۱۴۰۲ آذر ۹, پنجشنبه

نوشته کارگر زندانی رضا شهابی در پاسخ به نامه سرگشاده سائمه سلطانی از فعالین جنبش زنان افغانستان


 

سائمه جان، همسایه و‌ هم‌سرنوشت عزیز، خطاب صمیمانه شما را شنیدم که مصداق آن گفته است که آنچه از دل برآید بر دل نشیند. می‌گویند شرم احساسی است انقلابی، اما نامه شما خشم و شرم را همزمان برمی‌انگیزد. خشم از توهین، خشونت، اخراج و تحقیر روزانه که به بهانه افغانستانی بودن اعمال می‌شود. و شرم از اینکه در این جامعه من هم شهروند ایرانی‌ام، و‌ میدانم در تمام این سالیان یقینا کارهایی بوده که از دستم ساخته باشد و انجام نداده‌ام.

 


اما قلبم به درد می‌آید وقتی می‌بینم که متاسفانه در میان‌مردم ستم کشیده کشور ما و حتی در این زندان، در میان برخی فعالان سیاسی و صنفی که باید پرچم‌داران مبارزه علیه هر نوع تبعیض باشند، هستند کسانی که هنوز بر طبل نفرت پراکنی و‌ تفرقه اندازی "ما" و "شما" می‌کوبند.

 

حاکمان ما، با دو لبه قیچی، یکی بنیادگرایی مذهبی در تمامی امور از جمله سیاست و آموزش و ‌فرهنگ و دیگری مناسبات سرمایه‌داری هار، بی رحم و غارتگر، به جان مردم ایران و افغانستان و‌ منطقه افتاده‌اند، و آن وقت بخشی از جامعه‌شناسان و کارشناسان روزنامه‌ها می‌گویند قدرت‌گیری دوباره طالبان را باید با ریشه‌های فرهنگی مردم آن سرزمین تحلیل کرد. قربانی‌نکوهی یک درد است، و اینکه کسی که خودش نیز قربانی همان وضعیت است این کار را بکند یکصد درد.

 

کارگران و زحمتکشان در ایران بدرستی به بی حقوقی و گسترش فقر و‌ نابرابری در کشور معترضند، اما برخی متاسفانه تحت تاثیر تبلیغات افغان ستیزانه توسط جریانات دست ساز و ‌وابسته به حکومت همچون شوراهای اسلامی کار و‌ خانه‌‌کارگر بجای تمرکز بر نقش مخرب سیاستهای حاکمیت و غارت اموال عمومی و ‌اختلاسهای نجومی و آقازاده های مفت خور و گسترش زندکی لاکچری آنها، می‌گویند افغانستانی‌ها کار و موقعیت شغلی ما را گرفته‌اند، غافل از آنکه کارگران مهاجر افغان چند نسل است که از آسیب پذیرترین و‌ بی حقوق ترین نیروی کار و طبقه کارگر همین سرزمین را تشکیل می‌دهند.

 

همه ما میدانیم که علت بیکاری میلیونی در کشور و ‌بخصوص جوانان بیکاری که عمدتا تحصیل کرده هم هستند، کار طاقت فرسا و بدون حقوق و‌ مزایای کارگران افغانستانی نیست. میدانیم‌که خیزشهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ و شهریور ۱۴۰۱ و خیزش آب و بی حقوقی مردم ستم دیده از کردستان و ‌بلوچستان تا خوزستان و لرستان تا ترکمن صحرا و ‌مازندران هرگز بر علیه حضور مهاجران و شهروندان افغانستانی نبود. تمرکز بر زحمتکشان افغانستانی و بسیج افکار عمومی علیه آنها حربه دستگاه حاکمی است که بیش ار ۴۰ سال دمار از روزگار همه ما زحمتکشان و‌ مردم محروم‌کشور در آورده است‌. شکی ندارم که عزیزانمان از جمله ژینا، نیکا و سارینا و‌ ستاره، حدیث و آرمیتا … جانشان را فدا نکردند که یک سال پس از خیزش شجاعانه آنها برای برابری و آزادی شاهد اوج‌گیری گفتمانهای مخرب افغان ستیزانه و‌ نژادپرستانه باشیم.

 

اینها نمونه‌های دیگری بودند که با خواندن نامه شما در ذهنم تداعی شد. با این حال، جنبش زن زندگی آزادی نشان داد که نیروی دیگری نیز در بطن جامعه ما رشد کرده است. نیرویی که با هر شکل از "خودی" و "غیرخودی" ، از "ما" و "شما" ساختن از انسانها به هر بهانه‌ای که باشد(ملیت، زبان، جنسیت، قومیت، و...) مخالف است. همچنین طنین "نان کار آزادی" که جنبش حق طلبانه زنان افغانستان از پرچمداران آن بوده است برای من و دیگر فعالین جنبش کارگری پدیده‌ای دیرآشنا است. خوشحالم که مبارزه در زمینه تبعیض علیه زنان و برای برابری بی قید و شرط، پرقدرت و احتمالا به شکلی برگشت‌ناپذیر تثبیت شده است. اگر این مبارزه بتواند هم علیه مردسالاری و سیاستهای تفرقه اندازانه ی مهاجرستیزی و فاشیستی، و هم علیه مناسبات ظالمانه ی سرمایه‌داری تعمیم یابد، به نابودی ریشه‌های مشترک تبعیض، بهره‌کشی، و خشونت در زندگی ما خواهد رسید.

 

سائمه جان، امیدوارم در این مبارزه من و بسیاری از هم‌طبقه‌ای‌هایم را در کنار خود بدانید، زیرا دشمن ما یکی است و تنها راه رهایی وحدت و تشکیلات است.

 

رضا شهابی،

زندان اوین، آبان ۱۴۰۲

 

به امید برقراری عدالت در ایران و سراسر جهان،


. ماهنامه شماره یکصد و هجده رهائی زن - به مناسبت روز جهانی محو خشونت علیه زنان، منتشر شد

  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر