بهاران خجسته باد!
اولین جلسه کلاس با روبوسی تبریک سال نو اغاز شد. وبا ارزوی ریشه کن شدن بیسوادی در جهان، اموزش را شروع کردم. هشت دانش اموز با پنج کودک,که الینای دوماهه کوچکترین انها بود,زنک کلاس را به صدا در آوردند.
در اولین روز از کلاس،شاگردانم از بهار گفتند,از ارزوهایشان برای سلامتی دیگران,صلح ودوستی وامنیت در افغانستان تعریف کردند…
انها در خلال حرفهایشان مشکلات زندگی اشان را هم مطرح میکردند. مثلا فاطمه که قبل از عید قرار بود صاحبخانه پولش را بدهد ولی هنوز علی رغم اینکه اسباب کشی کرده بود به دلیل اینکه هنوز مستاجری جایش نیامده,صاحب خانه نتوانسته پولش را بدهد.
زرافشان از فعالیت زنان در افغانستان تعریف کرد. چشمهای نصیبه داستان غم انگیزی تعریف میکرد: داستانی از بیکاری همسرش,واینکه اجاره خانه اش را چگونه پرداخت کند؟؟؟ متاسفانه مشکل بیکاری برای انها تهدیدی در زندگی اشان شده بود. لاله در همین رابطه گفت:ارزو میکنم سال نو خوب وپر برکت وپر کار باشد وشوهرم بیکار نماند!!!
جمله ها را فاطمه و صفیه به نوبت در تابلو نوشتند وبقیه شاگردان ازجمله هارا در دفترشان مینوشتند.
کلاسمان توام با خنده وشادی همراه بود,هم میخندیدیم هم می نوشتیم .
وقتی عقربه ساعت سه بعد از ظهر را نشان میداد ما گذشت زمان را اصلا احساس نکردیم ؛ با بوسه وخدا حافظی,تا هفته بعد از هم جداشدیم.
محبوبه فرح زادی ۱۳۹۵/۱/۱۵
ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر