اما حقیقت ایران این نیست خبرها هر لحظه از واقعیت هایی پرده برمیدارد که دلت را به درد میاورد و چشمانمان پراز اشک میشود
خبرهایی تلخ از اوج بیعدالتی ها از امار وحشتناک اعتیاد از زندانی شدن فعالین حقوق زنان و کودکان از فروش نوزادان از هیولای فقر که هر لحظه مردم بیشتری را در خود میبلعد
خبر از دزدی های کلان از فیش های حقوق بالا که برملا شده اند ودر مقابل بی حقوقی و فقر ورزشکاران و هنرمندانی که با مرگ دست و پنجه نرم میکنند.
مرگ ایرج خدری انقدر ناراحت کننده بود که اگر. عمری برایش سینه زنی کنیم کافی نخواهد بود. کشور من با شکافی عظیم به دوتکه شده است مثل شکاف گسل های تهران که هر لحظه می ایدکه شهر و همه را در خود ببلعد
شکافی بین مردمی ساده و قانع که هنوز به معنای خوبی و درستی معتقدند و آنهایی که ریاکارانه و چه عجولانه در حال پر کردن کیسه هاشان هستند
متزورین خاعن به مردم چه انهایی که قانونا با فیش های حقوقی نجومیشان به قول خودشان سهم خود را برمیدارند و چه انهایی که بر سر همه چیز این ملت نشسته اند و بیرحمانه میبرند و میدزدندو حاشا میکنند.
خواستم بگویم چه بد مردمی هستیم که یاد ایرج خدری دوباره قانعم کرد هنوز هستند
ادمهایی که بوی سلامت میدهند هر چند او مرد در اوج بیماری و ناسلامتی اما هزاران بار سلامت تر از تمام اقایان و اقازادگان فاسدی که بر گرده مردم سوارند. و هرچه میبرند تازه میگویندهنوز سهمشان را از سفره انقلاب برنداشته اند.
مردی که بعلت یک بیماری نامعلوم از ناحیه مچ در هر دو پا فلج شده بود و بدون هیچ کمک یا بیمه ای با دست فروشی خرج خانواده و همسر بیمارخود را میداد.
قهرمان بخواب
جای تو اینجا نبود سالهاست که امثال تو را همچون بابک خرمدین و پوریای ولی پیش پای حسین و ابوالفضل هرساله قربانی میکنند تا انها زنده بمانندو تازی پرستان قهرمان ناشناس بر این مردمخوش باور خدایی کنند.
دیگر نام ایران مرا یاد افتاب و گلهای شمعدانی و پیچ های زیبای امین الدوله نمیاندازد
ایران من سرزمینی است پر از بی عدالتی پر از هوای مسموم اسلام و ریاکاری و فساد
ایران من دیگر ان گربه مغرور و لم داده نیست
حالا دیگر گربه مریضی است که از درد به خود میپیچد .
ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و هشتم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر