۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۰, جمعه

نقد و بررسی فیلم North Country - سونیا راد



کارگردان : نیکی کارو

نویسنده : مایکل سایترمن (براساس رمانی به نام کنش طبقاتی نوشته لوییس جنسون)

ساخت 2005 آمریکا


وقتی صحبت از خشونت جنسی علیه زنان می شود، ناخودآگاه ذهن شنونده متوجه خشونت های خانگی و یا خیابانی می گردد، درحالی که خشونت و تجاوز جنسی علیه زنان و اشکال مختلف آن همزمان با انقلاب صنعتی و اولین جرقه های ورود زن به عرصه کار و تولید، به محل کار او نیز کشیده شد. بعدها و با شکل گیری جنبش های احقاق حقوق زنان به ویژه در سالهای دهه 60 و 70 زنان و به طبعیت آن مشکلات و مسائلشان بیشتر و بیشتر به چشم آمدند و مورد بررسی های متعدد و سوژه تحقیقات کثیر شدند، بررسی ها و تحقیقاتی که تا پیش از این مردانه بود و تو سط مردان و درباره مردان انجام می گرفت. فیلم نورث کانتری (نام شهری در ایالت مینه سوتا ایالات متحده) داستان رویدادی است بر مبنای واقعیت که در همین ارتباط در یکی از معادن سنگ آهن رخ می دهد. 
داستان فیلم در سال 1989 در مینه سوتای شمالی می گذرد و راوی زندگی جوسی ایمز با بازی چارلیز ترون است که همسر خشنش را ترک کرده و با دو کودکش به شهر پدری اش برمی گردد. هیچ کس از برگشتن وی خوشحال نیست چرا که او داستانی در گذشته اش دارد که همه به دنبال فراموش کردنش هستند. داستانی که به شیوه جامعه مردسالار و خرافی نظام طبقاتی، برپایه نابرابری جنسی به نفع جنس مرد تغییر شکل داده و جوسی را از جامعه مترود می کند. او به دنبال شغلی می گردد تا بتواند هزینه های زندگی خود و فرزندانش را تامین کند. معادن آهن در این منطقه از تمامی مشاغل دیگر پردرآمدتر است و جوسی تصمیم می گیرد با وجود این که این شغل از دیدگاه جامعه اش شغلی مردانه و با محیطی کاملا مردانه است، علیرغم حتی مخالفت پدرش به عنوان کارگر معدن استخدام شود.
صحنه اول فیلم با پرتاب تیری به سوی تضادهای طبقاتی با دیالوگی تاثیر گذار از جوسی رو به دادستان زن دادگاه شروع می شود. با همین جمله تناقضات نابرابری جنسی و جنسیتی در نظام طبقاتی از همان ابتدا مثل مهری بر پیکره فیلم و ذهن بیننده کوبیده می شود :

"کفش های من رو بپوش و مثل من توی یک چاله تمام روز رو کار کن اون وقت بگو زندگی سخته، خانم!"


آنچه از این دیالوگ کاملا مشخص است متفاوت بودن زندگی زنان طبقه کارگر و میزان خشونت علیه آنان با زنان طبقات مرفه جامعه است. شکاف طبقاتی که گریبان گیر زنان جوامع شده و آنان را به دو دسته "خانم" و" زن مولد" تقسیم می کند. اما وقتی در ادامه فیلم همان دادستان با سخنان ضد زن موکلش مواجه می شود، متفاوت نبودن او با یک زن کارگر در مقام جنسیت خودنمایی می کند.

"فکر کردی برای چی تو رو استخدام کردم؟ برای اینکه باهوش ترین وکیل بودی؟ نه! برای اینکه باهوش ترین وکیل زن بودی! ... این رو بدون همیشه کارهایی هست که فقط مردها از پسش بر میان، مطمئن باش اون زن نمیتونه پیروز بشه..."

بیایید نگاهی تقریبی به درصد برد و باخت طرفین در پرونده خشونت های جنسی از جایگاههای مختلف بی اندازیم :

شاکی زن وکیل مرد – متهم مرد وکیل زن = برد به نفع متهم!
شاکی زن وکیل زن- متهم مرد وکیل مرد = برد به نفع متهم!
شاکی زن- متهم مرد= برد به نفع متهم!
شاکی مرد وکیل مرد- متهم زن وکیل زن= برد به نفع شاکی!
شاکی مرد وکیل زن- متهم زن وکیل مرد= برد به نفع شاکی!
شاکی مرد- متهم زن= برد به نفع شاکی
شاکی زنان وکیل مرد!- متهم مرد- وکیل زن یا مرد= برد احتمالا به نفع زنان!


احتمالاً دادستان فیلم نیز در همان چند دقیقه ای که موکلش در مقام متفاوت بودن قدرت زن و مرد سخن می راند متوجه این فرمول شده بود! چرا که در تمام حالات به جز یک حالت برنده سیستم قضایی مرد است! و آن یک حالت نیز زمانی اتفاق می افتد که تعداد شاکیان از یک نفر بیشتر شده و درصورت رد شکایت سیستم قضایی حاکمه را زیر سوال ببرد. اخطاری که دادستان به وضوع به موکلش در این صحنه یادآور شد.

در ادامه سراسر فیلم آکنده از جملات ضد زن، نمایش قدرت مردسالار جامعه و نگاه کالایی به زن در عصر شکوفایی صنعتی است که متاسفانه تا امروز این دیدگاه همچنان بر زندگی زنان سایه افکنده. عمق فاجعه را وقتی در میابی که پدر خانواده با نجوای بیمارگونه جامعه همراه شده و علت کبودی روی صورت دخترش را بدون پرسشی صراحتاً به همخوابگی دخترش با مردی دیگر به غیر از شوهرش توصیف می کند و این خشونت را که توسط دامادش اعمال شده کاملاً برحق می شمارد! اما ماجرا به اینجا ختم نمی شود، از این دردناک تر زمانی است که پسر نیز دنباله رو همان پدربزرگ و همان جامعه مادرش را مسئول تمام بدختی هایش دانسته و او را یکصدا با دیگران فاحشه خطاب می کند!

تاب تحمل این دو به علت نسبت خونی و فامیلی برای جوسی که در جامعه ای خرافی و مردسالار زندگی می کند، امری اجباری است. اما نگاه بیمارگونه همکاران مردش را که به او به چشم یک عروسک کوکی زیور شده نگریسته و بازی کردن گاه و بی گاه با او را حق خود می دانند، دیگر برای او قابل تحمل نیست. زجری بالاتر از این برای یک زن نیست که تمام روز را به سنگین ترین و کثیف ترین شغل دنیا بگذراند و از دست و نگاه کثیف و بیمار گروهی از مردان مریض جامعه در امان باشد. حتی اگر در این میان مردی نیز ساز مخالف با بقیه بزند، به علت توازن قوا به نفع جامعه مردسالار و تفکر غلط و سنتی خودش، خود را از مهلکه کنار کشیده و با افسوس نظاره گر این وحشیگری می نشیند.

اما آیا خشونت و تجاوز جنسی به خشونت های فیزیکی و الفاظ رکیک در محیط خانه و یا کار و خیابان خلاصه می شود؟ برای پاسخ به این سوال به صحنه ای از فیلم در دادگاهی که برای رسیدگی به شکایت جوسی از تجاوز همکارانش تشکیل شده می رویم. وکیل جوسی رو به قاضی ازعان دارد که تمام زنان معدن مستحق حمایت و امنیت جنسیتی هستند. اما دادستان با اعلام اینکه فقط یک شکایت مطرح شده و آن هم از طرف جوسی است، ادعای وکیل را رد می کند. پاسخ قاضی خیلی شبیه به قوانین ارزش گذاری بر زنان در اسلام است! او برای ادامه رسیدگی به شکایت جوسی رو به وکیل چنین درخواست می کند :

"اگر تونستید سه نفر دیگه شاکی ارائه بدید پرونده به جریان می افته و می تونید از موکلتون دفاع کنید، در غیر اینصورت شکایت منتفی اعلام میشه!"

با شنیدن این دیالوگ ناخواسته به یاد قوانین مذهبی و بخصوص اسلامی خواهی افتاد. دو زن ارزشی برابر با یک مرد دارد! قانونی که در شکایت، شهادت، ازدواج، طلاق دیه و دیگر مسائل حقوقی و شرعی که همیشه زن نیمه مرد محاسبه می شود، اینک در یک جامعه به اصطلاح متمدن و در قلب سیستم قضایی آمریکا نمود پیدا می کند! مهم نیست چند نفر به یک زن تجاوز کرده باشند، مهم این است که چند زن از این مسئله شکایت داشته باشند! در جامعه ای که رنگ و لعاب سرمایه داری از چرخ ماشین های صنعتی و دودکش معادن سنگ و فلزات گرفته تا پاشنه کفش خانم های شیک پوش و کت و شلوار وکیل های معطر، به شنل قاضی و دفتر منشی دادگاه و منفعت جیب هیئت منصفه کشیده می شود، همیشه باید منتظر حکمی زن ستیزانه حتی برای احقاق حقوق یک زن باشی!

فیلم به جهت به تصویر کشیدن واقعه ای دردناک و ظلمی که علیه زنان در جامعه صورت می گیرد قابل تامل است. اما نحوه به تصویر کشیدن آن جای بحث دارد! جوسی قرار است برای احقاق حقوق خود جنگیده و بر سلطه مردان تجاوزگر پیروز شود! اما در تمام طول مدت فیلم شاهد شخصیتی گریان و ضعیف هستیم که برای گرفتن حقش باز به دنبال تکیه بر مردی دیگر است. چهره ای سخیف از مبارزه زنان که توسط کارگردان به تصویر کشیده شده. زجری که جوسی و دیگر زنان هم رده اش در این راستا کشیده اند، اشک هایی که ریخته اند و تنهایی هایی که کشیده اند غیر قابل انکار است، اما به پیروزی رسیدن شخصیتی چنین ضعیف نیز قابل پذیرش نیست! کارگردان برای این منظور جای خالی را با وجود وکیلی که تمام قدرتش مرد بودنش است پر می کند! تمام کاری که برای نجات شکایت جوسی می کند تنها در آخرین جلسه دادرسی با فریادی بر سر همکلاسی سابق او است که باز هم نشان از مردانگی و قدرت مرد بودن دارد! و این یعنی زنان برای احقاق حقوق خود باز هم به مردان احتیاج دارند! شهادت بابی بر تجاوز معلم سابق جوسی و رد داشتن رابطه او با معلمش، نه تنها رای دادگاه را که نظر باقی زنان کارگر را که تا این لحظه به دلیل ترس از دست دادن کار سکوت کرده بودند نیز عوض می کند! حتی پدر جوسی نیز که سالها دخترش را فاحشه می خواند فقط به خاطر شهادت یک مرد اینک به حمایت دخترش از روی صندلی خود برخواسته و به جمع شاکیان می پیوندد! خب اینجا باید کف بلندی برای نویسنده و کارگردان این فیلم بزنیم که چنین ماهرانه کل داستان را به نفع مردان تمام می کنند! این یعنی بی ارزش شمردن مقاومت یک زن برای به دست آوردن حقوقش! این یعنی فعالین حقوق زن همیشه به حمایت مردان نیاز دارند و تزریق این شعار کاذب به صورت عمومی از طریق پرطرف دار ترین هنر تصویری یعنی سینما به ذهن مخاطب جهانی! گرچه ساختن آثاری که نشان از حمایت از حقوق زنان دارد جای تقدیر دارد، اما نباید فراموش کرد که فیلمی امثال نورث کانتری که در صنعت سینمایی هالیوود ساخته می شود، برای جامعه ای به نمایش در می آید که رگه مردسالاری همچنان در بطن تمام اقشارش پیچیده شده و قضاوت نهایی متاسفانه باز به دست مردان جامعه سپرده می شود! با ساخت چنین فیلم هایی برای جلب نظر بیننده به حقوق پایمال شده زنان، باید نظر مخاطب مذکر را جلب کنی، مخاطبی که معمولا عام است و تاثیر پذیر. 

در کل فیلم نیمی واقع گرا و نیمی دست کاری شده از ماجرای اصلی است و بخاطر داشتن مضمون دفاع از حقوق زنان در برابر خشونت جنسی و برداشتن پرده از سابقه کثیف سرمایه داری آمریکا در ضایع کردن حقوق زنان کارگر، حداقل ارزش یک بار دیدن را دارد. شاید این فیلم نقطه ای نسبتا روشنتر از دیگر فیلمها در کارنامه سینمایی کارو باشد، اما تماشای هر فیلمی نیاز به پیش آگاهی و حداقل دانش از موضوع اصلی دارد تا ذهن بیننده به بیراهه کشیده نشود. 


ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم









هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر