها تنها وظیفه تذکر دادن به افراد بی حجاب را دارند. اما در ماههای
بعد رویه آنها تغییر کرد و مقامات نیروی انتظامی از بازداشت تعدادی از زنان نیز
خبر دادند و هر چه زمان بیشتری از حاکمیت سلطه گر آنان میگذشت با خشونت بیشتری با
زنان رفتار میکردند.
تاریخ
ننگین ۴۳ ساله جمهوری اسلامی ایران گواه زنده ای است بر اینکه این حکومت تمام سعی
خود را نمود تا حجاب اجباری را نه تنها بعنوان یک پوشش که بعنوان سبک زندگی زنان ایرانی
بر آنها تحمیل کند و زنان در این راه هزینه های گزافی پرداخت کرده اند و صدمات
جبران ناپذیری بر آنها وارد شده است.
برخوردهای غیر انسانی و وحشیانه با زنان و
دختران در سطح جامعه تحت حمایت آشکار حکومت و رهبر جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته
است، این است پایه و مبنای فلسفه حاکمیت اسلام بر مردم. ولی دختران و
زنانی که هیچگاه مهر سکوت بر لب نداشته اند اکنون نیز برخاسته اند و مردان پابپای
آنان تمامیت ایران را به صحنه نبرد بر علیه ستمگران اسلامی مبدل کرده اند.
سایه شوم حجاب اجباری بیش از چهاردهه است که بر
جامعه ایران سایه انداخته است اما زنان
ایران در هر جایی که هستند و باهر ابزاری که در اختیار دارند مبارزه
کرده اند. آزار و تحقیر زنان و دختران، کشتن آنان در خیابان، حبس های
طولانی مدت ، شکنجه در زندان، و اکنون کشتن دختری ۲۲ساله بخاطر حجاب اجباری با وارد
آوردن ضربات سنگین که منجر به مرگ وی شده است. مهسا امینی قربانی حجاب خونین
اجباری شد، اگرچه بنا به گفته مادرش اسم او رمز شده است. او همواره در خاطره تاریخ
مبارزات زنان زنده خواهد ماند.
پایان شب
سیه سپید است و بارقه آزادی در اقصی نقاط ایران عزیز میدرخشد و تلألو آن تا
بیکرانها رفته است. مردم جهان از
درخشش نور امید و رهایی مردم ایران آنچنان
هیجان زده هستند که چون
ما سر از پا نمیشناسند و مدام
اخبار را دنبال میکنند. پشتیبانی های خود را چه کلامی و یا با توئیت کردن و هشتگ
زدن نشان میدهند. قلب همه آزادگان جهان با مهساست. این قلب تپنده مهساها، نداها، نکیساها
و هزاران دختر و زن معترض به تبعیض جنسیتی در ایران است. خیزشی که از دل همان حجاب
اجباری خونین برآمده است.
زن،
زندگی، آزادی!
زنده باد
خیزش مردمی ایران!
--
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر