در بخش هایی ازاین بیانیه آمده است:
خشونت علیه زنان در واقع معضلی است اجتماعی، نه صرفاً یک تراژدی خانوادگی و خصوصی.
در عصری زندگی می کنیم که توانایی ذهن انسان، فضا را در نوردیده و هر روز به امکان
تازه ای دست یافته است. عصری که انسان به زندگی بر روی کرهی خاکی راضی نمی شود و
هر لحظه تواناییها و قابلیتهایش را در زمینه ی کشف ، امکان حیات و نشانه های زندگی
بر روی کرات دیگر، در گوشه ای دیگر از این هستی لایتناهی به منصه ی ظهور میرساند.
اما در جهانی با چنین دستاوردهای عظیم و شگفت انگیز علمی، در نقاطی از این کره ی
خاکی، کم نیستند کوته نظرانی که دستان ناتوانشان بر گردن آمنه و آمنه هایی سنگینی
میکند وساز ناساز، زندگیشان را به سکوتی همیشگی میکشاند.
قربانیان بیگناهی که در مقابل خطایی ناکرده و جرمی اثبات نشده؛ نه از دست دادگری
اندیشنده، بلکه از دست بستگان نزدیک خویش حکم میگیرد، حکمی غیرقابل تجدید نظر،
حکمی رو به پایان، حکم مرگ…!
تکرار چنین دردهای کُشنده و زخمهای التیام ناپذیری که تحتِ عنوان قتلهای ناموسی از
آن نام میبرند، محصول همان سیستم خشونتزا و زنستیزی است که روزانه در ابعاد گسترده
و تحت عناوین و القاب گوناگونی، خشونت علیه زنان را در شکلهای آشکار و پنهان
بازتولید میکند. پیچیدگی مکانیسم ایجاد چنین خشونتهایی تا حدی است که ارتکاب
اعمالی جنایتکارانه از این دست را، چون فُرمی قابل قبول و هنجاری پذیرفته شده در
اذهان و اندیشه ی انسانهای این دیار نهادینه ساخته است. گویی که تخطی کردن از
اجرای وحشیانه ی اینگونه جنایتها، به منزله ی خطر و تهدیدی جدی برای سلامت اخلاقی
جامعه ای تلقی می گردد که شهروندان آن فقط واکنشِ خاموشِ سکوت، بی تفاوتی و گاهاً
تأیید در مقابل این جنایت را به عنوان راه عکس العمل موجود تعریف می کنند و آنرا
نه به منزله ی خشونتی کُنش پذیرانه، بلکه به عنوان واکنشی اخلاقی در مقابل این
جنایت تعریف می نمایند.
قتل های ناموسی که یکی از رایج ترین شکل های خشونت برعلیه زنان می باشد، ضمانت
اجرایی خود را از مقبولیت همان اخلاقیات و ارزش های رایج در جامعه به وام می گیرد
که روزانه خشونت بر انسان ها را تحت لوای جنسیت، نژاد، طبقه و … به عنوان امری
اجتناب ناپذیر و غیرقابل انکار بر ساختار ذهنی شهروندان تحمیل می کند. این خشونت
به مثابه درختی تنومند می باشد که ریشه های آن در ساختارهای ایدئولوژی و سیاسی
جامعه ریشه دوانیده و در نهاد مقدس خانواده آبیاری می شود. خانواده ای که برای
داوری و حکم کردن در خصوص درستی و نادرستی اتهام ثابت نشده، خود را نیازمند تأییدِ
هیچ گونه مراجع قانونی و قضایی نمی داند و ارجاع به وجدان های ناسالم جامعه را
یگانه راه کسب مشروعیت خویش برای ارتکاب جنایتی این گونه می داند تا شاید با خون
ریخته شده ی فرزندشان، آبرو و حیثیت جامعه ای بیمار و درمانده از همه ی انواع
تضادها و فشارهای طبقاتی و جنسیتی را جانی دوباره ببخشند.
خشونت علیه زنان عام ترین شکل نقص حقوق بشر می باشد که مانعی برای تساوی، برابری و
رشد زنان آن جامعه محسوب می شود که ریشه در تاروپود نظام طبقاتی و مرد سالاری
دارد. شرط لازم برای نابودی خشونت و نابرابری زنان به چالش کشیدن نظام مردسالاری
است که ارتباطی تنگاتنگ و اُرگانیک با نظام طبقاتی دارد. از آن جا که پیشرفت و
اعتلای هر جامعه ای در گرو رشد و بالندگی زنان آن جامعه می باشد. پس به منظور دست
یابی به جامعه ای در خور و شایسته با حفظ کرامت و شایستگی های انسانی، لازم است به
منزله ی مقابله و هم چنین پیشگیری از تکرار جنایت هایی این گونه، حضور خود را بهعنوان
عناصری فعال و کنش گر به منصه ی ظهور برسانیم.
ما جمعی از کنش گران، در آستانه ی 25 نوامبر، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
ضمن محکوم کردن این جنایت خواهان اجرای موارد زیر هستیم:
1_ مجازات عاملان و آمرین این جنایت و رسیدگی هر چه سریعتر به این موضوع و روشن
نمودن اذهان عمومی.
2ـ بازنگری و اصلاح قوانین زن ستیز تحت لوای ناموس.
3ـ وضع قوانینی در جهت تساوی حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های اجتماعی.
4ـ ایجاد مراکزی در حمایت از زنان آسیب پذیر و در معرض خطر.
5ـ آگاه سازی و فرهنگ سازی در سطح وسیع جامعه جهت آشنایی با پیامدهای چنین فجایعی
و اقدامات موثر در پیشگیری از وقوع آنها.
درپایان حاضران مراسم با گلباران ارامگاه مرحوم امنه محمدی یاد وخاطر ش را گرامی
داشتند.
ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و یکم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر