۱۴۰۱ خرداد ۲۶, پنجشنبه

مردم آبادان، جزیزه مینو، ایران و جهان تسلیت صمیمانه ما را بپذیرید!

 


فاجعه اجتناب پذیر ریزش برج متروپل، باعث شد باز هم مادران داغدار سیاه برتن کنند. به مادران، پدران، خواهران و برادران و دوستان ویاران عزیزانی که زیرآوار بی مسئولیتی صاحبان قدرت، ماهی گندیده ای که به آن حکومت اسلامی میگویند، دست و پا زدند و جانباختند، صمیمانه تسلیت میگیوئیم. یاد تمامی این عزیزان همیشه زنده است و ننگ تاریخ برپیشانی تمامی دست اندرکاران و مسببین این فجایع و نظام متعفنشان تا ابد نقش میبندد.

جای تعجب نیست که مردم آبادان و جزیره مینو که عزیزان بسیاری را دراین فاجعه از دست دادند، خشمگین باشند. بقولی میگویند نخوردیم نان گندم، دیدیم بدست مردم.

در عصر ارتباطات اکثر مردم واکنش و عکس العمل دولتهای دیگر را در سایر نقاط جهان مشاهده کرده اند. در همه جای دنیا در پس چنین سوانحی نه تنها کل نیروهای امداد از سراسر کشور بسیج میشوند بلکه نیروهای نظامی را نیز صرفا برای امداد رسانی به محل اعزام میکنند، حتی از کشورهای دوست و دشمن متخصصین امداد بهمراه سگهای تربیت شده زنده یاب را با آغوش باز میپذیرند.

مردم ایران حق دارند از مادران نظامیان اعزام شده به آبادان بخواهند، که از فرزندانشان پرسند، که پسرم آیا برای امداد رسانی به آبادان اعزام میشوی؟  و نظامیان باید از خود بپرسند چرا فرمانده هانشان ماموریت را نه امداد رسانی بلکه سرکوب مردم داغدار و معترض تعیین کرده اند. سالیان درازیست که وقت آن رسیده است که از فرامین سرکوبگرایانه صاحبان زرو زور و تزویر سرپیچی کرد و به صف عدالتخواهی مردم شریف ایران پیوست و یکپارچه و متحد سرنوشت خود را بدست گیریم.

حمایت فعال و سراسری از اعتراضات حق طلبانه مردم آبادان وظیفه وجدانهای بیدار است.

مینو همتی

دبیر سازمان رهائی زن

29 ماه مه 2022



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و چهار منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/05/rahaizan-shomareh-104.html
 

 

آبادان تنها نیست


 

ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و چهار منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/05/rahaizan-shomareh-104.html

 

نگاهی به وضعیت زنان کارگر در ایران


                                                                            (به مناسبت روز جهانی کارگر)

مریم مرادی 

اول ماه مه ( روز جهانی کارگر ) فرصتی است  برای دفاع از عدالت، برابری و حقوق بشر برای کارگران به ویژه زنان کارگر در ایران که از حقوق اولیه خود برخوردار نیستند . سالیان درازی است که کارگران و زحمتکشان در ايران اين روز را گرامی می‌دارند و برای خواست‌ها و حقوق انسانی خود همواره تلاش می‌کنند. اما با وجود اعتراضات حق طلبانه  و تلاش مداوم و پيگيرانه کارگران در اين سال‌ها همچنان مشاهده می‌کنيم که بسياری از خواسته‌های اين طبقه تحقق نيافته است و این قشر جامعه  با شرايط بسيار دشواری دست به گريبان اند. در چنين شرايطی، آن چه بيش از همه باعث نگرانی است و نياز به توجه بيش از پيش دارد، مسئله زنان کارگر در ایران است.


زنان کارگر در ایران نه تنها در شرايط  بسیار دشوارتر از کارگران مرد قرار دارند، بلکه با معضلاتی ديگر که ناشی از تبعيض جنسيتی غالب بر جامعه است نيز مواجه‌اند. دستمزد کم، رده های پایین شغلی و نبود امنیت شغلی از جمله معضلات زنان کارگر در ایران می باشد.

در سال‌های اخير با وجود بحران وسيع اقتصادی جامعه ، وضعیت کارگران بيش از پيش وخيم شده و سطح درآمد سرانه آن چنان پايين آمده است که اکثريت کارگران و زحمتکشان زير خط فقر قرار دارند. در چنين شرايطی، بدون مشارکت زنان کارگر چرخه زندگی خانوادگی کارگران ميسر نيست.

بنا به تحقیقات منتشر شده از سوی ارگانهای رسمی دولت، در سال ۱۳۹۶، زنان 80 درصد شاغلان بدون بیمه را به خود اختصاص داده بودند. در همین گزارش که خبرگزاری رسمی ایرنا آنرا در روز ۸ اردیبهشت ۹۸ منتشر کرد، زنان اولین قربانیان هر بحران اقتصادی هستند. «هرگاه برنامه اخراج یا تعدیل نیرو پیاده سازی می شود، زنان در صف اول قرار دارند و بسیاری از کارفرمایان معتقدند که زنان در صورت ازدواج و بارداری بهره وری کمتری دارند و با وجود تجربه و مهارت لازم، کنار گذاشته می شوند.» طبق این گزارش، ۶۵.۹ درصد از کل جمعیت بیکاران کشور را زنان تشکیل می دهند.

 

 

عمده ترین مشکلاتی که زنان کارگر در ایران با آن موجه اند عبارتند از :

- نبود حقوق برابر، امنیت شغلی و بیمه برای زنان کارگر؛ کارگران زن با وجود آنکه دوشادوش مردان در واحدهاي توليدي کار مي کنند اما از نظر دستمزد با مردان مساوي نيستند. آگاهي نداشتن به حقوق قانوني در بين اين افراد موجب شده تا حتي هيچ اطلاعي از پرداخت بيمه خود در فيش حقوقي نداشته باشند و به همين جهت در صورت اخراج از سوي کارفرما، نمیتوانند شکایت کنند.

وجود قراردادهاي موقت طي سه دهه اخير موجب شده تا کارگران زن از امنيت شغلي محروم شوند. گاهي کارفرمايان در مقابل کوچکترين خطايي از سوي کارگر، با وي بدرفتاري مي کنند. زنان جامعه کارگري اغلب سرپرست خانوار بوده و در عين حال نيز با ساعت هاي کار طولاني روبرو هستند اما بسياري از حقوق و مزايا شامل حال آنان نمي شود.

در ضمن باید اشاره نمود که «دختران جوان بسیاری هستند که به خاطر کاهش فشار مالي از دوش خانواده و کمک به والدين اقدام به کار در واحدهاي توليدي کرده و شرايط سخت کار در کارگاه ها و کارخانجات را تحمل مي کنند.» (خبرگزاری رسمی ایرنا- ۱۳ اردیبهشت ۹۷)

- آسیب پذیرترین نیروی کار؛ زنان کارگر همواره اولین قربانیان مشکلات و چالش‌های اقتصادی بوده و نخستین گروهی هستند که مشمول تعدیل‌های نیروی کار می شوند. زنان به‌عنوان نیروی کار درجه دوم به شمار می آیند و در فضای کار برابر مشمول حقوق نابرابر می‌شوند. طرح‌هایی که طی سال‌های اخیر در قالب افزایش مدت زمان مرخصی زایمان برای زنان شاغل یا کاهش ساعت کاری زنان دارای شرایط خاص، ارائه شده اند عملاً موجب کاهش تمایل کارفرمایان برای استخدام یا جذب نیروی زن شده و به کارفرمایان کوچک و بزرگ دستاویزی داده است که از استخدام زنان خودداری کنند و درصورت استخدام، امنیت شغلی آنها درصورت ازدواج یا بارداری مورد تهدید قرار گیرد.

زنان کارگر همچنین عمده نیروی کار در بنگاههای کوچک با کمتر از ۱۰ کارگر را تشکیل می دهند. این بنگاهها از قانون کار مستثنی هستند و تحت نظارت دولتی قرار ندارند. به این بنگاهها، بخش غیررسمی و یا «اقتصاد خاکستری» اطلاق می شود.

زنانی که در اقتصاد خاکستری و بخش غیررسمی استخدام می شوند ناگزیرند بدون هیچ نظارتی، با حداقل حقوق و بدون هیچ‌گونه مزایای قانونی ازجمله بیمه بازنشستگی و سلامتی به کار مشغول شوند. همین زنان که با حداقل دستمزد و حقوق، نیروی کار بخش غیررسمی را تشکیل می‌دهند، به راحتی نیز از این بازار حذف شده و همواره در معرض بیکاری بدون حقوق بیکاری قرار دارند.

از آنجایی که  این بنگاههای کوچک اولین گروه از واحدهای تولیدی هستند که در فراز و نشیب های اقتصادی تعطیل می شوند. با توجه به سهم بیشتر زنان در نیروی کار بنگاههای کوچک، می توان نتیجه گیری کرد که در دشواریهای اقتصادی سالهای اخیر بیکاری در میان زنان بیشتر بوده است. این وضعیت زنان را هرچه بیشتر به سمت عقد قراردادهای موقت برای امرار معاش سوق می دهد.

طبق برآوردهای اخیر 85 درصد کارگران کشور به‌صورت قراردادی در بنگاه‌ها مشغول به‌کار هستند. درحالی‌که گزارشی رسمی از سهم زنان از کل کارگران قراردادی موجود نیست اما برآوردها حاکی از آن است که سهم زنان در این میان به نسبت بالاتری از مردان قرار دارد.

-شرایط محیط کار زنان کارگر؛ شرایط کاری زنان کارگر در ایران به شدت متفاوت از مردان کارگر همتای آنهاست. مشارکت زنان در جنبش های کارگری قابل توجه نیست و آنها بدون داشتن هیچ سخنگویی در انزوا تحت ستم مضاعف قرار می گیرند به این دلیل که آنها طبق قوانین کشور که به مردان اولویت می دهند و به ندرت میتوانند در مشاغل رسمی استخدام شوند. از آنجایی که زنان کارگر بخش اعظم نیروی کار در کارگاههای غیررسمی را تشکیل می دهند که تحت نظارت قرار ندارند بدون بیمه و مزایا به آنها دستمزد کمتری نیز پرداخت میکنند. زنانی که محتاج کار هستند تا بتوانند معاش خانواده خود را تأمین کنند به طور گسترده طعمه چنین کارگاههایی می شوند.

تعداد زیادی از زنان کارگر نیروی کار خود را به مقدار ناچیزی می فروشند بدون اینکه در آمار کارگران محسوب شوند. آنها بین ۱۰ تا ۱۲ ساعت در خانه کار می کنند. با دستمزد روزانه ۵هزار تومان به پاکت چسب می زنند و یا منجوق دوزی می کنند. این زنان حتی کارفرمای مشخصی ندارند و تولیدات آنها از طریق واسطه هایی به فروش می رسد که بیشتر درآمد آنها را در جیب خود می ریزند.

با توجه به وضعیت فعلی جامعه ایران ، هر نوع ورود به وضعیت کارگران ممنوع است و در تحقیقات و آماری که گهگاهی در این زمینه انتشار می یابد  به تعداد زنان و مشکلاتی که در این محیط های تحت سلطه مردان با قوانین تبعیض آمیز با آن مواجه هستند نیز پرداخته نمی شود. با این وجود برخی از گزارشات و گفتگوهایی که به مناسبت روز جهانی کارگر در رسانه های حکومتی ایران منتشر شده اند حاکی از وضعیت دردناک زنان کارگر در ایران هستند.

- فقدان قوانین حمایتی؛ نبود قوانين حمايتي از زنان کارگر و استفاده رایج از قراردادهاي موقت وضعيتي به مراتب سخت تر از کارگران مرد برای آنها به وجود آورده است. در قانون کار ایران قائل شدن مزایای کمتر از مردان برای زنان درازای کار مساوی ممنوع است، اما آمار گواهی می‌دهد که زنان هنوز از جایگاه مطلوبی در بازار کار ایران برخوردار نبوده و بسیاری از زنان قشر کم‌درآمد به سمت مشاغل آسیب‌پذیر با شرایط شغلی نامناسب سوق داده‌شده‌اند. بدون شک نحوه ی پرداختن نظام سیاست‌گذاری به این موضوع مهم در تعیین وضعیت و جایگاه مطلوب برای زنان بسیار حیاتی است.

با نگاهی به اسناد بین‌المللی و قوانین کشور درمی یابیم که به مسئله اشتغال زنان و حمایت‌های اجتماعی از آنان پرداخته‌ شده است. از کنوانسیون‌ها و مقاوله نامه‌های بین‌المللی گرفته تا قانون کار و قوانین برنامه‌های توسعه در ایران به این مسئله توجه کرده‌اند.

 

 

در قوانین جمهوری اسلامی ایران موارد متعددی موجود است که در آن به شکل‌های متفاوت به مسئله «اشتغال زنان» اشاره‌شده است، از جمله :

قانون اساسی جمهوری اسلامی (مصوب ۱۳۵۸)

قانون خدمت نیمه‌ وقت بانوان (مصوب ۱۳۶۲)

قانون کار (مصوب ۱۳۶۹)

سیاست های اشتغال زنان توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۷۱ به تصویب رسید. این سیاست‌ها در ۱۳ ماده تدوین شد. در این سیاست‌ها به مشاغلی که پرداختن به آن‌ها از سوی زنان مطلوب است، مشاغلی که با ویژگی‌های بانوان ازلحاظ روحی و جسمی متناسب است و مشاغلی که هیچ‌گونه مزیت وبرتری در آن برای شاغلان زن و مرد وجود ندارد با مصادیق آن شمرده‌ شده است. امکانات آموزش‌های فنی و حرفه‌ای و فرصت‌های شغلی مناسب، با اولویت برای قشر محروم بانوان نان‌آور خانواده، فرصت‌های شغلی مناسب برای مادران خانه‌دار در محیط خانه و در کنار فرزندان ازجمله موضوعات دیگری است که این قانون به آن پرداخته است.

در قانون کار ایران نه ‌تنها قائل شدن مزایای کمتر از مردان برای زنان درازای کار مساوی ممنوع است، بلکه برای زنان کارگر مزایای خاصی از منظر کاری و تأمین اجتماعی در نظر گرفته ‌شده است. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

ماده ۳۸: برای انجام کار مساوی که در شرایط مساوی در یک کارگاه انجام می‌گیرد باید به زن و مرد مزد مساوی پرداخت شود. تبعیض در تعیین میزان بر اساس سن، جنس، نژاد و قومیت و اعتقادات سیاسی و مذهبی ممنوع است.

ماده ۷۵: انجام کارهای خطرناک، سخت و زیان‌آور و نیز حمل بار بیشتر از حد مجاز با دست و بدون استفاده از وسایل مکانیکی، برای کارگران زن ممنوع است.

ماده ۷۶، تبصره ۱: پس از پایان مرخصی زایمان، کارگر زن به کار سابق خود بازمی‌گردد و این مدت با تائید سازمان تأمین اجتماعی جزو سوابق خدمت وی محسوب می‌شود.

ماده ۷۷: در مواردی که به تشخیص پزشک سازمان تأمین اجتماعی، نوع کار برای کارگر باردار خطرناک یا سخت تشخیص داده شود، کارفرما تا پایان دوره بارداری وی، بدون کسر حق السعی کار مناسب‌تر و سبک‌تری به او ارجاع می‌نماید.

ماده ۷۸: در کارگاه‌هایی که دارای کارگر زن هستند کارفرما مکلف است به مادران شیرده تا پایان دوسالگی کودک پس از هر سه ساعت، نیم ساعت فرصت شیر دادن بدهد. این فرصت جزو ساعات کار آنان محسوب می‌شود و همچنین کارفرما مکلف است متناسب با تعداد کودکان و با در نظر گرفتن گروه سنی آن‌ها مراکز مربوط به نگهداری کودکان (از قبیل شیرخوارگاه، مهدکودک و …) را ایجاب نماید.

سند برنامه جامع توسعه امور زنان (ماده ۲۳۰-برنامه ۵ ام توسعه)، طرح جامع توانمندسازی زنان سرپرست خانوار (ماده ۸۰- برنامه ۶ ام توسعه) و اجرای طرح‌های حمایت از زنان (ماده ۵۷- برنامه ۶ ام توسعه) نیز ازجمله طرح‌هایی است که در برنامه‌های توسعه‌ای برای حمایت از زنان پیش‌بینی‌شده است.

پرداختن نظام سیاست‌گذاری به وضعیت اشتغال و مشکلات اقتصادی – اجتماعی زنان کارگر یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در تعیین جایگاه مطلوب برای آنان به شمار می‌رود. اما، آمار و ارقام نشان می‌دهد که برنامه‌های حمایتی دولت برای جبران شرایط سخت اقتصادی-اجتماعی اشتغال زنان چندان کفایت نمی‌کند. زندگی اقتصادی زنان در ایران در چهار دهه گذشته نشان میدهد که در یک تناقض بزرگ بوده و هست چنانچه که می بینیم طی این دوران تعداد دختران و زنان تحصیلکرده  رو به افزایش گذاشته است اما راه ‌یابی آنان به بازار کار همچنان  با موانع بسیاری روبروست و شمار زیادی از آنها نیز  خانه‌نشین شده‌اند.



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و چهار منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/05/rahaizan-shomareh-104.html
 

  

عینک سیاه


 (داستان واقعی نویسنده)

نسرین موسوی ایلخچی علیا

قسمت دوم

چشمامو باز كردم ، اتوبوس به ميدون آزادي رسيده بود  ولي هنوز يه مسير  ديگه مونده بود ، نميدونم  مادربزرگم با چه فكري ته كره زمين براي خودش زمين خريده و ساخته بود ،  راه بعدي ديگه خط ويژه نبود ، چون اول خط بود راحت تونستم بشينم ،اتوبوس هنوز درگير ترافيكي بود كه به خاطر بارون ايجاد شده بود،سر و صدا ي راننده تاكسي هاي سر خط با بوق ماشينها سرسام آور شده  بود ، ديگه هوا تاريك شده بود  به خاطر عينك سياهم اطرافمو  و به سختي ميديدم،  سرم درد ميكرد، عينكم و برداشتم و چشمامو  ماليدم  بدون توجه به نگاه خيره و دلسوزانه چند نفر كه سرپا به ميله اتوبوس چسبيده بودن به خيابون نگاه كردم، اتوبوس كم كم از ترافيك و دراومده بود و داشت به سرعت  عقب مونده گي زمانيش و جبران ميكرد . رسيدم  به ته دنيا به محله ي كودكي، جايي كه دنيا اومدم، به جايي كه دوست نداشتم  به محله اي كه فقط خاطرات تلخ  رو برام ثبت كرده بود، رسيدم به خونه


اي كه برام خونه نبود  يه زندان با شكنجه گر و زندانبان ، چند ثانيه اي مكث كردم نفس عميقي كشيدم، گوش دادم، هيج صدايي نميومد،  كليد انداختم و ... شلپ  واي  باز دوباره يادم رفته بود كه وقتي بارون مياد يه  درياچه يا بهتر بگم باتلاق ،از جوي آب وسط كوچه تمام  حياط و راهرو  رو پر ميكرد و هر چي لجن و فاضلاب اهالي محل بود و به سمت خونه ما راهنمايي ميكرد علاوه بر اون از سقف اتاقا هم  آب ميچكيد ، هر چقدر هم تعمير ميكرديم هيچ فايده اي نداشت، ساختمون رسما گريه ميكرد التماس ميكرد من عمرم كردم ديگه ٥٥  سالمه منو بيخيال بشين ، مامانم در جوابش ميگفت كور خوندي از جامون تكون نميخوريم تو رو هم  بيخيال نميشيم .

مانتو و روسريمو در آوردمو  مشغول شدم بايد آبها و لجنها رو به سمت در ورودي  خونه  رو به كوچه  ميكشوندم و بعد با خاك انداز آبها و لجنها رو به  دستان مهربان  جوي آبي كه با جزر و مد اونها به خونه ما فرستاده بود ميسپردم كه  براي دفعه بعدي لجن كم نياره  ، فكر ميكنم دو ساعتي طول كشيد ،  تا حياط و راهرو رو تميز كردم اين كار هر ساله ام بود . با هر بارون و برف تكرار ميشد . به سختي كمرم صاف كردم دست و پاهامو شستم  ،  حسابي گرسنه بودم،  پام كه روي اولين پله گذاشتم صداي خرچ خرچ شيشه شكسته رو شنيدم،  فرياد كشيدم مامان مامان كجايي ؟ چند ثانيه بعد مادرم از بالاي پله ها سركي كشيد و طبق معمول گفت ، معلومه كجايي ميدوني ساعت چنده ؟ چپ چپ  نگاش كردم گفتم چند ساعته دستشويي نرفتي با تعجب گفت يعني چي ؟ گفتم اين اطراف قايق نديدم  آخه براي رسيدن به دستشويي از پايين پله تا حياط بايد با قايق پارو ميزدي ، دو ساعته داشتم سطح درياچه خونمونو رو لايروبي ميكردم،  صداها رو نشنيدي،  گفت تلوزيون روشن بود  نشنيدم  دستت درد نكنه اين شيشه ها رو هم جارو كن ، بهت كه گفتم اين خير نديده پولمو برد تمام شيشه ها رو هم شكست انگار پدر بي همچيزش ارث گذاشته خسارتا رو جبران ميكنه تازه  تمام امام پيغمبرا رو از قبر بيرون كشيد ، كه پول  كار من نبوده، بعدم زد شيشه ها رو شكست  گفتم آره خوب احتمالا جنسش ، قاطي داشته،  فراموشي گرفته  هميشه اين سناريو تكرار ميشه ولي تو انگار بار اولته، همه ي بدبختياش با منه ، نميخواي قبول كني اينا همش تقصير خودته      مامانم با ناراحتي گفت چيكار كردم، چي كم گذاشتم  بد كردم شوهر نكردم نزاشتم زير دست نا پدري بزرگ بشين شب تا صبح كارگري كردم  وسط حرفش پريدم و گفتم مامان اينا جاي خودش  چرا همه چي رو با هم قاطي  ميكني من براي همه ي اينا تا آخر عمر مديونتم ولي  همش اينا نيست  قبول كن و تو و مامان بزرگ با طرز فكر اشتباه پسر پرستي تون اونو اينهمه سركش و بيشعور بار آوردين ، از زندگي فقط زورگويي رو فهميده و اخاذي  اونم به سر سلامتي اين محله اس و تربيت شما و تصميمهاي اشتباه تو مامان بزرگ كه چسبيديد به اين محل  ، مامان  تو نميخواي از اين محل كنده بشي  آخر اين خونه رو سرمون خراب ميشه تمام اعضاي خانواده اتو تو اين خونه از دست دادي به خودت رحم نميكني به من رحم كن هر روز اندازه مسير ٨٠ روز دور دنيا بايد برم تا به مركز شهر برسم تازه آخر وقتم بايد با يه جت آخرين مدل سرعت قبل از غروب افتاب فرود بيام كه همسايه هاي نازنين مبادا پشت سرم حرف در بيارن يه موقع خدا نكرده تو تحقيقات محلي ازدواج نگن اين دختره معلوم نيست چيكاره اس صبح زود ميره شب دير مياد ايندفعه مامانم پريد وسط حرفمو همون توجيح  هميشگي كه  تكرار ميكنه ، همش ميگي از اين محل بريم آخه كجا بريم  من يه زن تنها  بي سرپرست ،  مرد بالا سرمون نيست گير نامرد بيافتيم خونمون و از چنگمون در بيارن چيكار كنيم اونوقت بايد بريم مستاجري  گفتم برادرت بزرگ ميشه ميشه عصاي دستم،  بهش تكيه ميكنيم اما شد قاتل جونم  گفتم مامان  همون موقع كه ما بچه بوديم  بايد از اين محل ميرفتيم وسط محله  خلافكار ا  زندگي كرديم جز تهمت آزار و اذيت هيچي نصيبمون نشد ولي باز دل نكندي ، ترسيدي  هي گفتي من يه زن تنهام هي گفتي مرد بالا سرم نيست با دو تا بچه صغير كجا برم، حالا ببين خونه داره از دو طرف سرمون خراب ميشه هم از باد و بارون و هم از دست تك پسرت . اين  عصاي دستت هم كه معلوم نيست كي با نقل و نباتايي كه مصرف ميكنه توهم بزنه و شبونه با چاقويي چيزي  جونمونو بگيره،  مادرم آهي كشيد و گفت خدا اون پدر بي همه چيزتو لعنت كنه يكي مثل خودشو تو دامنم گذاشت و رفت ، تا بود خودش عذابم داد وقتي رفتم  هم يكي مثل خودشو جا گذاشت ، اين دفعه با لحن طنز آميزي گفتم مامان مثل اينكه يادت رفته خودت گفتي با كلي نذر و نياز از خدا پسر خواستي يه كاكل به سر مگه نميخواستي جنست جور بشه يه دختر و يه پسر حالا هي فحش بده به اون بدبخت از همه جا بي خبر كه از نذر و نياز و دخيل بستنت خبر نداشت ، مامان جان كم تن و بدنش و تو گور بلرزون مردش تموم شد، مامانم با دلخوري گفت خوبه حالا بابايي نكرده برات،  يه نون كف دستت نزاشته دلت براي لرزش تنش تو گور ميسوزه زندكي من و جووني منو به آتيش كشيد تو چي ميفهمي اصلا ،  توي  جووني با دو تا بچه آواره ام كرد ،  همونجور كه به سمت  اتاق برميگشت بقيه فحش هاشو ميداد ،بحث هيچ فايده نداشت . به سمت حياط رفتم  تا جارو خاك انداز و بيارمو شيشه خورده ها رو از پله ها  جارو كنم  زير لب گفتم حتماجهنمي كه ملاها ميگن اون دنياس الكيه جهنم همينجاس تو خونه ي ما وقتي كارام تموم شد مثل زامبياي گشنه خودمو به آشپزخونه رسوندم غذايي در كار نبود با  ناراحتي  به اتاق رفتم و گفتم  مامان هيچي درست نكردي  از ١٠ صبح دربدر اين خيابونام دنبال كار ميكردم الان دوساعت مثل بدبختا دارم لجن پارو ميكنم شيشه شكسته جمع ميكنم  يه كته ساده درست نكردي ، مادرم در حالي كه به پشتي لم ميداد گفت اين بي پدر اينقدر اعصابمو خورد كرد كه حوصله هيچ كاري نداشتم  تا نماز بخونم  تو رسيدي من كه شام نميخورم، الان سر و كله ي بي پدرش پيدا ميشه  تا عربده كشي راه ننداخته يه چيزي درست كن.      به مادرم گفتم چه زود يادت رفت حقوق يكماهت رو كش رفته تو نگران شام شبش نباش مطمئن باش با پولايي كه برده  حسابي به خودش رسيده توپ توپ  با تداركات جند روزه بعدش پيداش ميشه بعدم با دلخوري به آشپزخونه رفتم و چند  لقمه نون پنير درست كردم به اتاق برگشتم با حرص نجوييده لقمه ها رو  قورت ميدادم  ديگه حتي حوصله حرف زدن و اعتراض هم  نداشتم جاي شكرش بود كه مادرم طبق عادت زود ميخوابيد و گرنه هميشه تلوزيون و  با ولوم آخر گوش ميداد اونم همش برنامه هاي مذهبي و سخنراني از شبكه قرآن. رختخوابمو انداختم و چشمامو بستم نيمه شب بود كه سر كله اش پيدا شد شنگول سرحال و سر كيف با نايلونايي كه توش پر بود از خوراكي كه با پولي كه كش رفته بود خريده بود مستقيم به آشپزخونه رفت و در و بست  تا باز هم حسابي به خودش برسه تا تقويت بشه براي زورگويي ها قلدري براي آزار و اذيت منم كه اصلا حوصله روبرو شدن نداشتم  خودمو به خواب زدم چون اونشب توان جنجال و درگيري نداشتم. خونه ما يه  دو طبقه  قديمي  بود كه هر طبقه دو اتاق تو در تو ١٢ متري داشت  اينموقع ها آرزو ميكردم كاش يه اتاق سه متري در دار  داشتيم كه من شبها توش حداقل  راحت ميخوابيدم، بدون ترس و با حس امنيت آخه فكر ميكنم  بيشتر عمرم تو اون خونه با چشم باز خوابيده بودم .

اونشب  دوباره برگشتم ١٢ سالگي  كه  خانم چتر قرمز با كارتش خاطراتشو  برام زنده  كرد .

اونشب با شوق خوب شدنم تا صبح خوابم نبرد كلي روياي شيرين  بافتم  بلاخره ديگه مجبور نبودم از پشت پنجره بازيهاي بچه ها رو نگاه كنم  لي لي  بازي ، هفت سنگ ، دنبال بازي... بلاخره يه ساعتهايي كه مادر بزركم تو خواب سنگينش فرو ميرفت ميشد فرار كرد و با بچه ها بازي كرد،  مادر بزرگم معتقد بود دختر بايد تو خونه بشينه از بچگي خونداري ياد بگيره ،  چه معنا داره دختر بازي كنه ،تمام دنياي كودكي من پنجره اتاقمون بود كه رو به كوچه باز ميشد و تا ته كوچه رو ميشد ديد، از همون روزاي اول كه پدرم تركمون كرد ، مادرم منو و برادرمو  برداشت و به خونه پدريش برگشت . مادربزرگم اصالتا باكويي بود و بعد از ازدواج با پدربزركم به ايران اومده بود  اما هرگز زبان فارسي رو ياد نگرفت و ما هم تو خونه جرات فارسي حرف زدن نداشتيم كلا يك زن سختگير و مستبد بود كه به روش خودش زندگي ميكرد. مادرم  كار ميكرد و مادربزرگم هم از ما نگهداري ميكرد برادرم  نور چشمي خونه بود بارها شنيدم كه به مادرم ميگفت ، حواست به پسرت باشه بهش سخت نگير فردا ميشه عصاي پيري و كوري، دختر مال مردمه ميان ميبرنش ،  پسر برات ميمونه.

 

 

****

اونروز  ٦ صبح مادر بزرگم ول كن نبود پاشو دختر نمازتو بخون خدا درهاشو به روت باز كنه، پاشو دير شد ، مادرت يك ساعته رفته سركار تو هنوز بيدار نشدي سرمو از زير پتو بيرون آوردم و گفتم، من زير پتو نماز خوندم همه چيم به خدا گفتم، گفتم كه دارم تنهايي ميرم بيمارستان دكتر صادقي گفته چشمم و خوب ميكنه، تو هم كمكم كن ، همه چيو  گفتم، اونم قول داد كمكم كنه، مادربزرگم يدونه مشت نثار پهلوم كرد گفت كفر نگو  لال شو  ، با خدا بايد به زبون خودش حرف بزني پاشو نمازتو بخون، مادرت گفته صبحونه نخوري شايد بخوان آزمايش بگيرن، ناشتا باشي بهتره،  در حالي كه پهلومو ميماليدم گفتم چي ميشه تو با هام بيايي من تنهايي ميترسم، مادربزرگم گفت  آخه من زبون اينا رو ميفهمم ؟ آدرس بلدمم؟ بيام چيكار كنم مادرت راهو نشونت داد پاشو دير شد تازه نميشه برادرتو تنها بزارم صبحونشو كي بده ، نگاهم به برادرم افتاد كه يه گوشه راحت و آسوده خوابيده بود آرزو كردم كاش من جاي اون بودم .

وقتي  از خونه بيرون اومدم  اثر لي لي بچه ها كه با گچ كشيده بودن و ديدم  روي  خونه ها لي لي كردم و با خوشحالي گفتم زود زود برميگردم وقتي چشم خوب شد بازي ميكنم از همه بچه ها برنده ميشم.  وقتي به ايستگاه رسيدم ، اتوبوس هم از راه  رسيد بليط و به آقاي راننده دادم خواستم برم بشينم كه گفت تنهايي كوچولو مامان بابات كو، گفتم من تنهام، بابا ندارم مامانم سركاره ، خودم راهو بلدم، آقاي راننده زير لب غرغري كرد  و راه افتاد. مامانم ديروز همه چي روگفته بود  حالا كه به سه راه آذري رسيدم  بايد سوار ماشين پاركشهر بشم  و دروازه قزوين روبروي بيمارستان فارابي پياده بشم. همه رو نوشته بودم كه اشتباه نكنم، وقتي جلوي بيمارستان از ماشين پياده شدم  جلوي در بيمارستان رسيدم يهو ترسيدم همونجور به حياط بيمارستان نگاه ميكردم آدمايي كه با چشماي باند پيچي  در رفت و آمد بودن،  خانم كوچولو  گم شدي كمك ميخواي ؟ مامان بابات كجان؟ نگهبان بيمارستان بود كه داشت نگام ميكرد لباسش عين پليسا بود حتي كلاهش فقط اسلحه نداشت و رنگ لباسش آبي بود  بهش گفتم نه من گم نميشم ديگه بزرگ شدم، بابا ندارم مامانم سركاره بهش مرخصي ندادن، خودم تنها اومدم بستري بشم دكتر صادقي گفته چشمم و خوب ميكنه، آقاي نگهبان با تعجب گفت تنها اومدي بستري بشي مگه ميشه كسي همرات نيومد . جوري كه انگار باور نكرده باشه يه نگاهي به جپ و راست خيابون كرد و گفت واقعا تنها اومدي گفتم بله تنهام مگه چي ميشه نگاه قدم نكن من دوازده سالمه نگاه مهربوني كرد و گفت حالا كه تنهايي بيا من كمكت ميكنم  نفس راحتي كشيدم انگار خدا فارسي بلد بود و حرفامو زير پتو شنيده بود چون آقاي نگهبان  مثل فرشته ها ظاهر شد،. منو به اتاق بستري رسوند در گوش خانم كارمند چيزايي گفت بعدم  كلي سفارش كرد  و رفت.  خانم كارمند من رو صندلي نشوند و گفت همينجا بشين تا پروندتو تكميل كنم  برگه هاي معاينه و شناسنامه اتم بده،  چيزي ميخوري دخترم، مامانم گفته ناشتا باشم شايد آزمايش لازم باشه، لبخندي زد و گفت پس بزار زود كاراتو بكنم  كه بتوني زود آزمايشاتو انجام بدي و به ناهار بيمارستان برسي .  نيم ساعت بعد خانم مهربون با يه پوشه اومد و گفت همراهم بيا از آسانسور كه نميترسي گفتم نه من از هيچي نميترسم، خانم مهربون خنديد و گفت بله معلومه كه شجاعي و گرنه نميتونستي  تنها تا اينجا بيايي  دكمه آسانسور رو زد و كنار من ايستاد تا در آسانسور باز شد تو آسانسور هم  يكي عين نگهبان بيمارستان نشسته بود منو دست اون سپرد و گفت اين خانم كوچولوي شجاع رو به طبقه ٦  بخش ٤  برسون و رفتني هم يه كيك بهم داد و گفت ، بعد از تموم شدن آزمايشهات اينو بخور  تا وقت ناهار برسه. 

وقتي به بخش چهار رسيدم  يه  ميز بزرگي ديدم كه دو تا پرستار داشتن  يه چيزاي مينوشتن نزديكشون  كه  شدم ، نظرشونو جلب كردم يكي از پرستارا پرسيد چيزي ميخواي؟  و  همش پشت سرمو نگاه ميكردن ناخودآگاه منم برگشتم پشت سرمو نگاه كردم، پوشه رو به طرفش ن گرفتم و گفتم  اومدم بستري بشم ، ايندفعه اون يكي پرستار پرسيد مامان بابات  كجان خانم كوچولو ؟  من تنهام بابا ندارم مامانم سركاره نتونست مرخصي بگيره تازه من بزرك شدم اينقدر نگين كوجولو دوازده سالمه خودم تنها اومدم،  تنها اومدي؟ اين جمله رو دو تايي با هم گفتن و بعد يه نگاهي بهم انداختن ، يكي از پرستارا از پشت ميزش بلند شد  و  اومد كنارم پوشه رو گرفت و يه نگاهي بهش انداخت و گفت بيمار دكتر صادقيه

گفتم دكتر صادقي گفته چشمم و خوب ميكنه ، پرستار لبخندي زد و گفت ايشالا عزيزم حتما خوب ميشي،  ببينم صبحونه خوردي؟ گفتم نه مامانم گفته ناشتا باشم شايد آزمايش لازم باشه،  خنديد و گفت آفرين دخترم الان ميفرستم آزمايشات و عكسبرداريت انجام بشه ، خانم هدايت  زود بيا ، بعد جند لحظه خانمي با لباسهاي خاكستري كه نشون ميداد كه از خدمات بخشه اومد و چند تا ورق از پرستار گرفت و گفت بريم، اونم همونطور كه به دورو برش نگاه ميكرد پرسيد تنهايي ؟ پس كو پدر مادرت ديگه خسته شده بودم  گفتم من بابا ندارم مامانم سركاره خودم تنها اومدم  چرا همه همينو ميپرسن خسته شدم ،چشماشو گرد كرد و با تعجب گفت تنها مگه چند سالته گفتم دوازده سالمه مگه چيه  در حالي كه دكمه آسانسو رو ميزد گفت هيچي  والا دختر من سيزده ساله شه  توقع داره غذاشو ما بزاريم تو  دهنش، خنديدم و گفتم ولي من خودم آشپزي ميكنم مامان بزرگم ميگه دختر بايد همه چي  بلد باشه خانم هدايت  خنديد و گفت مادر و مادر بزرگت خيلي خوش شانسن كه دختري مثل تو دارن  آزمايشگاه و راديولوژي طبقه زير زمين بود بعد از آزمايشگاه و عكسبرداري به بخش برگشتيم و پرستار منو به اتقم برد و گفت اينجا تخت توست سعي كن از بخش خارج نشي هر كاري داشتي به پرستارا بگي  بعد يه آبميوه كوچولو بهم داد و گفت حالا اينو با كيكت بخور خانم كوچولوي شجاع  تا وقت ناهار يك ساعتي مونده تا اونموقع  ميتوني كمي استراحت كني  ، اتاقم  ٤ تخت ديگه هم داشت ،  تخت من كنار پنجره بود خيلي خوشحال شدم  از پنجره اتاقم تمام حياط بيمارستان معلوم بود  يه درخت بزرگ  هم كه انگار سالهاس اونجا جا خوش كرده بود و  شاخ و برگهاش تا دم پنجره اتاقم ميرسيد انگار داشت بهش خوشامد ميگفت شايد هم ميخواست منو بغل كنه يا شايدم  به همين خاطر بود كه يه دسته گنجشك روي شاخه هاش نشسته بودن   دست جمعي جيك جيك ميكردند. 

 



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و چهار منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/05/rahaizan-shomareh-104.html
 

 

 

  

دلنوشته ای در همدردی با مردم آبادان


شراره رضائی

 

باد ملودی مرگ میسراید و

مادران و  پدران، خواهران و برادران  در خزان مرگ عزیزانشان به رقص عزا  آمده اند

شیون مادران در میان صدای خشم طبل ها در هم آمیخته

زمین پر است از اجساد گل های  بی جان  مریم ها ،  رامین ها و شیرین ها


برادری  می جوید تک تک سنگ ها و آوارها را  به امید رایحه بوی تن  برادر که در زیر تلی از خاک خفته است!

مادر ی  بی تاب برای فرزند زیر آوار مانده اش  لالایی از عشق و امید به نجات  می خواند !

کمر پدر شکسته است از غم جان بی جان  طارق!

در  این هیاهوی مرگ و سیاهی، اما سلبریتی ها  برای بیشتر دیده شدن  سود می جویند،  یکی با بوسه ای  در ژستی روشنفکرانه و ساختار شکن ! در خارج از مرزها و  دیگر  عشوه می آید در  رکاب سلام  فرمانده!

اما

ما مردم  ایستاده ایم، تا فریاد بزنیم سلام پینوشه ی زمانه !

ما هنوز  زنده ایم، و فریاد می زنیم سلام جنایتکار درمانده !

چه  درد  و  غم غریبی  مشترک پیوند می زند کشته شدگان  آب  را به آبان و آبادان

در پیوندی ابدی میان مادران سیاه پوش و دادخواه  تا  روز انتقام!

تا روز انتقام و محاکمه ما زنده ایم ‌، ما هنوز زنده ایم! .

 


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و چهار منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/05/rahaizan-shomareh-104.html

  

 

  

تجمع حمایتی از مردم ایران در برلین

  گزارش از: شراره رضائی



روز جمعه بیستم می ۲۰۲۲ به فراخوان کانون پناهندگان ایرانیان  و کمیته دفاع از زندانیان سیاسی جلوی سفارت حکومت اسلامی ایران  در برلین در  حمایت از اعتراضات مردم ایران  تجمعی  علیه گرانی و  علیه سرکوب معلمان و کارگران برگزار شد .

#جای_فعالین_کارگری_زندان_نیست

 




ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و چهار منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/05/rahaizan-shomareh-104.html
 

  

مقطع ابتدایی و معلمان زن


نویسنده: امیر حسین باریک رو

آموزش و پرورش رکن اساسی جامعه انسانی است و یکی از اهداف اصلی آن، آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان جامعه می باشد. تحقق این مهم مستلزم داشتن معلمانی با انگیزه و مشتاق در مدارس است. از جمله عوامل بسیار مهم بر برخی رفتارهای دانش آموزان همانند پیشرفت تحصیلی آنها، جنسیت معلم می باشد. شواهد بسیاری حاکی از آن است که معلمان زن در سالهای اولیه و دوره ابتدایی، شرایط مثبت و مساعدی برای دانش آموزان مهیا می کنند و این امر بر پیشرفت دانش آموزان تاثیر بسزایی دارد. لذا در اکثر کشورها از جمله در کشور ما، در پایه ابتدایی برای آموزش کودکان از معلمان زن استفاده می‌شود و در این پایه زنان به مردان ترجیح داده می‌شوند. چراکه کار کردن در مدارس ابتدایی و سروکار داشتن با کودکان چالشهای زیادی بهمراه داشته و درجه بالایی از صبر و خویشتن‌داری را می طلبد. تحقیقات روان شناسی حاکی از آن است که در برخورد با کودکان، زنان در مقایسه با مردان صبر و تحمل بیشتری دارند. همچنین در این سنین کودکان برای اولین بار از خانواده جدا شده و ممکن است دچار افت عاطفی گردند و این در حالیست که وجود معلم زن نسبتا می‌تواند جایگزین خلا مادران و زمینه ساز ایجاد علاقه و انگیزه کودکان برای حضور در مدرسه گردد.


مجموعه این عوامل باعث گردید تا در همه‌جای دنیا معلمان زن برای مقاطع ابتدایی ترجیح داده شوند. با اینحال طی چند سال اخیر مسائلی از سوی برخی صاحبنظران مطرح گردیده که حضور معلمان زن در مدارس پسرانه را به چالش کشیده است و آن؛ ضرورت آشنایی پسران با خلقیات مردانه و کم شدن سن بلوغ جنسی در کودکان است.

شایان ذکر است، تا سال‌های اول ابتدایی حضور معلمان زن اکثرا مورد تایید است و مسئله اصلی برای سال‌های بعد و مقاطع پنجم و ششم می باشد که لزوم جایگزینی معلمان مرد مطرح می­گردد. بسیاری از روانشناسان ضرورت آشنایی پسران با خلقیات مردانه را در این سنین مطرح کردند. با این حال به‌درستی مشخص نیست که مردان در تدریس خود چه خلقیاتی دارند که زنان فاقد آن هستند. البته اگر منظور الگوپذیری مردانه در فضایی که اکثر افراد آن مرد هستند مورد توجه باشد، این امر نمی‌تواند چندان مورد تائید باشد. تاکنون هیچ یافته علمی روان شناسی تسلط خلق و خوی زنانه و یا مردانه بواسطه حضور کودکان در محیط آموزشی و تاثیرپذیری شخصیت و آینده وی از جنسیت معلم را اثبات نکرده است. و هیچ تحقیق علمی در دنیا این مساله را حتی مطرح نکرده است که حضور معلمان مرد برای آموزش پسران  یا زن برای آموزش دختران می‌تواند سبب اختلال هویت جنسی در آنها شود. شاید هویتی که به آن اشاره شده است مربوط به سن بلوغ است. هویت از سنین نوجوانی به بعد و بعد 14 سالگی شکل می‌گیرد و در این سنین کودک فقط به آموزش و مراقبت و توجه نیاز دارد. در سنین بالاتر با توجه به اینکه فرد وارد پروسه بلوغ می‌شود و نیازهای جدید و هویت در او شکل می‌گیرد لازم است این تفکیک‌ها صورت پذیرد. اما، در سنین کم این نوع تفکیک جنسیتی نه‌تنها مناسب نیست بلکه باعث خشکی و سردشدن فضای آموزشی و ایجاد دل زدگی در افراد می‌شود. اخیرا سن بلوغ جنسی در کشور، پایین آمده است به نحوی که درصدی از بچه‌ها در کلاس پنجم دبستان بلوغ را تجربه می‌کنند، به عبارتی سن بلوغ نسبت به سه چهار دهه گذشته ۳ سال پایین آمده است. با این شرایط معلم دانش آموزان پسر بهتر است که مرد باشد. لذا معلم مرد برای دانش آموزان پسر، با توجه به کم شدن سن بلوغ جنسی در ایران امری قابل توجه است. پسران دانش آموز حق دارند معلم مهربان، توانا، متعهد، خوش اخلاق، با سواد، عاطفی و خلاق مرد داشته باشند، معلمی از جنس خودشان. لذا موضوع جنسیت معلمان در پایه های بالاتر مسئله ای است که مطالعات بیشتر و جامع تری را می طلبد.


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و چهار منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/05/rahaizan-shomareh-104.html
 

  

گرانی و فساد اقتصادی در ایران


 

 فریبا رشیدی 

فساد در دوران جمهوری اسلامی ابعادی بی‌سابقه پیدا کرده و اخلاق اجتماعی به‌طور وسیع ضربه خورده و موجب شده بی‌عدالتی و فقر افزایش یابد. این فساد به همراه اجحافات و زورگویی اداری و نبود راستگویی موجب تباهی منافع عمومی شده‌است. مسخ معیارهای حرفه‌ای و پایمال نمودن منافع مردم و نفی لیاقت‌ها و مسلط بودن منافع ایدئولوژیک و دفاع از منافع و امتیازات گروه‌های اجتماعی و اداری خاص از ویژگی‌های این فساد است.

 


در ایران هویت و موفقیت بخش عمدهای از مردم عادی، وامدارِ انواع فسادهای ساختاری است.منافعی که طبقات گوناگون، ولو ناراضی و منتقد دولت، از فساد دولتی می‌برند آنها را با زنجیرهای نامرئی به نظام متّصل و مقیّد می‌سازد.

 

از نظر قانون مجازات اسلامی موارد نامبرده مجازات میشوند. سوال اینجاست ایا حاکمان، روئسا، وزیران ،آقا زاده ها تمام اموال مملکت را به غارت برده اند چرا مجازات نمیشوند؟ اقازادها و نوه هایشان در آمریکا و اروپا زندگی لاکچری دارند و سرمایه ملت را در بانکهای خارجی انباشته اند چرا مجازات نمیشوند؟ اینجاست که مملکت به فساد و تناهی کشیده شده است. و تنها مردم عادی و قشر پایین جامعه باید تاوان جنایات حاکمان ،وزیران و زندگی لاکچری اقازاداها را پس میدهند گرسنه هستند و قادر به سیر کردن خانواده نیستند.

 

وضعیت نابسامان اقتصادی طی چند سال اخیر نه تنها منتقدان دولت را شاکی کرده است بلکه برخی حامیان دولت را هم عصبانی کرده است. آنقدر که علنا لب به اعتراض گشوده و به دولت نسبت به پیامدهای چنین گرانی هایی هشدار دادند.

 

خودرو گران شد»،«نان گران شد»، «لبنیات گران شد»، «ماکارونی گران شد»، «روغن گران شد»، «مسکن گران شد» و ...این روزها گوش مان به شنیدن خبرهایی از این جنس عادت کرده است.

 

انتقادات از وضعیت گرانی در دوره ریاست جمهوری رئیسی فقط محدود به حامیان دولت نشده و منتقدانی که تلاش داشتند در ابتدای کار دولت سکوت را در پیش گیرند را شاکی کرده تا آنها هم سکوت خود را بشکنند.

 

بادامچی نماینده سابق مجلس می گوید: مردم دیگر توان چند برابر شدن قیمت‌ها را ندارند. قیمت‌ها یکی پس از دیگری در حال نجومی شدن هستند. کارد برای بخش بزرگی از مردم به استخوان رسیده و قطار فقر به ایستگاه بخش دیگر جامعه نیز خواهد رسید.

 

وی تاکید می کند: دولتمردان باید به خودشان بیایند و افراد وارسته و کاردان را به کار گیرند و آوردن افراد غیر واجد شرایط باتوجه بحث‌های اقتصادی که امروز در کشور مطرح می‌شود، شرم‌آور است و باید بدانند این کارهای‌شان تبعات زیان‌بار و غیرقابل جبرانی برای جامعه پیش خواهد آورد.

 

محمدرضا بادامچی با بیان اینکه مردم نمی‌توانند ۶ الی ۷ برابر گران شدن در کالاهای اساسی را تحمل کنند و باید هشدار داد ادامه این روند جامعه را با مشکل رو به رو خواهد کرد، آقای رئیس جمهور در زمان تبلغات انتخاباتی که بحث می‌کرد، می‌گفت که گرانی پیش نخواهد آمد چراکه ما بررسی می‌کنیم و برنامه داریم

 

وعده های دروغین حاکمیون و مقامات حد و اندازه ندارد .

.

از کودکان کار به عنوان قربانیان کوچک فقر در جامعه، میتوان نام برد آمار کودکان کار ایران میان ۳ تا ۷ میلیون تن اعلام شده‌است؛ همچنین برای تهران نیز آمار وابسته، حدود ۲۰ هزار تن تخمین زده می‌شود. اگرچه با توجه به اینکه بیشتر کودکان کار، ثبت هویتی ندارندو آمار دقیقی از آنان نمی‌توان ارائه داد.

 

کارتن خوابی ، گدایی، تهیه مواد غذایی از زباله ها، پشت بام خوابی،گور خوابی،اتوبوس خوابی و بیحرمتی و ضرب و شتم دست فروشان ، هر کدام کیس هایی هستند که بی لیاقتی مسئولین در جامعه آنها را به این سو کشانده است.

 

به گزارش رادیو فردا در اردیبهشت ۱۴۰۰، ایران دارای یکی از بالاترین نرخ‌های تورم در جهان است و تنها چند کشور دیگر بیش از این کشور، این چنین با افزایش قیمت‌ها روبرو بوده‌اند.

 

رتبه ایران در پول‌شویی

 

طبق بررسی مؤسسه تحقیقات حکومت‌داری بازل هم که با بررسی مؤلفه‌های مختلف سیاسی و مالی در ۱۴۹ کشور جهان آن‌ها را بر اساس شاخص ضد پول‌شویی رتبه‌بندی کرده‌است در جدول ایران، افغانستان و تاجیکستان به ترتیب در جایگاه‌های اول تا سوم پول‌شویی قرار گرفته‌اند.

 


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و چهار منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/05/rahaizan-shomareh-104.html