۱۳۹۵ مهر ۱۴, چهارشنبه

تلویزیون رهایی زن - مصاحبه مینو همتی با شادی امین



بمناسبت روز مبارزه با هوموفوبیا
  



به مناسبت روز مبارزه با هموفوبیا برنامه یی ترتیب داده شده است حقوق بشر و حفظ حرمت انسانی افراد به دور از هرگونه دسته بندی وظیفه ی همگانی است تبعیض و آزار و اذیت آزار همجنسگرایان در جوامع مذهب زده از ایالات جنوبی آمریکا گرفته تا قلب تهران همگی نقض پایه یی ترین حقوق انسانی شهروندان است. در این برنامه به مناسبت فرا رسیدن روز مبارزه با هموفوبیا با شادی امین یک تن از مدافعین سرسخت همجنسگرایان به گفتگو می نشینیم.
 با درود و خوش آمدید به برنامه ی رهایی زن 
سپاسگزار و سلام بر شما

اولین سوال را اینگونه مطرح می کنم قبل از هر چیز هموفوبیا را برای مخاطبان ما توضیح بدهید و همچنان در مورد روز مقابله و مبارزه با آن از چه اهمیت خاصی برخوردار می باشد؟


شادی: ضمن تشکر از اینکه به این موضوع اهمیت دادید و برنامه ی امشب را اختصاص دادید که سالهاست تلاش ما بر این بوده که رسانه های گوناگون به ویژه رسانه هایی که بین مردم از محبوبیت خاصی برخوردارند و قدرت تاثیر گزاری بر تغییر و تحول فرهنگ ما دارند بتوانند به این موضوعات بپردازند و در زمینه ی اطلاع رسانی ما را یاری کنند. به هر صورت سپاسگزارم از اینکه به این موضوع توجه نشان می دهید. موضوع هموفوبیا یا همجنسگرا هراسی یا همجنسگرا ستیزی مساله ایست که بارها طرح کردیم و فکر میکنیم هر چقدر که بگوییم کم است زیرا اینقدر روی این موضوع با تاسف کمکاری شده است و گفتمان جامعه ایران بسته است سیستم سانسور اجازه نمیدهد که این موضوع به خوبی مطرح شده و مردم آگاهی کافی را از این مساله به دست بی آورند. شادی اشاره می کند : هر چه به این موضوع بپردازیم کم است وی می افزاید: به نظر ما  همجنسگرا هراسی و همجنسگرا ستیزی یک بیماری اجتماعی است جامعه یی که قادر به پذیرش اعضای خود را صرفا به دلیل گرایش جنسیشان یا سبک متفاوت زندگیشان بپذیرد این جامعه بیمار است. شادی افزود: تصور کنید در زمانی که مساله ی نژاد پرستی مطرح بود و افرادی که دارای پوست سیاه بودند از مزایا و حقوق شهروندی برخوردار نبودند در حالی که سفید پوستان همان کشور از یک سری  مزایا و حقوق شهروندی برخوردار بودند. در نتیجه جامعه با این گونه مسایل برخورد کرده است و جنبش رنگین پوستان علیه نژاد پرستی مبارزه کرده است و تا امروزه تا حدود بسیار زیادی هر چند نه کامل مساله ی نژاد پرستی مذموم و محکوم شمرده می شود کسی نمیتواند به سادگی در جمعی که ادعای روشنفکری و آزادی می کند تبلیغ نژاد پرستی کند. شادی امین می گوید: در رابطه با همجنسرایی هنوز با تاسف این مساله رخ نداده است. همانگونه که شما در مقدمه ی صحب های خود اشاره کردید در جوامع مذهب  زده و در جوامعی که از تربیت و آداب مذهبی پیروی میکند یا اینکه گفتمان مذهبی در آن قالب است به غلط برداشتی جا افتاده که گویا هر گونه فرا رفتن از این که رابطه ی عاشقانه یا رابطه ی جنسی صرفا می تواند میان مرد و زن باشد گناه محسوب می شود. او اشاره می کند: نه تنها به عنوان یک گناه بلکه انحراف اخلاقی نیز میان مردم محسوب می شود. طبیعتا چنین نگاهی باعث می شود که افرادی که اینگونه زندگی می کنند از جامعه و حتی از خانواده ترد شوند. همجنسگرا هراسی بدین معناست که کسی ادعا می کند همه چیز را راجع به موضوع همجنسگرایی می داند اما زمانی که بدانید یکی از افراد خانواده  و یا نزدیک به شما همجنسگرا است وحشت وجود شما را فرا بگیرد. وی افزود: من اینگونه مثال می زنم متاسفانه در جامعه ی ایران شما به کسی بگویید که کامپیوترم خراب شده به شما توصیه می شود که حتما به یک متخصص مراجه کنید 
اما کافی است که شما بگویید من شنیده ام فلان نفر همجنسگراست همه ادعا دارند  که اطلاعات کافی را راجع به همجنسگرایی می دانند و همه شروع می کنند به نظر دادن در نتیجه فرد همجنسگرا را یک بیمار تصور کرده و شروع به اظهار نظر و قضاوت کردن می کنند. بدین معناست که  شما اجازه نمیدهید افراد آنگونه که دلشان می خواهد باشند و با چنین اظهار نظرها و قضاوت هایی عرصه را برای زندگی آنها تنگ میکنید. بدین معناست که شما هراس دارید از اینکه چیزی به جز دگرجنس گرایی جا افتاده که توسط جمهوری اسلامی در جامعه ما تبلیغ میشود وارد مناسبت شما شود. با تاسف ما معتقدیم که همجنسگرا هراسی یک عارضه اجتماعی است. امین می گوید: تحقیقات نشان می دهد که تا چه میزان روی فرد و روی روابط اجتماعی اش تاثیر منفی می گذارد . در واقع بسیاری از همجنسگرایان متاسفانه در کشورهای گوناگون بیشتر در کشور های آسیایی و به خصوص در خاورمیانه از دسته محرومین جامعه محسوب می شوند به دلیل اینکه جامعه به آنها اجازه نمیدهد در پروسه های مختلف رشد اقتصادی اساسا اشتراک ورزند و همچنان مانع تحصیل غیره می شود. امیدوارم که با این گونه بحس ها یاد بگیریم که تفاوت بین انسان ها را به رسمیت بشناسیم بنابرین بتوانیم تا حدود زیادی از فشار بر این افراد همجنسگرا و ترنس کم بکنیم.

 روز مبارزه با هموفوبیا و مقابله با آن از چه اهمیتی برخوردار است؟


شادی : از سال ۱۹۹۲ سازمان ملل یک روز را به نام مقابله با همجنسگرا ستیزی عنوان کرده است و در حال حاضر فکر می کنم حدود یک الی دو سالی می شود که این موضوع بروز است " همجنسگرا و ترنس ستیزی "بدل شده است. علت اینکه یک همچین روزی وجود داشته باشد و تمام جهان روی این مساله متمرکز شوند. از این جنبه اهمیت دارد که مانند روز زن، شما یک روز را شاخص می کنید که تمام بحث ها و محوریت اخبار روی این موضوع متمرکز می شود. ما فکر می کنیم که اهمیت این روز برای جنبش همجنسگرایان از این زاویه است که اولا به صورت متحد شروع به عمل می کنند " اخبار را با هم باری دیگر رد و بدل کردن " گزارش دادن راجع به وضعیت کشورهایشان  به عبارتی بیشتر شنیده می شوند. این روزهای خاص در واقع ما را وادار می کند در یک تقویم جهانی به موضوعات مشترک فکر کنیم . از این جنبه هست که نیازی نیست ما در ایران به روزهای دیگری برای مقابله با همجنسگرا هراسی  فکر کنیم ۱۷ ماه می برای من مثل روز ۸ مارس و روز اول می که مطابق با روز جهانی مبارزات کارگر است این روز هم  میبایست در تقویم ما درج شود به این روز بپردازیم و همانگونه که گفتم متمرکز به این موضوع شویم که چگونه یک گروه اجتماعی به دلیل گرایش جنسی و هویت جنسیتی اش ترد می شود، محروم می شود از حقوق و مزایای اجتماعی در واقع بهره مند 
من یک موضوع  را در ادامه ی سوال شما یادآور شوم. روز مقابله با همجنسگرا ستیزی روزیست که ما می بیست از صبح که از خواب بیدار میشویم به رفتار های خود فکر کنیم. من معتقدم بد نیست که این حرف را نیز اضافه کنم که این روز ها در واقع روزهای جهانی هستند که تمام سازمان ها نهاد ها و مکانیزم های جهانی به این موضوع می پردازند مانند سازمان ملل متحد سازمان عفو بین الملل سازمان های دفاع از ترنس ها و همجنسگرایان ولی بسیار خوب میشود که همه ما نیز به گونه ی فردی جداگانه به این موضوع بپردازیم و بنده نیز امیدوارم که بینندگان و شنوندگان برنامه ی شما به این موضوع فکر کنند و ببیبند در کجا علیرغم مخالفتشان با یک مجموع سیستم موجود در ایران با جمهوری اسلامی کجا گفتمان جمهوری اسلامی را در این رابطه ما باز تولید میکنیم این یک امر بسیار مهمی است

.فشارهای حکومت و برخوردهای پلیسی به همجنسگرایان در ایران در چه ابعادی است؟


شادی : در این پیوند سرکوب نیروی انتظامی و یا دستگاه اطلاعتی و امنیتی کشور باید بگویم جنبه های گوناگون وجود دارد. از خیابان ها گرفته  که به خاطر لباس پوشیدن و رفتار متفاوت که بیشتر شامل حال مردان می شود با  باعث می شود که دستگیر شده و مورد توهین و تحقیر و آزار قرار بگیرند حتی مورد آزار جنسی در هنگام بازداشت تا لزبین ها ترنس جندر زن که در واقع به خاطر موی کوتاه و یا به خاطر اینکه دست در دست با دوست دختر خود می گردند ممکن است لحظه یی در خیابان مورد دیده شده و مورد توجه دیگران قرار بگیرند و یا اینکه در محیط های خاص مانند محیط های ورزشی دانشگاه و غیره مورد توجه دیگران قرار بگیرند که این اشخاص رفتار متفاوتی دارند به طور مثال افراد جامعه متوجه شوند که به طور مثال فلان نفر ارتباط عمیقی با هم جنس خود دارد همه ی این مسایل باعث می شود که همجنسگرایان در جامعه مورد آزار و اذیت قرار بگیرند. ما نمونه های بسیار زیادی داریم به ویژه در مورد مردان همجنسگرا که مورد آزار تجاوز و خشونت قرار میگیرند  پرونده هایی را داریم زمانی که پلیس و نیروی انتظامی متوجه این مساله می شوند به زور از آنها شماره تلفن می گیرد و همچنان همجنسگرایانی را می شناسیم که هنگام به سر بردن در بازداشتگاه به آنها تجاوز شده است.همجنسگرایان و ترنس ها در واقع بی صداترین سرکوب شدگان جامعه ما هستند به این دلیل که زمانی این گروه انسان ها در ایران دستگیر می شوند چه به دلیل فعالیت هایشان در این رابطه و چه در مورد مسایل شخصی شان" هویت شان" ما نمیتوانیم اطلاعیه یی راجع به آنها بدهیم زیرا زمانی که خانواده ی آنها نمیداند که فرزندشان یا خواهر و یا برادرشان همجنسگرا یا ترنس است چگونه ما میتوانیم اعلامیه منتشر کنیم که فلان شخص به دلیل این مساله دستگیر شده است. ما تجربه های زیادی در این زمینه به خصوص در این ۲ سال اخیر داشته ایم، زمانی که یک روزنامه نگار یک فعال جنبش زنان و یا حتی فعال کارگری را در ایران دستگیر کنند، زمانی که سازمان ها یا مدافعین اعلام می کنند که فلان شخص به چنین دلیلی یا اتهامی دستگیر شده است و در زندان است این گونه مسایل هیچ جرمی به حساب نمی آید اگر بگویم چنین شخصی فعال جنبش زنان یا کارگران است. در رابطه با همجنسگرایان و یا ترنس جندرها این مساله متفاوت است زمانی که آنها از سوی پلیس دستگیر می شوند ما نمیتوانیم اعلام کنیم در واقع ما یک جرم را به آنها منتصب می کنیم به همین دلیل ما در قسمت اطلاع رسانی به علت سرکوبی که به این افراد صورت می گیرد در واقع آنها تنها گذاشته می شوند. شادی به عنوان یک فعال در زمینه ی دفاع از حقوق همجنسگرایان و ترنس جندر ها از خانواده ها خواهش می کند تا برای مقابله با این مساله راهی را که آنها به عنوان یک مدافع به افراد جامعه و خانواده ها توصیه می کنند این است که عشقشان را به فرزند یا دیگر افراد خانواده فراتر از کنش ها و واکنش های افراد جامعه به طور مثال مساله یی که برای همه مهم است به نام ابرو میان دوستان، آشنایان و یا همسایگان قرار داده و اجازه ندهند فرزندانشان در تنهایی مورد چنین سرکوبی قرار بگیرند

لطفا در مورد بیانیه یی که به مناسبت روز مبارزه با هموفوبیا منتشر کرده اید کمی مختصاد بیانیه برای ما توضیح دهید؟


. شادی: مطرح کردن این مساله برای من خیلی مهم است، تمرکز ما امسال روی موضوع وضعیت معافیت پزشکی برای مردان همجنسگرا است، گزارشی که توسط تلویزیون شش رنگ یا لزبین ها و ترنس جندر ها ایرانی منتشر شده که روند معافیت پزشکی برای مردان همجنسگرا را توضیح می دهد. قانونی که در مرداد ماه سال ۱۳۹۳ از سوی معافیت نظام وظیفه اجرایی شده است به شما تحمیل می کند زمانی که برای تقاضای معافیت داده و توضیح می دادند که همجنسگرا هستند, در گذشته بدین روال بود که طبق ماده ی ۳۳ بند ۸  مورد عفو قرار می گرفتند. در واقع بند ۸ شامل بیماریهای اعصاب و روان می شد شامل ترنس سکشولیتی می شد و همچنان شامل همجنسگرایی هم می شد. در واقع طبق بند ۸ آن شخص هنوز جزو یک گروه اجتماعی است " یعنی تحت بیماریهای اعصاب و روان "  زمانی این معافیت را برای درخواست کار به جایی ببرند یک سری محدودیت شامل حال آن شخص می شود. با این وجود از لحاظ امنیتی برای فرد مشکل ایجاد نمی کرد. حال تغییری در این قانون داده شده است همان گونه که اشاره کردم از مرداد ماه سال ۱۳۹۳ اجرا شده است و شاید سوالی برای شما پیش بیاید که حال در سال ۱۳۹۵ زندگی می کنیم چرا اکنون به این موضوع پرداخته شده است " به دلیل اینکه این پروسه را همجنسگرایان طی کرده اند و حدود یک سال طول می کشد تا برگه ی معافیت را دریافت کنند" پرسه یی بوده که زمان زیادی برای طی شدن در برگرفته  و ما اکنون می توانیم روی نتایج عملی شدن اجرایی این قانون تحقیق کنیم گزارش تهیه کرده و عواقب آن را در نظر گرفته و در موردش گفتگو کنیم. اتفاقی که اکنون از نظر قانونی رخ داده این است که قانون همجنسگرایی را جدا کرده اند و در ماده ی ۵ بند ۷ روی کارت معافیت پزشکی همجنسگرایان به ثبت می رسد. در واقع این معافیت که مختص همجنسگرایان است به سادگی دریافت نمی شود. در حقیقت ضمن اینکه شخص در پروسه ی گرفتن این معافیت قرار دارد مجبور به توضیح بعضی از مسایل است به طور مثال " با معذرت این واژه هایی را که استفاده می کنم از گفتمان  حاکم عاریه می گیرم از شخص پرسیده می شود که مفعول است یا فاعل؟ چند پارتنر یا شریک دارد؟ نام دوست پسر شما چیست؟ تا چه میزان با یکدیگر همبستر می شوید؟ این سوال ها بیانگر آن است که به شخصی ترین حیطه ی آن فرد نه تنها وارد شده بلکه از آن فرد هنگام پاسخ دادن به سوال ها دریافت امضا می کنند. علاوه بر آن شخص مورد آزمایشی قرار می گیرد به نام " تست مینه سوتا " که یک تست روانشناسی شخصیت است  تحت نام "ام ام پی آی" این تست شامل ۵۶۷ سوال می باشد، سوال هایی که تمام شخصیت و شیوه ی رفتاری فرد را برای یک روانشناس آشکار می سازد، برخی ها مجبورند ۴ الی ۵ مرتبه این تست را ظرف شش ماه معافیت اولیه انجام دهند. این تست توسط یک عده روانپزشکان ایرانی از تست اولیه تغییر پیدا کرده و به گفته ی خودشان با توجه به فرهنگ مقداری تحول در آن آمده است و یک سری سوالاتی در آن اضافه شده که به نظر ما از لحاظ امنیتی مهم است. سوالاتی که نشان می دهد شخص چقدر مقاوم است و چقدر به کارهای گروهی علاقه دارد و چقدر تا چه میزان با بی عدالتی مبارزه می کنید و غیره. زمانی که این مجموع را کنار هم قرار دهیم با توجه به اینکه همجسگرایی در قانون مجازات اسلامی جرم محسوب می شود " از شلاق تا اعدام" به عنوان حکم  مجازات صادر می شود، اینجاست که شخص متوجه می شود که با چه خطری روبرو است. این بدین معناست که فرد رسما اعلام می کند عمل همجنسگرایانه را مرتکب شده است یعنی عملی که در قانون جرم محسوب می شود. شادی می افزاید: برای ما جای نگرانی اینجاست که چرا امروز با وجود اینکه شخص را رها کرده و به آن برگه ی معافیت را هم می دهند؟ ما به این فکر می کنیم که سیستم جمهوری اسلامی در حال جمع آوری یک بانک اطلاعتی از مردان همجنسگرایی که در ایران به سر می برند است. بیشترین نگرانی ما این است که در زمانی و در مقطعی امکان به سرکوب کردن این افراد چه به گونه ی انفرادی و چه به صورت گروهی به اصطلاح با این اعترافات به صورت حاد از سوی دولت قرار گیرند. به نظر من مهم ترین نکته این است که می توانند به آنها اعمال فشار کنند. شادی افزود: خریدن آدم ها بدین ترتیب و فشار هایی که باعث تباهی زندگی این دسته از افراد شود یا مجبور به ترک ایران شوند از دسته مسایلی هست که دلمان می خواهد توجه جامعه را جلب کنیم به طور مثال از خانواده ها تقاضا می شود که آنها را حمایت کنند و به دنبال راه حل های جدی تری بگردند و این نکته را نیز یادآور شوم که طبیعتا هر کسی که این مساله را بشنود خواهد گفت که به هر شکل وقتی یک نظامی می خواهد برای افرادی حکم معافیت را صادر کند تلاش می کند تا بداند و برایش ثابت شود که شخص واقعا اینگونه است یا نه ، کاملا در این مورد حق با آنهاست به طور مثال اگر کف پای کسی صاف است و قرار است به وی معافیت داده شود باید تحت نظر یک دکتر مورد آزمایش پزشکی قرار بگیرد اما بحث اینجاست که صاف بودن کف پا در قانون مجازات جمهوری اسلامی جرم محسوب نمی شود، زمانی که همجنسگرایی جرم محسوب می شود و قرار است اثبات شود و این به مانی پذیرش عمل همجنسگرایانه است به نظر ما این تناقض بین قانون مجازات اسلامی و معافیت پزشکی برای زندگی و آینده ی همجنسگرایان خطرناک است ضمن اینکه زمانی که در کارت معافیت نظام وظیفه ی شخص درج شده که طبق کدام ماده و بند است از محل تحصیل افراد گرفته تا صاحب کار و حتی اگر بخواهید به عنوان افراد ترنس که با بند ۱۲ معافیت دریافت می کنند زمانی که تصمیم به ازدواج را بگیرند باز هم با چالش هایی روبرو می شوند. خواست ما این است ، آنچه که به نظر من راه حل است لغو جرم انگاری در قانون مجازات اسلامی است و تلاشی که باید در این راستا صورت گیرد، بنا بر همین خواست ما این بیانیه را در اختیار تمام سازمان های حقوق بشری و بین المللی و نهاد های مرتبط " نهاد هایی که می توانند با دولت ایران برخورد جدی کرده و دولت را زیر فشار قرار دهند" قرار خواهیم داد. اما فکر می کنیم که خود افرادی که قرار است تقاضای معافیت کنند باید با دقت  هوشمندانه به نوع جواب دادن سوال ها توجه کنند و اجازه ندهند که اطلاعات خصوصی شان که می تواند در آینده برایشان دردسر ساز شود در دسترس دولت قرار گیرد.

نگرش و اعمال مردم نسبت همجنسگرایان در ایران چگونه است؟


شادی: ما با یک پیشرفت نامحسوسی روبرو هستیم، این دستاورد را من نتیجه ی مشاوره هایی که افرادی که در ایران به سر می برند و تماس هایی که ما با این دسته از افراد و همچنان عکس العمل برخی از خانواده ها داریم. طبیعتا زمانی که می بینند رسانه ها راجع به این موضوع حرف می زنند، آدم هایی که دارای احترام و محبوبیت اجتماعی هستند دارند نیز همجنسگرا هستند. زمانی که شروع به معرفی انسانهایی که از درک بالایی برخوردار و درک از همجنسگرایی به عنوان یک انحراف از ذهن افراد بیرون رود و ببیند انسان های سالمی که دارای تفکر و تاثیرگذاری اجتماعی هستند اما به هم جنس خود عشق می ورزند و با همجنس خود زندگی می کنند کم کم آن ذهنیت طبیعتا می شکند زمانی که خانواده فرزندانشان موفق هستند یا اینکه در زندگی خوشحال هستند با عشقی که به همجنس خود دارند. بحث هایی از رسانه ها طی این سالها منتشر شده بسیار تاثیرگزار بوده است. شادی فردی را از یکی از شهر های شمالی ایران مثال می زند. یک روز صبح زود که از خواب بیدار شدم دیدم پیامی در شبکه ی اجتماعی فیس بوک با من تماس گرفته است. این شخص در پیام خود نوشته بود شب گذشته من برنامه یی که شما در آن اشتراک کرده بودید را مشاهده  کردم و می خواهم با شما صحبت کنم. شادی گفت مخاطب پس از دیدن برنامه " میزگرد تلویزیون" شروع به جستجوی من کرده بود و در پیام خود نوشته بود من دختری ۱۲ ساله دارم که علاقه یی به پوشیدن روسری ندارد و به زور پوشیدن روسری را قبول می کند موهای دخترم کوتاه است من نیز به همین دلیل با وی درگیر بودم تا اینکه گفتگو های شما را در برنامه شنیدم با خود فکر کردم چه اشکالی دارد دختر من اینگونه باشد در آخر دخترم فردی مانند شادی امین می شود. شادی با خرسند گفت: من با این بانوی نازنین تماس گرفتم و حرف هایش را راجع به دخترش شنیدم. زمانی که او شروع کرد به حرف زدن  من متوجه شدم دختر این خانم در بسیاری از جاها از آن چارچوبی که او انتظار دارند فاصله دارد و دلش نمی خواهد آنگونه رفتار کند. رهنمود من به مادر این دختر و همه ی خانواده ها این است که اجازه بدهند فراندانشان آنگونه که هستند و دوست دارند زندگی کنند و رفتاری که دوست دارند مادامی که به کسی آزار نمی رسانند و خود را خوشبخت احساس می کنند را انجام دهند. طبیعتا زمانی که ما جامعه را داشته باشیم که انسان ها بتوانند فردیت شان را زندگی کنند آن جامعه سالم تر است. به این معنی زمانی که می بینید مادری که با من تماس گرفت و حدودا یک سال از این تماس می گذرد دایم عکس از تولد و یا هر اتفاق ویژه که در زندگی این کودک رخ می دهد برایم ارسال می کند و من از جریان زندگی این بچه آگاه ام و در واقع به گونه یی من خاله ی آن کودک حساب می شوم. خب به نظر من این یک گام مثبت است جامعه این مسایل را کم کم  دارد یاد می گیرد. حتی اگر یک نفر هم از فشار های خانواده خلاص شود با توجه به اینکه خانواده ی آن فرد با این مساله شناخت پیدا می کنند حرکتی بسیار مثبت است. خود آگاهی افراد در ایران خیلی افزایش پیدا کرده است اعتماد به نفس شان افزایش پیدا کرده است به خصوص زنان لزبین و ترنس ها در سالهای اخیر با بحث هایی که در تلویزیون ها و رسانه ها مطرح شده است بحث هایی که در فضای مجازی صورت گرفته است به این گونه افراد کمک کرده تا اعتماد به نفس خود را رشد دهند و به گونه ی علنی راجع به مسایل خود حرف می زنند و به همین میزان آشکار سازی بیشتر شده و خانواده ها با این مسایل برخورد می کنند. خوشبختانه این مساله به سوی تفاهم اجتماعی به ویژه در محیط های اولیه ی بچه ها ایجاد شود نسبی سوق داده می شود اما همچنان مبارزه برای این افکار راه درازی را باید بپیماید تا اینکه بتوانیم یک جامعه یی که نگاه برابر به گرایش های جنسی داشته باشد را ایجاد کنیم. وی اشاره می کند به یک این موضوع فردی در خیابان مورد لت و کوب قرار می گیرد و به قتل می رسد و می گوید ما چندین مورد داشتیم که ترنس جندرها در ایران توسط خانواده ی خویش به قتل رسیده اند. همچنان وی به لت و کوب توسط افراد خانواده و خشونت ها رایج به ویژه از سوی مردان خانواده اشاره می کند. وی می افزاید: مردانی وجود دارند که زمانی می فهمد خواهرشان لزبین است او را مجبور می کنند تا تمام حقوق ماهیانه ی خود را به عنوان حق السکوت به برادر بدهد. این امر بیانگر آن است که این طبقه از افراد فشار زیادی را از سوی خانواده متقابل می شوند و این بدین معناست که همجنسگرایان و ترنس جندر ها احساس ناامنی در خانه می کنند حس می کنند که گویا میان گروهی از افراد نیروی انتظامی که در خانه شعبه باز کرده" تحت نام خانواده" زندگی می کنند. خانواده نیز به میزان نیروی انتظامی به آنها فشار وارد می کنند و آنها نیز نمی توانند به جایی رجوع  کرده واین مساله را بازگو کنند. به گفته ی شادی هیچ نهاد و ارگان حمایتی نیست که  از همجنسگرایان حمایت ومانع خشونت های خانوادگی در ایران شود وی ادامه می دهد هیچ قانونی برای جلوگیری از خشونت علیه این افراد وجود ندارد. با تاسف به همین دلیل در بدترین شکل می تواد دایم تداوم پیدا کند. با توجه به تمام این مسایل ما پرونده های مثبت و خوب نیز داریم که من طی این سالها شاهد این مساله بودم و امیدوارم که تعداد این افراد زیادتر شود.

در خارج از کشور، برای بهبود وضعیت همجنسگرایان در داخل ایران چه اقداماتی میشود در دستور گذارد؟


شادی: برای من چند مساله بسیار مهم است زمانی که از یک کشور که در واقع با این مساله بسیار عادی و نرم برخورد می کنند و همجنسگرایان در جلسات جزو سازماندهان هستند و یا اینکه خودشان سخنرانی برنامه ها را به عهده دارند و به گونه یی در جامعه تنیده شده اند به کشوری سفر می کنم که در آنجا جامعه با این قضیه روبرو نبوده و به زور بحث هایی صورت گرفته و یا اینکه به اجبار یک سخنرانی در این رابطه ترتیب داده شده به وضوح تفاوت فضا ها احساس می شود.مثل اینکه از ناگهانی آدم را به ۱۵ سال قبل می برند. به طور مثال در جلسات سوال هایی مطرح می شود که سالهاست دیگر با آنها مواجه نشدیم این تفاوت وجود دارد.در واقع جامعه ی ایرانی خارج از کشور نمیشود به طور کلی در موردش صحبت کرد اما در شهرها و کشورهای مختلف به میزانی که با این مساله روبرو بودند یا به عقب مانده اند یا رشد کرده اند. اما مهم ترین نکته یی را که من به فعالین سیاسی و جنبش های گوناگون توصیه می کنم این است که فراموش نکنند همانگونه که ما سالها تلاش کردیم تا نشان دهیم زنان جایگاه و باید برابری با مردان  در مبارزات سیاسی و اجتماعی شان را اشغال کنند و تا اینکه جامعه یاد گرفت و پذیرفت که زنان فقط برای فروش بلیط و تهیه ی سالن و غذای برنامه ها نیستند بلکه توانایی این را دارند که سخنرانان مجری برنامه خوبی باشند و کارهای اصلی را پا به پای مردان پیش ببرند. ما باید یاد بگیریم که هم ملیت های گوناگون می بایست در میزگرد ها سخنرانی ها و جاهای گوناگون که در مورد کشور ایران مباحثه صورت می گیرد نماینده داشته باشند و هم یکی از مسایلی که به نظر من باید در موردش دقت صورت گیرد ترکیب نماینده ها از گروه های اجتماعی گوناگون است که یکی از این گروه های اجتماعی همجنسگرایان و ترنس ها هستند. بنا به گزارش سازمان بهداشت جهان اگر بپذیریم که بین ۳ تا ۷ درصد انسانها در ایران  را همجنسگرایان و ترنس ها تشکیل می دهند در واقع کل جامعه ی " ال جی بی تی " یا همان اقلیت های جنسی بعد باید بپذیریم که صحبت از ۷ الی ۱۰ میلیون انسان از جامعه این کشور می کنیم. نمی شود این جامعه را نادیده گرفت. مساله ی مهم اینجاست که در بحث هایشان به این موضوع نظر بی اندازند و البته تاکید می کنم و دلم می خواهد که این اتفاق نیفتد که هر فردی راجع به این موضوع از موضع ترحم یا ناآگاهانه یک بحث را بازتولید کند . تلاش کنیم تا راجع به این گروه از افراد اطلاعات بیشتری کسب کنیم " مطالب مرتبط به این موضوع  را بیشتر مطالعه کنیم"  و از حقوق همجنسگرایان حرف بزنیم و از همه مهمتر اینکه زمانی که دگر جنسگرایان وارد گفتگو می شوند از مزایای خود صحبت کنند، مانند اتفاقی که در جنبش زنان افتاد " از دیدگاه من مردانی موفق شدند به این جنبش کمک کنند یا مورد استقبال قرار گرفتند که در مورد امتیازات مردان سخن بگویند و خواهان لغو امتیازات ویژه برای مردان شنود و خواستار این باشند که امتیازات عمومی شود. مردانی که از موضع ناجی زنان وارد می شوند هنوز به این درک نرسیده اند. بنابرین مهم است افرادی که  در رابطه با جنبش همجنسگرایان و دفاع از حقوقشان صحبت می کنند نه از موضع اینکه جایگاه بالاتری ایستاده اند و از یک گروه محروم دفاع می کنند. بهتر است که به همجنسگرایان و ترنس ها تریبون بدهند خود این افراد راجع به مسایل از روایت ها و درد ها و رنج ها گرفته تا اعتراض ها و مطالبات خود صحبت کنند. و دوم اینکه زمانی که راجع به این مسایل گفتمان صورت می گیرد که به نظر ما بسیار خوب است از امتیاز هایی که جامعه ی دگرجنسگرا دارد ، از محرومیتی که تحمیل می کنند به افرادی که با گرایش های جنسی متفاوت حرف زده شود و به امید اینکه این سد ها شکسته شود و روزی فرا رسد که ما به داشتن فعال حقوق زنان فعال حقوق کارگری و همچنان فعال حقوق همجنسگرایان و ترنس جندرها نیازی نداشته باشیم. در واقع این امری بدیهی و معمول در جامعه باشد..

شادی عزیز با سپاس از اینکه نظراتت را با بینندگان ما درمیان گذاردید.

با تشکر از سحر صامت جهت پیاده کردن متن مصاحبه






ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و نهم











علل چند همسری در ایران - شهره ملایی کنمی





امروزه يكى از مهمترين مسائل جوامع انسانى مساله رعايت‏ حقوق زنان و پرهيز از برخوردهاى تبعيض‏ آميز و مبتنى بر جنسيت ‏با زنان است.در همین راستا می ‏توان به اعلاميه جهانى حقوق بشر و كنوانسيون «رفع هر گونه تبعيض عليه زنان‏» اشاره كرد. كشور جمهورى اسلامى ايران به دليل وجود موانع شرعى و قانونى هنوز به كنوانسيون رفع هر گونه تبعيض عليه زنان ملحق نشده است. 
در ابتدا بهتر است نگاهی کوتاه داشته باشیم به چند اصل از اصول قوانین غیر انسانی جمهوری اسلامی در خصوص زنان: 
بر اساس اصل بيست و يكم قانون اساسى دولت موظف است‏ حقوق زن را در تمام جهات، با رعايت موازين اسلامى تضمين نمايد و زمينه ‏هاى مساعد را براى رشد شخصيت زن و حقوق مادى و معنوى او فراهم نمايد. بند چهارده از اصل سوم قانون اساسى هم منزلت ‏برابر زن و مرد را مورد توجه قرار داده و دولت را در جهت تامين حقوق همه جانبه افراد كشور، اعم از زن و مرد و برقرارى اصل تساوى عموم در برابر قانون، موظف كرده است. 
طبق اصل چهارم قانون اساسى، اصل اسلامى بودن قوانين بر همه اصول قانون اساسى حاكم است و اصول ديگر بايد در پرتو آن تفسير شوند. 
همه اصول قانون اساسى مقيد به رعايت موازين اسلامى و عدم مخالفت‏ با اسلام هستند كه اين قيد موجب محدوديتهاى شرعى و قانونى براى زنان می گردد و در نتیجه زنان ایران در شرایط نامساعد و نابرابر اجتماعی و اقتصادی بسر می برند که با وجود این قوانین ظالمانه زنان ایران رنج بسیاری را متحمل میشوند. 
با بررسی اجمالی در قرآن و تاریخچه خشونت بار اسلام با مسائل زیر روبرو میشویم اسلام در جامعه‌اي ظهور كرد كه پديدۀ چند همسري بدون هيچ حدّ وشرطي رواج داشت. يك مرد مي‌توانست با تعداد نامحدودي از زنان ازدواج كرده به دلخواه با آنان رفتار كند. 
اسلام چند زني را برخلاف چند شوهري لغو نكرد آيات قرآن ، زندگی ننگین محمد بر مشروعيت و جواز چند همسري دلالت دارد. و چند همسرى براى يك مرد از نگاه قرآن سرشار از خشونت و دروغ، تا چهار (زن) جايز شمرده شده 

« وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُواْ فِى الْيَتَمَى‏ فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَآءِ مَثْنَى‏ وَثُلَثَ وَرُبَعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُواْ فَوَ حِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَنُكُمْ ذَ لِكَ أَدْنَى‏ أَلَّا تَعُولُواْ » نساء/۳ 

همچنين در روايات متعددي به چند زني تصريح شده است و در بررسی زندگی ننگین محمد چند همسری وجود داشته است .تعداد همسران محمد يازده تن میباشد. 
و در پایان با بررسی کوتاه قوانین غیر انسانی در کشور ایران و قوانین خشونت بار اسلام به وضوح شاهد عدم رعایت حقوق انسانی زنان آن هم بر اساس قوانین خشن اسلام در ایران هستیم و تا زمانی که چنین حکومت زن ستیزی در کشور ایران به حیات خود ادامه دهد نمی توان برای زنان ایران چشم اندازی روشن و شرایطی انسانی و براساس اصول دموکراتیک را متصور بود. 



ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و نهم





شعر- مینا اسدی













ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و نهم





چرا فایل صوتی منتشر شده از کشتار جنایت بار دهه ۶۰ میتواند همانند چاشنی انفجاری سقوط رژیم عمل کند ؟ - شاهین کاظمی مقدم جوینی


در سالهای بعد از کشتارهای دهه ۶۰ که اوجشان در سال ۶۷ صورت گرفته که با حکم حکومتی و به فرمان مستقیم خمینی به تعدادی از عوامل جانی که هنوز هم در مناسب بالای رژیم حضور داشته و تا ارنج دستانشان در خون جوانان ایران رنگی شده ؛
تا کنون سندی به این محکمی حداقل برای اطلاع رسانی به نسلی که بعد از این سالها در ایران به دنیا آمده اند وجود نداشته واگر هم داشته به این اندازه قابل استناد نبوده واکنون می توان دریافت که چرا رژیم دینی دیکتاتوری ایران هیچگاه اجازه درز اخبار را از دادگاههایی چند دقیقه ای با سه سوال را به جامعه نداده وبخش عظیمی از مردم ایران هیچوقت در جریان ماوقع قرار نداشته واکنون هم ندارند .

در این فایل صوتی چهل وچند دقیقه ای کاملا مشخص هست که تعداد کثیری از کسانی که قبلا توسط دادگاهها محاکمه ناعادلانه شده اند و درحال گذران محکومیت ناحق خود بوده اند دوباره توسط هیات مرگ فرا خوانده شده و با سه سوال بلافاصله و بدونه حق داشتن وکیل یا امکان دفاع به اعدام محکوم می شوند ودر اولین فرصت ممکن به دار آویخته می شوند و درگورستانهایی مثل خاوران تهران دفن می شوند به این امید که شاید همراه این افراد اصل ماجرای جنایت هم مدفون شود .
اولین موضوعی که با شنیدن این فایل می توان به آن پی برد این است که همه این اعدام شده ها قبلا محاکمه وحکم گرفته اند ودرواکنش به انتشار این فایل صوتی یا بهتر بگویم سند جنایت رژیم ایران رئيس ناعادل قوه قضائيه که خود هر روزه احکام اعدام زیادی را امضاء می کند دم ازشرعی وقانونی بودن این احکام می زند که در هیچ قانونی یک نفر را حتی بخاطر ارتکاب بک جرم دو بار محاکمه نمی کنند واولین بی عدالتی وعدول از قانون وقضا در مورد این کشتارهای شنیع دقیقا همین است چرا که تمامی این اعدام شدگان در حال سپری کردن احکام خود بوده اند پس دوباره در یک جلسه کوتاه و با عجله دوباره حکمشان به اعدام تغییر می کند وبه چوبه دار سپرده می شوند.
دومین مطلبی که این فایل صوتی مهم به همراه دارد اطلاع رسانی به عموم مردمی که حتی تا کنون ماجرای جنایتی به این وسعت ازکشتار جوانان ایران به گوششان نخورده و تازه درمی یابند تحت حکومت چه رژیمی روزگار سخت خود را سپری می کنند و این آگاهی دقیقا همان چیزی هست که همه عوامل حکومتی را به وحشت انداخته وبه تکاپو افتادند تا با عامل انتشار این فایل برخورد کنند و جبهه بگیرند در مقابل آن و حتما طبق تجربه های قبلی وبا ابزاری که دارند این برخورد را با شدیدترین شکل ممکن انجام می دهند و داستانی برایش سر هم می کنند .
سومین دستاورد انتشار این فایل از گفتگو وتایید جنایت تاریخی توسط عاملان و آمران آن می تواند این باشد که اوپوزیسیون ایرانی با هر مرام و عقیده تا ارائه فایل جنایات حکومت دینی وضد انسانی به دادگاههای بین المللی نه به عنوان نمادین که شاید سالهای قبل انجام شده بلکه بطور واقعی شکایتی با همه توان وبا استناد به این فایل وهزاران سند زنده دیگر خواستار محاکمه حاکمان مستبد ایران بوده و به خونخواهی این اعدامیان اقدام کنند .

ما در دوره ای زندگی می کنیم که خودسوزی یک دستفروش در تونس واطلاع رسانی آن یک حاکم ضد مردمی را به زیر می کشد پس این کار شدنی هست و بجای اظهار نظرات مجازی باید بطور حقیقی و عملی ابتدا اطلاع رسانی انجام داد و بعد هم شکایت همراه هزاران سند از جمله این فایل اعترافات به دادگاههای حقوق بشری بین المللی تا به دیکتاتورتهران وهمه عوامل حکومتی ایران ثابت کنیم که جنایت با دفن اعدامشده از بین نمیرود و خون این قربانیان دامانشان را خواهد گرفت .
به امید روزی که همه جانیان و عوامل کشتار بیرحمانه دهه ۶۰ درجای متهم در دادگاه دیده شوند و آن روز دیر نخواهد بود.





ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و نهم






کنفرانس فدارسیون سازمانهای پناهندگی افغان ها در اروپا (FAROE) ! - ماریا یوسفزی



کنفرانس که در تاریخ ۱۷ سپتمبر ۲۰۱۶ در شهر گوتنبرگ سویدن از ساعت ۱۰ صبح الی ۵ عصر دایر گردید که شاملین این کنفرانس جامعه مدنی افغانستان - حقوق بشر افغانستان - از پارلمان سویدن - نماینده دنمارک - ناروی - کمیته سویدن افغانستان - کمیته هالند افغانستان -مسول IOM ونماینده های انجمن های پناهجویان اشتراک کرده بوده اند . برگذارکننده گان این کنفرانس کمیته ساک بود .دراین کنفرانس من هم به عنوان فعال حقوق زن وپناهجوی دعوت شده بودم .

در نخست سخنوران در موردمشکلات نا امنی وفرار افغان ها از کشورشان وخودرا به نقظه امن برای ادامه زندگی راحت رساندن صحبت ها شد ونماینده حقوق بشر ثریا صبحرنگ نیز برعلاوه بمشکلات نا امنی پایمال شدن حقوق کودکان واطفال زیر ۱۸ ورسم منفور بچه بازی بحث نمود وبا اظهار تاسف به این پدیده شوم که کودکان قربانی شده میروند که هیچ مرجع نتوانست به این پدیده پایان دهند صحبت کرد . بیشتر بحث در مورد پناهجویان که با یک عالم امید خودرا به مکان امن رساندن مشکلات دیگری را روبر شدند .چون سال ۲۰۱۵ وشروع ۲۰۱۶ بحران مهاجرین به شکل سیل اسا به کشورهای اروپایی از طریق راه صعب العبور ایران وترکیه ویونان بود اما متاسفانه قانون های جدید اروپایی به مشکلات پناهجویان افزوده شد وکشور های اروپایی هم اماده تعداد زیاد مهاجرین نبوده ودچار پرابلم های خاص شد. در سال ۲۰۱۵ به تعداد (41564 ) پناهجوی افغان داخل سویدن شدند .

از جنوری 2016 - تا ماه اپریل 1417تعداد افغان درخواست پناهندگی کرده اند که زیاد تراظفال زیر سن وبی سرپرست وخانم ها زیرسن ویا پناهجوی محسن (زن ویا مرد ) هستند .که قانون های جدید اروپا ومدت طولانی رسیدگی وتصمیم گیری در پرونده پناهجویان به مشکلات این پناهجویان افزوده شد وهمچنان سیاست های نادرست دولت نابکار افغانستان وامضا قرارداددولت ها ضمینه سازی دیپورت پناهجویان به افغانستان زنگ خطردیگری است برای مردم بی پناه افغانستان .

مثلا اگری کودک زیر سن وبا خانواده ویا بی خانواده باز گردناده شود به مدرسه های طالبان ویا داعش استفاده میشود از فقر وبی سرپناهی وعدم ریسدگی به تعلیم وتربیه ضربه دیگری به جامعه مظلوم افغانی وارد میشود.در جریان صحبت ها حاضرین ازنماینده پارلمان سویدن ومسول IOM پرسش ها نمودند اما انها با اظهار تاسف به قانون های جدید سویدن مخالفت خودرا اظهار کرد ند .وجواب های قناعت بخش اراییه کردند در اخر کنفرانس تمام موارد با نظریات همه صاحب نظران جمع بندی صورت گرفت .ساعت پنج خاتمه یافت .

امیدوارهستم که به مشکل پناهجویان ممالک جنگ زده مثل افغانستان رسیدگی صورت بگیرد وپناهجویان بی پناه قربانی سیاست های سردمداران نشودو هیچ نوع تبعیض در سیستم پناهجوی نباشد.

ماریا (یوسفزی )

وبسایت فدراسیون :







ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و نهم





خانه هنوز سياه است - جميله ندايی




پاييز 1998

خانه هنوز سياه است
رابطهٌ شاعرانهُ فروغ از نگاه زنانه ، با زبان سينما
جستجوي فروغ براي آموختن و فهميدن تصوير و سينما
رابطهٌ فروغ با ابراهيم گلستان تنها معّلم و تنها شانس او براي آموختن حرفه و ورود به حرفه
لازم به توضيح نيست كه من به عنوان يك زن فمينيست به موضوع نگاه ميكنم
امّا چرا هنوز خانه سياه است
.
وبر اساس سه نكته 1-
چه كسي با كدام نگاه و تفكّر و با كدام دانش سينمايي اين فيلم را ساخته است . 2 -
فيلم مستند در تعريف و زبان سينمايي 3-
از دست رفتن بيان و زبان سينما در هنرهاي ديگر ، درين بحث ، شعر تحليل من از فيلم » خانه سياه است « با نگاه به حسّهاي دروني شاعر ِ شعر عروسک کوکی، تعريف ميشود بر اين اساس با توجهّ به چند نكته بحثم را شروع ميكنم
1-
رابطهٌ شاعرانهٌ فروغ از نگاه زنانه ، با زبان سينما
فروغ فرخزاد ديماه 1313 در تهران متولّد ميشود ، در شانزده سالگي ازدواج مي كند ، در هفده سالگي مادر ميشود ، اولين مجموعهٌ شعرش را در سال 1331 به نام » اسير« منتشر ميكند ، 1334 طلاق ميگيرد و طبق قانون از ديدن تنها فرزندش محروم ميشود ، دوّمين مجموعهٌ شعرش ،» ديوار « را در سال 1335 منتشر ميكند. وسال بعد ، 1336 مجموعهٌ شعر ديگري به نام » عصيان « منتشر ميكند . درين سالها ، در مورد ساختمان و وزن و كاربرد كلمات بحثها داغ است ، فروغ ميگويد : » من به دنياي اطرافم ، به اشياي اطرافم و آدم هاي اطرافم و خطوط اصلي اين دنيا نگاه كردم ، آن را كشف كردم، و وقتي خواستم بگويمش ديدم كلمه لازم دارم . كلمه را وارد كردم . به من چه كه اين كلمه هنوز شاعرانه نشده است . جان كه دارد ، شاعرانه اش مي كنيم « به اين جملات توجّه داشته باشيد ، چون دير تر در سينما فروغ سعي ميكند ، با همين تعريف كار كند . سال 1337 فروغ در » سازمان فيلم گلستان « به عنوان ماشين نويس و مسئول بايگاني استخدام ميشود و از سال بعد به تدوين فيلمهاي به تعريفي » مستند « اين سازمان مي پردازد . بايد ياد آوري كنم فيلبرداري اين فيلمها به شيوهٌ فيلمهاي خبري، بدون برنامه ريزي قبلي فيلمبرداري ميشود . يعني فيلمبردار، مثل يك عكّاس از هر زاويه و با هر نوع حركت دروبين كه درلحظه به ذهنش مي رسد ، فيلم ميگيرد . بعد در سالن تدوين ، با چسباندن اين تصاوير متّحرك ، سعي ميشود تداومي به دست آيد كه موضوعي را به تماشاگر منتقل كند . فروغ كه شيفتهٌ آموختن و كشف است با تصّور اينكه دانش سينمايي و زبان سينما را ميتواند از گلستان بياموزد ، به كار شبانه روزي در استوديو مي پردازد . آن روزها در ايران كسي از آموزش زبان سينما صحبتي نميكند . بين رو شنفكران بحث سر اين است كه بايد به سينماي ديگري غير از فيلفارسي پرداخت ، سينمايي كه فقط هدفش سرگرمي و تحميق تماشاگر نباشد ، سينمايي كه تماشاگر را آگاه كند وبه فكر وادارد. صحبت از مطرح كردن كدام موضوع هست ، امّا صحبتِ موضوع را چگونه و چطور بيان كنيم نيست . اگر براي شعر گفتن به فارسي لااقل بايد زبان فارسي را بدانيم ، براي فيلم ساختن هم بايد زبان سينما را شناخت . فقط كاربرد تكنيكي وسايل فيلمبرداري و صدا و تدوين ، كافي نيست . استفاده از تصوير متحّرك بدون آشنايي با زبان ، مثل اينست كه كلمه هايي از زبان ديگر را از دائره االمعارف در بياوريم و پهلوي هم بگذاريم و بگوييم ما زبان چيني حرف ميزنيم . البته مفاهيمي را مي شود اينگونه منتقل كرد ، امّا دريافت هركس متفاوت خواهد بود. سانسور عقيدتي و شرايط اجتماعي سياسي هم مشكل ديگري بود و هست كه تصوير سازان به آن بهانه از آموختن زبان مي گريزند . و وقتي صحبت از چگونگي زبان ميشود ، به بهانهٌ اينكه بايد حرفها را سربسته و غير مستقيم زد ، الكن بودن فيلم توجيه مي شود . در ايران ، براي ساختن فيلم مستند ، در حال ساختن فيلم مستند نيستيم ، در حال ساختن تصوّرمان از فيلم مستند هستيم . براي فيلم مستند بايد مستقيم به واقعيت مراجعه كرد ، امّا رژيم ديكتاتوري شاه و رژيم توتاليتر مذهبي ملّا ها از استناد به واقعّيت تعريف خودشان را دارند. فروغ در چنين محيطي ، از شعر و كلمه و حسّ شاعرانه و زنانه اش كمك ميگيرد و عكسهاي متّحركي را كنار هم ميچيند و بعد كلماتي را بر آن عكسها مي نشاند . بدين معنا تا سينما ، هزاران پلّه فاصله است
.
2-
جستجوي فروغ براي آموختن و فهميدن تصوير
فروغ در استوديوي گلستان ، اوّل سعي ميكند تصاوير را كنار هم بچيند و ببيند چه معنايي ميشود از آنها درآورد . نتيجه كار راضي اش نميكند و استاد و راهنما و عشق بزرگ او گلستان هم تعريف محدودي از سينما دارد ، اّما چون در آن لحظه نويسنده مشهوري ست و به زبان انگليسي تسلّط دارد و بخصوص يك استوديوي فيلمسازي مستقلّ دارد ، تنها آدم اين رشته است كه فروغ ميشناسد . نكته مهمّ ديگر اينكه گلستان در رابطه عاشقانه با فروغ ، هرچند معلّم و مراد است ، امّا شعر و موقعيت اجتماعي فروغ هم برايش مهمّ است . و سعي دارد فروغ را با دنياي وسيعتري از هنر آشنا كند . فروغ شيفتهٌ اين رابطه در نظرهاي سينمايي و هنري گلستان شك نميكند . و چون آيه و حكم ، مسحور كلمات سحرآميز گلستان در بارهٌ سينما و جهان است . آن روزها هم مثل امروز ، دانش و زبان در سلطهٌ مردان است و براي به دست آوردن آن از طلبگي و مريدي بايد شروع كرد .و براي يك زن راه ديگري وجود ندارد . بايد عاشق مرد شد ، بايد خود را فراموش كرد ، بايد در زبان بيگانهٌ مردانه و پدر سالارانه دانش اندكي آموخت . فروغ روحيه يي سركش دارد و در مصاحبه يي ميگويد » من بايد خودم سرم به ديوار بخورد و بشكند ، تا بفهمم درد يعني چه ؟ « امّا آموختن زبان سينما ، در سالهاي چهل در ايران ، سرگرداني محض است . مي شود سر را به ديوار زد ، امّا چاره هاي سردرد ، درمانهاي مغشوشي دارد. مثلاً فروغ مي خواهد بداند دو بندِ مي توان همچون عروسكهاي كوكي بود با دو چشم شيشه اي دنياي خود را ديد« را چگونه ميشود به زبان سينما بيان كرد ؟ آيا نماي درشتي بگيريم از يك عروسك كوكي ؟ دوربين را در كدام زاويه بگذاريم ؟ از نگاه بالا به پايين ؟ از نگاه پايين به بالا ؟ از نگاه روبرو به عروسك ؟ :كدام لنز را به كار ببريم ؟ در نماي بعد نگاه شيشه اي از دنيا را چطور نشان دهيم ؟ اگر بخواهيم حسّ شاعر را نشان دهيم كه قصدش از تصوير عروسك كوكي ، زني ست كه بي عشق شرايط تحميل شدهٌ اجتماعي را مي پذيرد بي آنكه خوشبخت باشد . كدام تصوير را انتخاب خواهيم كرد ؟زن تن فروش كه براي لقمه ناني در بستر مردهاي متفاوت ، با فشار هرزهٌ دستشان ميگويد » آه من بسيار خوشبختم « و يا زن شوهر دار كه با فشار هرزهٌ يك دست ، دست شوهر ، هر شب ميگويد » آه من بسيار خوشبختم « ؟ چطور ميشود زني را نشان داد كه نميخواهد شيئ ، عروسكي ، فقط براي هوسهاي جنسي يك مرد باشد ؟ آيا فقط عكسي از زن فاحشه در لباسي از تور و پولك در كنار خيابان در شبي تاريك كافي ست ؟ يا اورا در سكس شاپ نشان دهيم يا در اطاق هتل محلّه هاي گرم ؟ زن شوهر دار چه ؟ اورا بايد در آشپزخانه نشان داد كه مشغول غذا پختن براي شوهر است ؟ يا در رختخواب؟ او را در حين صحنهٌ عشق ورزي شوهر نشان دهيم كه ميبينيم برايش تفاوتي ندارد كه اين زن باشد يازن ديگر ؟ يا اصلاً به تصوير بسته يي از نگاه غم آلود يك زن ، خيره به خارج نما بسنده ميكنيم ، كه اين كلمات چون صداي درونش با تصوير شنيده ميشود ؟ آيا تاثير هركدام ازين تصاوير را مي شناسيم ؟ آيا مطئنيم كه تصويري كه ما انتخاب ميكنيم همان حرف ، همان حسّ ، همان بيان را كه قصد داريم بيان ميكند ؟ اين تصاوير را چگونه بايد فيلمبرداري كرد ؟ در كدام لحظه از روز ؟ با كدام نور ؟ در چه اندازه يي از نما ؟ با كدام حركت دوربين ؟ بايد چند نما ، يا چند عكس گرفت ؟ اندازه هاي نماها چيست ؟ نماي درشت ؟ نماي دور ؟ نماي متوسّط ؟ اگر چند نما ميگيريم ؟ نماي يك و دو وسه كدامند ؟ چگونه پشت هم قرار ميگيرند ؟ زمان هر نما چقدر است ؟ حركت آدمها در عكس چگونه است ؟ تداوم كلمات شعري چگونه به زبان سينمايي ترجمه ميشود ؟ فروغ شايد اين سوٌالها را از خودش كرده باشد ، امّا جواب را از كه بگيرد ؟ فروغ فيلم سفارشي جذام را مي پذيرد و شاد به جذامخانه ميرود . به او هيچكس نياموخته است فيلم مستند را چطور بايد ساخت ؟ روش تحقيق نمي داند . مفاهيم اندازه هاي نماها را نمي شناسد . نميداند براي كدام معنا دوربين را حركت بدهد . او فقط ميداند تصوير اين آدمها بر پرده شايد حسي را بر انگيزد . فروغ نگاه شاعرانه اش را به جذاميان ميدوزد و در نمايي از كودك جذامي ميخواهد كه در جواب معلّم كه مي پرسد : » يك جمله بساز كه كلمه ٌ زشت درآن باشد « ، بگويد : دست ، پا ، سر براي شاعر كه عاشق زيبايي ست ،داشتنِ دست و پا وسرِ زشت ، منتهاي بي عدالتي ست . همين . ما تماشاگر فيلم . در نماهاي قبلي و بعدي و در كلّ فيلم نميفهميم اين بي عدالتي از كجاست ؟ عدل الهي ست ؟ شرايط اجتماعي ست ؟ بچه يي كه اين كلمات را ميگويد مي داند كه به او ظلم شده ؟ او اگر تصويرش را ببيند چه حسّي خواهد داشت ؟ تحقير خواهد شد ؟ عصباني خواهد شد ؟ عصيان خواهد كرد ؟ ما تماشاگر چه حالي پيداميكنيم ؟ حسّ ترّحم و همدردي ؟ آيا بعد از ديدن اين فيلم ، بلافاصله به مراكز بهداشتي كمك مالي خواهيم كرد؟ دولت و سازمانهاي بهداشتي را به انتقاد خواهيم كشيد ؟ عليه سيستم حكومتي - كه به فقر و عواقب آن دامن ميزند - طغيان سياسي خواهيم كرد؟ فروغ با گروه فيلمبرداري دوازده روز در ميان جذاميان زندگي ميكند و از هر تصويري كه به نظرش ميرسد فيلم ميگيرد . تهيه كننده فيلم ، گلستان ، همان امكانات را به آنها داده است كه به گروه فيلمبرداري از چاههاي نفت ميدهد . گفتيم در مورد فيلمهايي كه گلستان از مناطق نفتي ميسازد هم ، همين روش به كار ميرود ، فيلمبرداران ورزيده از وقايع فيلمبرداري ميكنند و در اطاق تدوين ، تصاوير به هم چسبانده ميشود و بعد معمولاً گفتاري استعاري براي فيلم نوشته ميشود . در آن روزها گلستان ، چون بسياري از روشنفكران به سياستهاي رژيم انتقاد دارد امّا انتقاد مستقيم ممكن نيست و هركس در رشتهٌ خودش به نحوي غير مستقيم سعي ميكند حرفش را بزند. كار كردن به اين نحو سخت است بايد روشي به كاربرد كه ساواك متوجهّ نشود و مردم و تماشاگران متوجهّ بشوند . فروغ فيلم » خانه سياه است « را بدون تداوم سينمايي تدوين ميكند و براي گفتار، آيه هايي از تورات را بر ميگزيند . كاربرد كلام خدا از نظر مقامات ايرادي ندارد . امّا فروغ ميتواند به بهانهٌ خدا غير مستقيم شاهنشاه را كه سايهٌ خدا بر زمين است ملامت كند كه اينهمه زشتي آفريده است . يا با دامن زدن به شرايط اجتماعي موجود ، باعث فقر و امراض ناشي ازآن شده است . اولين گفتار صداي ابراهيم گلستان است » دنيا زشتي كم ندارد . زشتي هاي دنيا بيش تر بود اگر آدمي بر آن ها ديده بسته بود . امّا آدمي چاره ساز است .» ازين جمله دو برداشت وجود داشت 1-
جذام مرضي ست كه ميشود معالجه اش كرد 2-
زشتي هاي جامعه را بشناسيم و عليه آن مبارزه كنيم بعد تر جملهٌ ... »
جذام همه جا هست ... جذام با تنگ دستي همراه است
... و بعد تر جملهٌ » به ياد آور كه زندگي من باد است و ايام بطالت را نصيب من كرده يي
« اين جملات دو پهلو مفهوم سياسي فيلم را مي رساند . فيلم » خانه سياه است « اسفندماه 1341 در كانون فيلم تهران نمايش داده ميشود. بعد از نمايش فيلم احمد فاروقي فيلمساز كه در فرانسه تحصيل كرده است مي گويد : » اين اولّين فيلم ايراني ست كه كثافت هاي ايران را به خوبي نمايان ساخته است و اقاي كوشان و ديگران ازين فيلم خوششان نخواهد آمد « مقصود از آقاي كوشان و ديگران ، تهيه كنندگان بخش خصوصي هستند كه فيلمفارسي مي سازند و براي فيلمهاي موُلّف حاضر نيستند سرمايه گذاري كنند ، چون نيروي مقابله با مقامات سانسور را ندارند. محّمد متوسّلاني از هنرپيشگان فيلمفارسي آن زمان جواب مي دهد : » دكتر كوشان و ديگران متاٌسّفانه ، مثل سازندگان اين فيلم ، آزادي بيان براي كثافت هاي اجتماع ما را ندارند.« گلستان براي جلوگيري از ادامه اين بحث مي گويد : » مطلقلاً ما در ساختن اين اثر جنبهٌ انتقاد از اجتماع و محيط را در نظر نداشته ايم «ولي هم گلستان و هم روشنفكران در سالن ميدانند كه پيام فيلم لااقل به تماشاچيان كانون منتقل شده است . هژير داريوش فيلمساز ديگري كه او هم در فرانسه تحصيل كرده است مي گويد : » اين عدّه كه سينما سرشان ميشود و در اين جلسه حضور دارند و سوٌال ميكنند كه آيا اين فيلم دردهاي اجتماع را طرح ميكند و موفقّ است يانه ؟ چرا نمي پرسند كه اين فيلم از لحاظ سينما چه ارزشي دارد ؟ « ووقتي از ساختمان وفيلم مستند سوٌال ميشود، كه » چرا از نحوه ٌ زندگي و ميل و آرزوهاي جذاميان چيزي در فيلم نيست ؟« گلستان و فرّخ غفّاري طفره ميروند و به عنوان استادان سينما شناس تماشگران را به سخره ميگيرند . فرّخ غفّاري مي گويد : » آن چه كه ديديد مشتي جذامي بودند حالا زياد عجله نداشته باشيد همين روزها ( وقتي جذاميها مي خوابند ) « به صورت فيلم ديگري تهيه خواهد شد « غفّاري هنوز هم در مورد سينما و قدرت حاكم اينگونه نظرها را دارد . او معتقد است زنان به زير چادر رفتهٌ فيلمهاي بعد از انقلاب نشانهٌ پيشرفت سينماي ماست ، همان نظري كه مقامات فرهنگي مذهبي دارند. بعد گلستان با ا شاره به مطالب ستاره سينما كه از فيلم انتقاد كرده اند ميگويد : » اگر جراُت داريد همين جا حرفتان را بزنيد « ستاره سينما در جواب مي نويسد » با كمال احترام خدمت آقاي گلستان عرض كنيم همين كه ايشان جراُ ت دارند حرف بزنند براي ما كافي ست ما كه مثل ايشان پشت مان اين قدر قرص نيست ! توجهّ ميكنيد كه ديگر بحث بر سر روابط حسنه بارژيم ا ست . ازيك طرف بحث زبان سينما مننفي ميشود و از طرف ديگر به محض اينكه اشارات اجتماعي سياسي طرح ميشود ، از جواب صريح طفره مي روند ، چون مشكلات بارژيم پيش مي آيد . و منتقدين و روشنفكران همه مي دانند كه ازهم ديگر ميتوانند انتقاد كنند امّا در مور د مسايل اجتماعي بايد حدود خودشان را بشناسند . آنها كه به طبقات بالاتري تعلّق دارند و يا جوري براي كاركردن با مقامات كنار مي آيند ، از نظر ديگران مشكوك به نظر مي رسند . گلستان چون با شركت نفت قرار داد دارد و براي آنها فيلم ميسازد لابد از نظر رژيم مطمئن است كه اين امكان را به دست آورده است . او هرچه غير مستقيم بخواهد حرفهاي مردمي اش را مطرح كند ، باز كساني خواهند گفت كه او پشتش قرص است و ميتواند حرف بزند و اگر كس ديگري همان حرف را بزند خواهد رفت به آنجا كه عرب ني انداخت. امّا فيلم وقتي به فستيوال اوبرهاوزن مي رود داستان ديگري ست . در سالهاي شصت وهفتاد ، شرايط سياسي آلمان و اروپا نسبت به ايران حسّاس است . دانشجويان ايراني كنفدراسيون بسيار فعّالند و با نيروهاي چپ راديكال در تماس هستند و بخصوص سينماي مترّقي آن سالها مسايل سياسي مجامع و فيلمهايي را كه به اين مسايل توجّه ميكنند جدّي ميگيرند و نوشتار و زبان سينمايي مسئله شان نيست و در واقع پيام فيلم برايشان مهم است . اين فستيوالها فكر ميكنند ، با نمايش فيلمهايي از كشورهاي ديكتاتوري و توتاليتر ، به آزادي بيان و پيام روشنفكران آن ملّت ها كمك ميكنند . فقط كافي ست نگاهي به ليست جوايز اين فستيوالها بيندازيم مي بينيم كه سينماي شوروي و كشورهاي سوسياليستي سابق همه، دايم جوايز را درو ميكردند ، امّا با گذشت سالها اثري ازين فيلمها در تاريخ سينما نيست . سال 1964 جايزه فستيوال به خانه سياه است تعلّق ميگيرد. فستيوال اوبرهاوزن از فيلم پيام سياسي ميگيرد و برناردوبرتولوچي كه آن زمان دستيار پازوليني ست . و به عنوان ماركسيست ، نگاه فيلمساز به مسايل سياسي و اجتماعي جامعه برايش مهم است ، بر تو لوچي فيلم فروغ را سياسي مي بيند و از او در مصاحبه يي مي پرسد : فيلم شما در مورد جذام است ، امّا شما قصد بيان موضوع و مفهومي عميق تر از مسئله جذام را داشته ايد . فروغ جواب ميدهد : جذامخانه براي من نمونه يي بود از دنياي وسيعتر ...با تمام بيماريها ، ناراحتيها ، گرفتاريها... برتولوچي مي پرسد : آيا در ايران با مسايل زيادي رو به رو هستيد ؟ فروغ از جواب صريح طفره ميرود و جواب ميدهد : اگر بتوانيم اين دوره را دورهٌ شلوغ بناميم ، بايد ببينيم اين ساختمانها يي كه به عنوان پيشرفت مملكت ساخته ميشود به كجا مي رسد . و در جواب سوٌال ديگري در مورد رابطهٌ روشنفكر ان ايراني بامردم مي گويد : رابطه وجود ندارد ، روشنفكر ايراني تماشاگر جامعه يي ست كه به او پشت كرده است . فروغ اگر صريح تر حرف بزند با ساواك گرفتاري پيدا خواهد كرد. متوجهّ هستيد كه آن روزها هم مثل اين روزها ، بهر دليلي به فيلمها جايزه بدهند رژيم استفادهٌ خودش را ميكند ، به شرطي كه فيلمسازان صراحت بيان نداشته باشند . در پرده حرف زدن خوبي اش اينست كه ميشود در مقابل هر سوٌالي جوابهاي متعدّد داشت . براي روشنفكران غرب پيام سياسي فيلم آنقدر روشن است كه چند سال بعد جايزه يي به نام فروغ در فستيوال اوبر هاوزن . تعيين ميشود كه به دو فيلم از چكسلواكي و يوگسلاوي تعلّق ميگيرد . نام فيلم يوگسلاو » مردان بيكار « است . همه ما مي دانيم كه آن روزها در كشورهاي سوسياليستي ادّعاي اين هست كه بيكاري وجود ندارد. چند سال بعد كريس ماركر فيلمساز سياسي و كمونيست انقلابي فرانسوي- كه در فيلم مشهورش » پايان افق سرخ است « يك فصل مفصّل در مورد ايران و انقلابيون ايراني دارد -، در مورد مرگ فروغ مينويسد : » فروغ به اندازهٌ همهٌ آنها كه حرفه شان نا اميدي ست ، جنبهٌ وحشتناك جهان را مي شناخت « كريس ماركر ميگويد كه زبان سمبوليك فيلم مرض جذام را به جذامهاي ديگر جهان وصل ميكند و اضافه ميكند كه اين فيلم » زمين بي نان « ايران است . » زمين بي نان « فيلم مستند لويي بونوئل فيلمساز ماركسيست اسپانيايي ست كه با ساختن اين فيلم ، ازكشورش بوسيلهٌ فرانكو تبعيد شد . و تا پايان جنگ داخلي اسپانيا و رخت بربستن فاشيسم از اسپانيا به كشورش بر نگشت .  امّاخاصيت اين جايزه ها اينست كه نوشتار فيلمي و زبان سينما بالكلّ فراموش ميشود و در مورد ايران مثل بيشتر كشورهاي جهان سوّم اين توّهم به وجود مي آيد كه اصلاً براي فيلم ساختن نيازي به آموختن نداريم ، همينكه كار با وسايل فنّي را فرا بگيريم كافيست . فروغ كه بعد ازين فيلم در توهّم فيلمسازي گرفتار ميشود، در مطلبي در مجّله زن روز بهمن ماه 1344 ميگويد : » سينما سه عامل اصلي دارد ، فكر ، فنّ ، سرمايه . » يعني اگر حرفي براي گفتن داشته باشيم كافي ست كه وسايل فنّي را به دست بياوريم و حرفمان را بزنيم . نحوهٌ بيان و دانستن زبان فيلم ، مهم نيست . فروغ اين حرف را در مورد فيلم » خشت وآينه « مي زند كه فيلم سينمايي اوّل گلستان است و موفقّيت گيشه نداشته است . فروغ عدم موفقيت فيلم را در تماشاچي ها جستجو ميكند . و مي نويسد ؛ » اگر يك تماشاچي يا عدّهُ معدودي ازين فيلم خوششان نيامده ، بايد عوامل واخوردگي آنها را در پسيكولوژي خود آنها جستحو كرد « فروغ فكر ميكند چون تماشاگر ايراني به فيلمفارسي ، سينماي تخديري عادت كرده است ، نميتواند فيلم جدّي را بفهمد . يادآوري كنم كه همان زمان كه در ايران فيلمفارسي ساخته ميشود ، فيلمهاي مهّم موٌلّفان سينما مثل جان فورد ، هوارد هاوكز ، آلفرد هيچكاك ، رائول والش ، اتو پرمينجر ، ژان رنوار ، فريتزلانگ ، فدريكو فليني ، روبرتو روسليني . لوكينو وسكونتي ، نمايش عمومي دارند و با وجود سانسور بعضي صحنه ها موفّقيت گيشه را هم دارند. ابراهيم گلستان كه ادبيات مهّم و مدرن اروپا و آمريكا را ميشناسد و مترجم آثار مهّمي ست و خود نويسندهُ نامداري ست ، مطلقاً به سينمايي كه از ادبيات مدرن الهام ميگيرد و زبان و كاربرد نوشتاري آن توجّه ندارد . و فروغ در دانش گلستان به عنوان استاد در زبان سينما ترديد نميكند . او كه در كاربرد زبان شعري آنهمه وسواس دارد و براي نوشتن يك شعر ماهها كار ميكند ،براي سينما ، فقط دانستن كاربرد وسايل تكنيكي را كافي ميداند . و فكر ميكند ا گر فيلم خشت و آينه درك نميشود ، اين تماشاگر است كه مشكل دارد نه فيلمساز. فروغ همچنان ستايشگر و مسحورگلستان مي ماند. 3-
... رابطهٌ عاشقانه، دوستانه ؟ يا

فروغ به زندگي كسالت بار بي عشق پشت كرده است و قيمت گران آزادي ، محروميت از ديدار تنها فزرند است .
وقتي كه چشم هاي كودكانهُ عشق مرا با دستمال تيرهٌ قانون مي بستند واز شقيقه هاي مضطرب آرزوي من فواره هاي خون به بيرون مي پاشيد وقتي كه زندگي من ديگر چيزي نبود، هيچ چيز به جز تيك تاك ساعت ديواري دريافتم ، بايد ، بايد ، بايد ديوانه وار دوست بدارم
(2
فروغ شيوهٌ سنتّي عاشقي را نمي پذيرد . شيوهٌ نيست شدن در معشوق . بي رنگ شدن از زنانگي و انسان بودن . خود را فداي خانواده و فرزند و شوهر نمودن . آزادي و آزادگي فروغ ترس مي انگيزد . جمع مردانهٌ روشنفكران رابطهٌ دوستانه با زن را نمي شناسند .از يك طرف فروغ زن مطلّقه يي ست كه مردان بين خودشان مي گويند بازار آزاد ، يعني رابطه جنسي با آنها تعهّدي به دنبال ندارد و باكره نبودنشا ن شانس بزرگي ست و از آن طرف شاعر بي پروايي ست كه رابطهٌ جنسي بدون عشق را به سوٌال ميگذارد و نمي پذيرد . در نو جواني درشعر » گنه كردم گناهي پر ز لذّت « رابطهٌ جنسي بدون عشق را گناه مي نامد و در رابطه با مرد چيز ديگري ميجويد . البتهّ مردان روشنفكر آن زمان تعريفشان از شعر فروغ تعريف ديگري ست بيشتر آنها فكر ميكنند او خودش به گناه كار بودنش اعتراف دارد و اگر موفّق شويم وبا او به رختخواب برويم ، تقصير اوست و اوست كه مرتكب گناه شده است . شجاع الّدين شفا در مقدّمه كتاب اسير مينويسد : آنچه درين مجموع جالب است اعترافات يك زن است. وگرنه موضوع گناه به قدمت وجود انسان است . چه كسي وجود دارد كه هوس گناه نداشته باشد ؟ ايرج صابري در مجلّهُ فيلم و هنر ، اسفند 1341 مينويسد با اشعار خانم فرّخ زاد در مطبوعات ( احياناً خوب يا بد و اغلب منحرف ) آشناييم . اين تعريف مردانه ، معناي ديگري هم دارد كه معناي رابطه با زن يعني رابطه جنسي . اين همان تفكّر است كه در اديان تك خدايي از زن موجودي براي لذّت جنسي مرد ميسازد و همهٌ قوانين ضدّ زن ازين نوع ذهنيت سر چشمه ميگيرد. در آن دوره ، بين روشنفكران مرد مسابقهٌ نزديك شدن به فروغ وجود دارد . اكثر آنها بدشان نمي آيد با او سر و سرّي داشته باشند .وحتّا اگر سروسرّي نداشتند ، وانمود كنند كه به او نزديكند . فروغ اين برخوردها را ميبيند و سعي ميكند جاي خود را درين دنياي مردانه پيدا كند . گلستان در سازمان فيلم خودش چند شاعر و مترجم و اديب را جمع كرده است . او در مصاحبه يي در مجلّهُ سخن ،شماره 34 ، سال 1369 ميگويد : » درين ميان كسي چيزي از فيلمسازي نميدانست ، تنها به شوق با كنجكاوي به راه افتاديم و از صفر شروع كرديم . اين دوستان مرد زبان سينمارا نمي دانند امّا ارزشهاي اخلاقي يي دارند كه به راحتي زن آزاد را نمي پذيرند .« اخوان ثالث مي گويد : كساني فروغ را به گلستان توصيه كردند . گلستان از من نظر خواست ، چون زياد به آدمهايي كه او را معرّفي كرده بودند نظر خوشي نداشت . من گفتم بايد به او مجال بدهيم ، او ديگر آدم قبلي نيست. شعرهاي اخيرش نشان ميدهد كه ميخواهد از دنياي قبلي اش جدا بشود ...فروغ در جستجوي كار بود و به عنوان آرشيويست در سازمان فيلم گلستان استخدام شد . و گلستان اوّلين كاري كه كرد قطع معاشرت هاي قبلي فروغ بود ... اين كار به سود فروغ و سود ادبيات ما تمام شد. مي بينيد كه كه پدران جديد تصميم به اصلاح فروغ ميگيرند و فروغ موفقيتّهايش را مديون اين پدراني ست كه به او روش تفكّر و اخلاق و زندگي آموخته اند . به معناي مبتذلش اب توبه بر سرش ريخته اند . فروغ كه عاشق آزادي ست و مي خواهد زن مدرن باشد با چنين تفكّر پدرسالارانه يي روبروست . فروغ ّعاشق گلستان ميشود ، امّا گلستان زندگي خانوادگي و كارش را و لااقل ظواهر زندگيش را عوض نميكند و هميشه به عنوان حامي و معلّم و رهبر فروغ نمايان ميشود . هنوز نميدانيم آيا گلستان هم عاشق فروغ بوده است يا نه ؟ چراغهاي رابطه تاريكند چراغهاي رابطه تاريكند
( 3 ) درين روابط مردانه آنچه فروغ جستجو ميكند يعني برابري و دوستي رنگ ميبازد ، چون مردان روشنفكر زنان را همتاي خود نمي دانند . پيشرفت و تحوّل فروغ به پاي گلستان نوشته ميشود . او كه خود سر به ديوار مي زند و مي آموزد ، رنگي ندارد چون زن است . همواره از اوسوٌال ميكنند تاٌثير گلستان بر شعر شما چيست ؟ هرگز از او نمي پرسند تاٌثير شما بر داستانهاي گلستان چيست . فروغ غير مستقيم براي نشان دادن استقلال خودش تاٌثير گلستان را رد ميكند . امّا دايم به حمايت او نياز دارد. گلستان هم تاٌثير بر فروغ را رد ميكند . امّا جامعهٌ پدر سالار تصورّ زن مستقل را نمي پذيرد . اوايل سالهاي هشتاد از سيمون دوبووار پرسيدند آيا شما بدون ژان پل سارتر ، سيمون دوبوار ميشديد ؟ او جواب داد سارتر بدون من ژان پل سارتر نميشد . 
4 -
خانه هنوز سياه است
امّا چرا من فكر ميكنم خانه هنوز سياه است . در ايران زبان سينما قبل از اينكه آموخته و فهميده شود در ميان ترسهاي انتقاد در حكومت ديكتاتوري شاه ، الكن ماند . روزهاي انقلاب همه دانشجويان و دست اندر كاران سينما اميدوار بودند آموزش صحيح و بيان آزاد نمايشي با آزاديهاي سياسي اجتماعي عجين شود . امّا حكومت توتاليتر مذهبي ايدئولوژيك اسلامي با تعريف قديمي از آزادي و انسان و روابط زن ومرد تعاريفي را جانشين كرد كه امروز فيلمسازان به نام ايراني با آموختن زبان سينما مخالفند . و سينماي ما الكن و نامفهوم تصاويري ارائه ميدهد كه بيشتر مواقع با خواست فيلمساز مغاير است . دنياي غرب كه حدّ اقل تعريف تصوير را مي داند گاهي تعاريفي از تصاوير فيلمهاي ايراني ميدهد كه اگر مقامات ميشنيدند فوري گروه فيلمساز را به بند ميكشيدند . قوانين ضدّ بشري جمهوري اسلامي ايران روابطي را بين انسانها حاكم ساخته است كه پس از كشتار نويسندگان در ماههاي اخير ، جرايد با خونسردي مينويسند اين آدمها ، آدمهاي مهّمي نبوده اند و وكلا مجبورند در دام اين مباحث ضدّ انساني و با تكيه بر قوانيني كه به نفع قاتلان عمل ميكند ، اين جنايات را دنبال كنند . فيلمساز امروز بيگانه با زبان سينما براي هر مفهومي از نمايش انسان ، بايد به تعاريف مذهبي رجوع كند . رژيم توتاليتر مذهبي ايران تحمّل ترس و بدبيني را هم ندارد . اين رژيم نابود كنندهٌ هر حركتي ست . فيلمساز ايراني نميتواند پيچيدگيهاي شخصيت يك انسان و دلايل عملش را نشان دهد ، چه برسد به روابط انساني . احاديث و كتب مذهبي ابتدايي ترين و دروني ترين و پنهانترين نهاد انساني ، و روابط انساني را تعيين و برايش حكم و مسئله و جواب نوشته است . اين رژيم مخا لف تفكّر و انديشه است . روابط انساني درين رژيم به مرحلهٌ نابودي رسيده است . فشار بر روان انسانها به جايي رسيده است كه افراد متفاوت تبديل به غول عظيم همشكلي شده اند . كافي ست نگاهي به نقش زنان در فيلمهاي اخير بيندازيم ، همه هم شكل و هم لباس ، مطيع و وفادار و مادران نمونه هستند . فروغ نمونهٌ تنهايي ست كه براي آموختن و فهميدن سرش را به هر درو ديواري كوبيد . افسوس كه دانش اندك هم در دست مردان بود و هست . امروز حتّا اين حركت تنها را هم در ميان زنان فيلمساز نمي بينيم. با راه انداختن فمينيسم اسلامي كه از تفاوت طبيعي زن و مرد سر چشمه ميگيرد ، عدّه يي دانشگاهي در آمريكا و اروپا ،كوچكترين حركات زنانه را تشويق و تمجيد ميكنند . زنان نمايندگان مجلس كه تعداد آنها از تعداد نمايندگان زن فرانسه بيشتر است هر روز قوانين ضدّزن تصويب ميكنند و دانشگاهيان » تفاوت گرا « برايشان كف ميزنند . در كتابي كه در مورد فروغ و سينما چاپ شده مطالب سي و پنج سال بعد به مراتب آشفته تر و گمگشته تر از انتقادات آن روزهاست . اشعار فروغ را به بهانهٌ اخلاق حذف ميكنند و آنچه ميماند به عنوان عرفان و ايمان و مبارزات ضدّ امپرياليستي عرضه ميشود. قدرت ولايت فقيه كه قشر آخوند را طبقهُ برتر ميداند با قانوني كردن قوانين ضدّزن ، قدرت مردان را بر زنان رسمي كرده است و طبقهٌ مردها و طبقهٌ زير دست آنها ، زنها را بوجود آورده است كه چون بردگاني در لباسهاي يك شكل به مردان خود و در شكل عمومي تر به جامعهٌ اسلامي خدمت ميكنند . رژيم پدر سالار ولايت فقيه با جا انداختن تفاوت طبيعي زن و مرد ، تربيت اجتماعي و وظايف خانوادگي و اجتماعي و سياسي زن راهم تعيين كرده است . بدين دليل اگر زنان فمينيست ماركسيست ما با نگاه ماترياليستي از وضعيت زن ايراني ، تعاريف جديد به دست ندهند ، همچنان گرفتار تعاريف قديمي و پدر سالار ماركسيسم تا از بين رفتن تفاوتهاي طبقاتي منتظر و در نتيجه اسير روابط و قوانين مردسالار باقي خواهند ماند . مبارز ه براي بدست آوردن استقلال واز بين رفتن قوانيني كه تن و جان زن را به اسارت گرفته است ، اولين قدمي ست كه به طرف برابري بر ميداريم . دروني شدن زن ضعيف ( ضعيفه ) قبول كردن شهروند اسلامي بودن از طرف مبلّغين اسلام سياسي و طرفداران آنها فمينيستهاي اسلامي ، شرايط جديدي براي عقب نگهداشتن زن ايراني ست . ميثاق بين المللي رفع تبعيض از زن در هرشكل ، به نام دين ، فرهنگ ، سنّت ، اخلاق ، شرايط بيولوژيك ، و شرايط اقتصادي فقط وقتي مي تواند مطرح و برايش كار شود كه ذهن خودرا از هر نوع نابرابري پاك كنيم . ما جسم خود را از نظر قانوني و اجتماعي و سياسي وقتي بدست مي آوريم كه دختر بچّه هارا براي زن شدن و پسربچّه هارا براي مرد شدن تربيت نكنيم مسئله بكارت و تربيت جنسي و برخورد با ممنوعيت ها اگر از كودكي به آن توجّه نشود ، عواقب وخيمي دارد كه امروز مبينيد چگونه در گيرش هستيم . نقش جديد ما در جهان آزادي كه برايش مباروزه ميكنيم حتّا مردان هم رزم مارا به وحشت مي اندازد . زيرا نقشهاي تاريخي كه براي زنان نوشته شده نقش برآب مي شود و مردان در رابطه با ما ناچار بايد ارزشهاي جديدي را بياموزند و عمل كنند . خانه هنوز سياه است با كلام فروغ حرفهايم را به پايان مي برم صدا صدا صدا تنها صداست كه ميماند در سرزمين قد كوتاهان معيارهاي سنجش هميشه بر مدار صفر سفر كرده اند چرا توقّف كنم ؟ من از عناصر چهارگانه اطاعت ميكنم و كار تدوين نظامنامهٌ قلبم كار حكومت محلّي كوران نيست.
( 4) 1-
عروسك كوكي : تولّدي ديگر 2-
پنجره : ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد 3-
پرنده مردني ست : ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد 4-
تنها صداست كه ميماند : ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد اي ماهوت با تني انباشته از كاه سالها در لابلاي تور و پولك خفت مي توان با هر عروسك كوكي بيش از اينها آه ، آري بيش از اينها مي توان خاموش ماند مي توان ساعات طولاني با نگاهي چون نگاه مردگان ، ثابت خيره شد در شكل يك فنجان در گلي بيرنگ بر قالي در خطي موهوم بر ديوار مي توان با پنجه هاي خشك پرده را يكسو كشيد وديد در ميان كوچه باران تند مي بارد كودكي با بادبادكهاي رنگينش ايستاده زير يك طاقي گاري فرسوده اي ميدان خالي را با شتابي پر هياهو ترك مي گويد مي توان بر جاي باقي ماند در كنار پرده ، امّا كور ، امّا كر مي توان فرياد زد با صدايي سخت كاذب ، سخت بيگانه » دوست مي دارم « مي توان در بازوان چيرهٌ يك مرد ماده اي زيبا و سالم بود باتني چون سفرهٌ چرمين با دو پستان درشت سخت مي توان در بستر يك مست ، يك ديوانه ، يك ولگرد عصمت يك عشق را آ لود مي توان با زيركي تحقير كرد هر معناي شگفتي را مي توان تنها به حلّ جدولي پرداخت مي توان تنها به كشف پاسخي بيهوده دل خوش ساخت پاسخي بيهوده ، آري پنج يا شش حرف مي توان يك عمر زانو زد با سري ا فكنده، در پاي ضريحي سرد مي توان در گور مجهولي خدا را ديد مي توان با سكّه اي ناچيز ايمان يافت مي توان در حجره هاي مسجدي پوسيد چون زيارتنامه خواني پير مي توان چون صفر در تفريق و جمع و ضرب حاصلي پيوسته يكسان داشت مي توان چشم ترا در پيلهٌ قهرش دگمهٌ بيرنگ كفش كهنه اي پنداشت مي توان چون آب در گودال خود خشكيد مي توان زيبايي يك لحظه را باشرم مثل يك عكس سياه مضحك فوري در ته صندوق مخفي كرد مي توان در قاب خالي ماندهٌ يك روز نقش يك محكوم ، مغلوب ، يا مصلوب را آويخت مي توان با صورتك ها رخنهُ ديوار را پوشاند مي توان با نقشهاي پوچ تر آميخت مي توان همچون عروسك هاي كوكي بود با دوچشم شيشه اي دنياي خود را ديد مي توان در جعبه فشار هرزهٌ دستي بي سبب فرياد كرد و گفت » آه من بسيار خوشبختم

https://www.facebook.com/jamileh.nedai?fref=ts








ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و نهم








Top of Form