۱۴۰۱ فروردین ۱۷, چهارشنبه

طالبان از صدای زنان بیش‌تر از صدای گلوله که در مقابل‌شان شلیک می‌شود می‌ترسند

ستون آزاد 



مصطفی بهین

راه ناهموار است و آینده نامعلوم؛ وقتی افغانستان به کام سیاهی رفت، آیندهٔ این مرز و بوم به نابودی کشیده شد و طالبان هر روز نسخهٔ جدیدی را برای به بند کشیدن مردم، مخصوصاً زنان ارائه می‌کند. طالبان بدون هیچ‌گونه تغییر نسبت به بیست‌سال پیش با نادیده گرفتن تمام دستاوردهای این سال‌ها که خود مانعی بر سر آن بود، هر روز بیش‌تر از دیروز چهره‌های پر از نفرت و زن‌ستیزانه‌شان را به نمایش می‌گذارند.

"شمایل ناصری" دختری که ۲۵ سال پیش در دورهٔ نخست حکومت سیاه طالبان، در کوه‌پایه‌های ولایت دایکندی به دنیا آمد. وقتی او به سن مکتب رفتن رسیده بود، طالبان شکست سنگین خورده و همه فکر می‌‌کردند که این گروه نابود شده‌است، فقط از جنایت‌هایش در تاریخ به بدی یاد خواهد شد و تمام. کسی تصور نمی‌توانست ‌که این گروه بعد از بیست‌سال، دوباره با کشتن مردم بی‌گناه و نابود کردن زیر ساخت‌های کشور قدرت را به‌دست بگیرند و یک‌بار دیگر افغانستان را تماماً به سمت نابودی سوق دهند.


شمایل دوران مکتب را در ولسوالی میرامور ولایت دایکندی با تمام مشکلاتی که آن روزها زنان با آن روبه‌رو بود به پایان رسانده‌است. او از روزهایی یاد می‌کند که خانواده‌اش با رفتن او به مکتب موافق نبودند. "در سال‌های اول، پدرم مرا اجازه نمی‌داد به مکتب بروم و می‌گفت: دختر باید در خانه باشد و کار یاد بگیرد تا در خانهٔ شوهرش چیزی یاد داشته باشد. ولی من با پافشاری توانستم مکتب بروم، وقتی از مکتب به خانه برمی‌گشتم مادرم اجازه نمی‌داد تا درس‌هایم را مرور کنم و مجبورم می‌کرد تا در کارهای خانه با او کمک کنم. من برای این‌که فرصتی برای مرور درس‌هایم پیدا کنم، گوسفندها را به چراگاه می‌بردم. وقتی گوسفندها مصروف چریدن بود من فرصت داشتم درس بخوانم." او دلیل این مخالفت‌های خانواده‌اش را میراث فکری دوران نخست حکومت طالبان می‌داند که خانواده‌اش هم متأثر از آن بودند.

حالا شمایل دانش‌آموختهٔ دانشکدهٔ ادبیات است، تا قبل از سقوط کابل در کنار کارمند بودن در بخش اداری وزارت معدن، دانشجوی ماستری ادارهٔ عامه در دانشگاه "دنیا" بود که با آمدن طالبان نه تنها او بلکه تمام زنان افغانستان از کار و تحصل باز‌ماندند؛ با این همه او از پا ننشسته‌است و بعد از سقوط کابل در کنار دختران مبارز دیگر "جنبش زنان افغانستان برای آزادی و عدالت" را به راه انداخته‌است که در ماه‌های پس‌از سقوط برای دفاع از حقوق هم‌نوعان خود با شعار" نان، کار، آزادی" به خیابان آمدند و مبارزه کردند.

این جنبش در ادامهٔ کنار زده شدن‌های زنان توسط گروه طالبان به خیابان‌ها آمدند و صدا بلند کردند." طالبان در روزهای نخست؛ زنان را به چشم جنس ضعیف نگاه می‌کردند و به این فکر بودند که زنان امروز را مانند بیست‌سال قبل می‌توان از گلوله ترساند و صدای‌شان را با شلاق زدن خاموش کرد."

با آن که گروه طالبان بعد از قدرت‌گیری شرایط سخت برای زنان وضع کرده بود، در روز سوم سپتامبر، زنان معترض به جاده آمدند و در برابر وحشت این گروه ایستادگی کردند.

او از روزهایی حرف می‌زند که کابل غرق در ترس و سکوت بود." روزی که کابل سقوط کرد من در دفتر نشسته بودم با آن‌که صبح، شرایط عادی نبود و با سقوط هرات و مزار همه به‌نحوی ترسیده بودند، ولی تصور من بر این بود که نیروهای دفاعی؛ توانایی باز پس‌گیری ولایت‌های بزرگ را دارند. ساعت‌های ده و نیم صبح بود که یکی از همکارانم با عجله وارد دفتر شد و از خانم‌ها خواست تا به خانه‌هایشان بروند، وقتی بیش‌تر پرسیدیم، گفت: طالبان وارد کابل شده. ما با عجله بیرون شدیم، وقتی می‌خواستیم به طرف خانه بیایم هیچ‌یک از راننده‌ها حاضر نبود خانم‌ها را سوار کنند، آن‌ها ترسیده بودند که مبادا طالبان آن‌ها را مورد بازپرسی قرار بدهند که چرا خانم‌های بدون محرم را سوار کرده‌است؟"

برای خانم‌ها از همان ساعات اول ورود طالبان به کابل، آینده‌ای تاریک قابل تصور بود و این‌که بیست‌سال قبل چطور این‌ گروه، زنان را به بهانه‌های مختلف به دار آویختند و سنگسار کردند و این تصور را قوی‌تر می‌کرد.

وقتی در مورد این‌که چرا از افغانستان خارج نشده پرسیدم، گفت: در روزهای اول بیش‌تر به‌خاطر فشار خانواده‌ام که نگرانم بودند کوشش کردم راهی برای بیرون شدن بیابم، ولی با گذشت چند روز و فکر کردن به زحمت‌هایی که در طی این سال‌ها کشیده بودم خودم را برای رفتن راضی نتوانستم. حداقل حاضر نبودم بدون هیچ‌گونه مبارزه میدان را رها کنم.

او و جمعی از فعالین مدنی که قبلاً در بخش آگاهی‌دهی و دفاع از حقوق زنان فعال بودند که حالا عضو جنبش زنان افغانستان برای آزادی و عدالت است تصمیم می‌گیرند در برابر طالبان صدا بلند کنند. او در مورد روزهای نخست مبازرات‌شان می‌گوید:" روز سوم سپتامبر وقتی برای اولین‌بار طالبان با ما در چهارراهی فواره آب مواجه شدند، نمی‌دانستند که چکار کنند. بعضی‌هایشان به‌خاطر لباس‌های ما عصبانی بودند و بعضی دیگر هیچ درک از اعتراضات مدنی نداشتند و فقط نگاه می‌کردند. ساعت‌های دوازده بود که یک گروه از طالبان که احتمالاً از شاخهٔ حقانی بودند، آمدند، کوشش کردند با فیرهای هوایی ما را بترسانند. وقتی نتیجه نداد، به روی ما اسپری مرچ زدند و در میان ما گاز اشک‌آور انداختند که مجبور شدیم آن روز خانه بیاییم."

اعتراضات جنبش زنان در همان روز انعکاس رسانه‌ای بسیار پیدا کرده بود و طالبان از ادامهٔ چنین تظاهرات‌هایی ترس بیش‌تری داشت و این باعث شد که این گروه در ادامه، خشونت‌هایشان با رسانه‌هایی که برای پوشش خبری می‌آمدند برخورد وحشیانه داشته باشند.

بعد از آن چندین گروه معترض دیگر در کابل و ولایات شکل گرفت که این باعث شد طالبان از قدرت زنان بترسند که دست‌گیری و شکنجه کردن زنان معترض، اعتراف گرفتن اجباری از آن‌ها گویای ترس طالبان و قدرت هرچه بیش‌تر زنان است.

شمایل بعد از دست‌گیری و شکنجه هم‌رزمانش مجبور می‌شود مدتی را در خفا زندگی کند، او از تهدیدهای تلفنی و آمدن افراد طالبان به دروازهٔ خانه‌اش می‌گوید: " هر روز از شماره‌های مختلف به نام این‌که خبرنگار است و می‌خواهد از من مصاحبه بگیرد محل زندگی‌ام را می‌پرسید، وقتی این کارهایشان نتیجه نداد چندین بار در خانه‌ای که قبلاً زندگی می‌کردم آمده بودند وقتی من آن‌جا نبودم، همسایه را تهدید کرده بود که اگر این بار آمد و به ما خبر ندهید برای‌تان سخت تمام می‌شود."

زمانی که طالبان با وحشی‌گری تمام مانع تظاهرات زنان شدند، شمایل و هم‌رزمانش این‌بار در خانه‌هایی که از نظر طالبان دور بود اعتراض خودشان را ادامه ‌دادند و با گرفتن ویدیو و عکس و فرستادن آن به رسانه‌ها صدای مبارزه و حق‌خواهی زنان افغانستان را به گوش جهانیان می‌رساندند. طالبان برای ساکت کردن و ترساندن زنان هر روز از این‌ها قربانی می‌گیرند و زنان را به بهانه‌های مختلف در سراسر کشور به قتل می‌رساند.

شمایل از ادامه دادن اعتراضاتشان حرف می‌زند و می‌گوید: چیزی برای از دست دادن نداریم، تمام دستاوردهایی که در این بیست‌سال با قربانی‌های بی‌شمار به‌دست آوردیم را یک شبه از ما گرفتند؛ دیگر از چه بترسیم. هیچ‌گاه خاموش نمی‌شویم، شاید بتواند خیابان را از ما بگیرند و حتی خانه‌های ما را از ما بگیرد؛ اما قلم ما را گرفته نمی‌توانند. می‌نویسیم و اعتراض می‌کنیم تا زمانی که زنان و توانایی‌هایشان را به عنوان یک واقعیت بپذیرند. طالبان از صدای زنان افغانستان بیش‌تر از صدای گلوله‌ای که در مقابل‌شان شلیک می‌شود می‌ترسند و بسته کردن مکتب‌ها به روی دختران گویای این حقیقت است.


 



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و سه منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/04/rahaizan-shomareh-103.html
 

  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر