http://rahaizanorg.blogspot.
۱۴۰۰ آذر ۱۷, چهارشنبه
اعلام همکاری نشریه رهایی زن با فعالین زنان افعانستان رسانه نیمرخ
مینو همتی
نظر به اهمیت حمایت و همبستگی با فعالین جنبش رهائی زنان در افغانستان ودر این برهه حساس تاریخی که حاکمیت
ارتجاع اسلامی بر زندگی و مبارزه زنان در راه رهائی سایه افکنده است و بسیاری رسانه ها بطور دائم و یا موقت
قادر به انتشار نیستند. بر آن شدیم که صفحات ستون آزاد ماهنامه رهائی زن را به
رسانه نیمرخ اختصاص دهیم و میزبان نویسندگان نیمرخ باشیم تا مخاطبین آن نشریه
در این دوران انتقالی از مطالب مورد علاقه خود محروم نباشند.
با توجه به برد وسیع ماهنامه رهائی زن در ایران و افغانستان و سایر نقاط جهان،
امیدواریم بتوانیم پژواک صدای زنان افغانستان
و نوری از امید در این دوران تاریک باشیم.
به امید روزهای بهتر
ماهنامه رهایی زن شماره 100 منتشر شد
http://rahaizanorg.blogspot.
نه به قوانین و فرهنگ زن ستیز
مریم مرادی
از سال 1981 تا به امروز، 25 نوامبر هر سال (معادل چهارم آذر) به عنوان روز جهانی منع خشونت علیه زنان نام گرفت. اگر چه این روز یادآور عزم همگانی برای مبارزه با خشونت علیه زنان انتخاب شده استاما با رشد فزاینده خشونت علیه زنان میتوان به این نتیجه رسید که هر روز باید در برابر هر نوع خشونت علیه زنان ایستاد و مبارزه کرد.
اکنون چهل سال از آن روز گذشته است اما هنوز خشونت علیه زنان در سرتا سر جهان ادامه دارد!
یکی ازعوامل اصلی خشونت علیه زنان، اعمال قدرت
مردان بر اساس ساختار نابرابر اجتماعی، فرهنگ و ارزشهای مردسالارانه وتسلط مردان
بر سرنوشت زنان میباشد. بر اساس باورهای نادرست و آموزههای مردسالارانه، به
زنان به عنوان جنس دوم و پایینتر از مردان نگاه میشود. این امر موجب شده است تا
خشونت علیه زنان مشروعیت یافته و توجیه شود. 25 نوامبر از سوی سازمان ملل متحد بهخاطر
نکوهش خشونت علیه زنان به عنوان «روز جهانی محو خشونت علیه زنان» نامگذاری شده
است، تا در این روز خشونت علیه زنان به بحث گرفته شود و عوامل و زمینههایی که
باعث خشونت علیه زنان میشوند، مورد بررسی قرار گیرند، یا حداقل در این روز به
زنان خشونت اعمال نشود.
در
سالهای اخیر خشونت علیه زنان در ایران بطور چشمگیری رو به افزایش بوده و به شکلهای
مختلفی اعمال میشود. گرچه از آن به عنوان یک آسیب اجتماعی یاد میکنند، اما در
حقیقت خشونت ساختاری و سیستماتیک به زنان در ایران، نخست از سوی بسیاری از قوانین
اعمال میشود. قوانین تبعیض و آمیز و نابرابر در حوزه شحصی و اجتماعی، نخستین
زمینههای اعمال خشونت علیه زنان را فراهم میکنند و خود بازتولید خشونت اند. قوانین ایران، زن را از یک فرد دارای حقوق
انسانی به یک موجودی که در خانواده تعریف میشود تنزل داده و موقعیت و جایگاه زن
را به حاشیه برده و محدود کرده است. قوانین از ریاست مرد در خانواده حمایت میکند
و طبیعی است که در خانواده ایرانی بر همین
اساس خشونت علیه زنان رخ بدهد. مجاز بودن ازدواج کودکان در ایران، تبعیضهای
قانونی برای اشتغال و تحصیل، محرومیت زنان از حقوق اساسی در زمینه ازدواج و طلاق و
سرپرستی فرزندان و کنترل پوشش و رفتار زنان با حمایت قانون، تنها نمونههایی از
خشونت ساختاری و قانونی علیه زنان در ایران هستند.
اصول دوم، بیستم، بیست و یکم و بیست و دوم قانون
اساسی جمهوری اسلامی ایران، کرامت مرد و زن، یکسان بودن حقوق انسانی هر دو و
مصونیت هر یک از آنها از تعرض جانی، شغلی یا حیثیتی را تضمین کردهاند. زنان اما
نه تنها در قوانین اداری، استخدامی، آموزشی به حاشیه رانده میشوند، بلکه در عرصه
خانواده نیز که کانون اصلی آنها نامیده میشود هم تحت حمایت قانون نیستند.
در قانون مدنی ایران، زن حق ترک خانه مشترک را
ندارد مگر خطر جانی یا شرافتی را با شاهد صالح در دادگاه ثابت کند.
ماده ۱۱۰۵ همین قانون، ریاست خانواده را از
"خصایص انحصاری" مرد میداند.
ماده ۱۱۰۸ تاکید میکند که اگر زن از ادای وظایف
در برابر شوهر خودداری کند، نفقه به او تعلق نمیگیرد. حق تمکین جنسی، در فقه
اسلامی، حق مسلم شوهر بر زن است و زن بدون عذر شرعی نمیتواند مانع نزدیکی شوهر
شود.
آیه ۲۲۳
سوره بقره، زنان را کشتزار مردان مینامد.
ماده ۱۱۱۴قانون مدنی مقرر میکند که زن باید در
خانهای ساکن شود که شوهر تعیین میکند مگر پیشاپیش حق انتخاب مسکن را گرفته باشد.
در قوانین فعلی هیچ سازوکاری برای محافظت از زن
خشونت دیده یا تهدید شده وجود ندارد. در بسیاری موارد، زنی که کتک یا چاقو خورده
و یا تهدید به مرگ شده، حتی پس از شکایت به مراجع قضایی مربوطه و یا درمان، مجبور
است به همان خانهای باز گردد که عامل خشونت در آن است. همچنین در این قوانین
پیشبینی خاصی درباره حمایت از زنان خشونت دیده پس از طلاق یا شکایت قضایی نشده است.
در حالی که در بسیاری از موارد خشونتها حتی پس از ترک خانه یا اجرای حکم زندان،
جریمه و پرداخت دیه همچنان وجود دارد. مشخص نیست که زنان چه راهکاری برای گریز از
صدمات احتمالی خشونت گر در آینده دارند؟!
به درستی میتوان دریافت که هیچ امیدی به حمایت
از این مواد قانونی وجود ندارد و اگر هم باشد با موانع بسیار روبهروست. اثبات سوء
رفتار همسر و رسیدن به عسر و حرج دشوار است و نداشتن استقلال مالی هم اغلب زنان
تحت خشونت را وادار به سازش و تحمل وضعیت اسفبار میکند. مجازاتهای تعیین شده
برای مردان در این قوانین بسیار ناکارآمد بوده
و قابل جبران مالی است و تحت همین چتر حمایتی است که گریز افراد خشونتگر
از قانون را فراهم میکند.
قوانینی که نسبت به زنان تبعیض آمیز است، در
ترویج خشونت و تبعیض علیه زنان نقش اساسی دارد. در حقیقت قوانین، فرهنگ خاص خود را در جامعه ایجاد میکند.
یکی از عوامل مؤثر در کاهش خشونت علیه زنان در جامعه ایران، تغییر قوانینی است که در
حال حاضر به تولید فرهنگ و ارزشهای تبعیضآمیز و خشونتگر در جامعه دامن میزند.
چرا خشونت علیه زنان در
ایران به یک بحران تبدیل شده است؟ چرا قانون در ایران نقش بازدارنده ندارد؟
واضح است که قانون هم جزئی
از این ساختار زنستیز است. چرا که با مجازاتهای بسیار اندک یا گاه بدون مجازات
با قاتلان زنان و دختران برخورد میکند. نظام و ساختار مردسالار با کمک محورهای زنستیز
خویش، که ریشه در دین و فرهنگ دارد، خود را باز تولید میکند. البته باید اذعان
نمود که ریشه اقتصادی مساله هم ضروری است. زیرا نظام اقتصاد سرمایهداری با کم مزد
یا بی مزد گذاشتن کار زنان در خانه، در استثمار و تبعیض علیه آنان مؤثر است.
از سویی دشمنی ویژه با
دختر بچهها، دختران نوجوان، و زنان در حکومت دینی جمهوری اسلامی، ریشه ایدئولوژیک
در آموزههای مذهبی در دین اسلام از جمله قرآن، حدیث، و سنت پیامبر دارد. روح
الله خمینی در سال 1342 وقتی صدایش راعلیه انقلاب سفید شاه، بالا برد، نارضایتی
اصلی او در واقع، دادن حق رای به زنان توسط شاه بود که با تلاش زنانی همچون "فرخرو
پارسا" به ثمر رسیده بود. پس از به قدرت رسیدن به قدرت، فرمان قتل زنانی همچون
"فرخ رو پارسا" ، زنان قاضی را از کار برکنار، حجاب را اجباری، و قوانین
زن ستیزانه را در مملکت حاکم کرد. فرهنگ
مردسالاری را بیش از پیش رونق بخشید و نگاه مذهبی به زن را که از او شیئی برای
ارضای جنسی مرد میسازد فرهنگ سازی کرد.
از آنجائیکه کلیه قوانین
شریعت اسلام مردسالار و مرد محور هستند یعنی یک مرد میتواند چهار زن بگیرد ولی
اگر زنش را با مردی دستگیر کند و هر دو را به قتل برساند مجرم محسوب نمیشود. مرد
میتواند دختر خود را بکشد و مجرم شناخته نشود و فقط ملزم به پرداخت دیه باشد.
همچون فاجعه دلخراش رومینا اشرفی که به طرز فجیعی به دست پدر خود به قتل میرسد و
قاتل فقط محکوم به پرداخت دیه شده است و صدها مواردی از این خبرها که قاتلان در
پناه قانون حمایت شده و بازتولید خشونت علیه زنان میگردند. دختران باید تمام بدن
خود را از 9 سالگی بپوشانند، بدون اجازه
شوهر از کشور خارج نشوند، و در صورت طلاق حضانت فرزند بالای هشت سال را به شوهر
بدهند، و اگر شوهر فاقد شرایط باشد، به پدر شوهر! این فرهنگ، قانون، و جامعه
مردسالار و حکومت ضد زن این گونه است که زن را سرکوب میکند. در حکومت جمهوری اسلامی
یک دختر بچه، هیچ حقی به عنوان یک کودک ندارد، چون او، در نگاه اسلامِ حاکمِ بر
مملکت، از 9 سالگی یک زن میشود. حق کودکی
او را چنان می ربایند که او حتی نمیتواند یک انسان باشد با تمام حقوق یک کودک!
با همهی آنچه گفته شد به
نظر من یکی از دغدغههای هر زن میتواند این باشد که انسان ماندن و آزاد بودن خود
را باور داشته باشد. زنان زمانی میتوانند خشونت را از زندگی شان حذف کند که نخست خودشان
را بشناسد. به باور من آزادگی و انسان بودن اولین قدم برای «نه» گفتن به هر نوع خشونت
است. آزاد بودن از تمام بندهایی که ما را از انسان بودن و زندگی کردن باز میدارد.
یک انسان آزاد میتواند عدالتخواه و دادگر باشد. هر انسانی که در قید و بند هر نام
و تفکری که باشد، نمیتواند مبارز باشد. به یقین که هیچ حکومتی، هیچ برنامهای و هیچ
سازمانی نمیتواند مانع خشونت علیه زنان باشد مگر زمانی که یک زن روشنفکر و آگاه
خود را بشناسد، به نیاز، خواستها و باورهای خود احترام بگذارد و دنیای عاری از
خشونت را با دوستی و همدلی با دیگر زنان رقم بزند.
http://rahaizanorg.blogspot.
جوان سازی جمعیت، معامله با جسم زن
شراره رضائی
مصوبه "جوانی جمعیت"
مجلس به تایید شورای نگهبان رسید و قانوناً تصویب شد. هدف این قانون، افزایش و جوان سازی جمعیت ایران است. حکومت در این
خصوص وعده ها و مشوق هایی هم به ازای هر زایمان داده تا "عطش" و
اشتیاق خانواده های کارگری و سایر اقشار
محروم را که در زیر خط فقر در حال غرق شدن
هستند، بیشتر کند. که درپایین تر به تعدادی از آن اشاره خواهم کرد.
"پیری" جامعه یکی از معضلات بخش اعظم جوامع بشری است و "جوان سازی" جامعه و تولید نیروی کار جدید، تلاشی است که بخش اعظم دول جهان در اولویت خود قرار داده اند. دلیل "پیری" جوامع بشری و عدم تمایل نسل جوان به داشتن فرزند بحث امروز این مطلب نیست. قطعا میتوان و باید به دلایل پایه ای و بنیادی این سیر، به بن بست ها و بی افقی هایی که نظام کاپیتالیستی در مقابل بشریت قرار داده و تاثیرات آن بر تمایل داشتن فرزند و یا تضمین یک آینده مرفه و انسانی برای نسل آتی، کره خاکی سالم و قابل زیست و ... را موشکافانه بررسی کرد. سیاست ها و راههای که دول مختلف برای مقابله با پیری جامعه و یا تشویق نسل جوان به داشتن فرزند نیز مورد بحث این نوشته نیست. سیاست جمهوری اسلامی و فشار بر نسل جوان و بویژه بر زنان جوان و تلاش برای تحمیل قوانین قرون وسطایی به جامعه مورد بحث ما است.
بر طبق این قانون که به مواردی از
آن اشاره می کنم. به منظور افزایش جمعیت و
کاهش عوارض سالمندی، مشوقهایی برای ازدواج جوانان در نظر گرفته و قرار است به مدت
هفت سال به صورتی آزمایشی جریان داشته باشد. تسهیلاتی چون واگذاری زمین به خانوادهها
پس از به دنیا آمدن سومین فرزند، دادن خودرو به قیمت کارخانه به مادرانی که صاحب
فرزند دوم میشوند یا تامین بیمه ۱۰۰درصدی مادران غیرشاغل صاحب سه فرزند به بالا،
از جمله این مشوقها هستند. همچنین قرار است حق عائله کارمندان دولت هفت برابر و
نیم شود. اما هیچ مشخص نیست منابع مالی لازم برای این تسهیلات از کجا و چگونه
تامین خواهند شد.
سازمان بهزیستی ایران که متولی
حمایت از افراد دارای معلولیت است، نسبت
به مواد ۵۳ و ۵۶ این قانون هشدار داده و نسبت به افزایش جامعه معلولان ابراز
نگرانی کرده است. طبق ماده ۵۳، آزمایش غربالگری و تشخیص ناهنجاری جنین که تا کنون
الزامی بود، تنها به درخواست یکی از والدین یا به تشخیص پزشک متخصص انجام خواهد
گرفت. ماده ۵۶ نیز کلیه مراکز پزشکی قانونی در استانها را مکلف کرده که درخواستهای
سقط جنین را به یک کمیسیون "سقط قانونی" ارجاع دهند؛ چیزی که به تاکید متخصصان،
فرایندی طولانی خواهد بود و زمان لازم برای نجات مادر و "سقط درمانی" را به پروسهای طولانی و دشوار و خطرآفرین
تبدیل میکند.
جمهوری اسلامی به جای تضمین شرایط
یک زندگی مرفه و انسانی برای نسل جوان و فرزندان آنان، امکاناتی مانند طب رایگان
برای همه کودکان، بالاترین امکانات پزشکی برای زنان باردار، کمک هزینه ویژه کودک،
حق مسکن مناسب با استاندارد بشری و متناسب با تعداد فرزندان، حمایت و پرداخت
ماهانه ی هزینه ی کودکان تا 25 سالگی، الزامی بودن تحصیل رایگان برای تمام کودکان
خارج از ملیت وهویت و... و تامین تمامی هزینه ها توسط دولت، با وعده های توخالی که
الزاما ربط مستقیمی به زندگی فرزندان و تامین و تضمین رفاه و سلامتی و شادی آنها
ندارد و اساسا با تعرض به زندگی این نسل و خصوصا زنان، تلاش میکند معضل سالمندی جامعه را
"حل" کند. فشار و تعرض به حقوق انسانی، تعرض به معیشت و سرکوب و....
تنها زبانی است که جمهوری اسلامی با آن حکومت میکند.
این تلاش حکومت برای "نجات
جامعه" و عبور از بحران سالمند شدن، با تصویب قوانین
قرون وسطایی بر ویرانه های جامعه ی فقرزده پایه ریزی و بر روی خانواده های
کارگری و طبقه ی پایین جامعه سرمایه گذاری شده است. در این قانون، تنها چیزی که
اهمیتی ندارد "زن" است. خواست و اراده و آمادگی روانی و احساسی "زن"
است که به هیچ انگاشته شده است.
با ممنوعیت امکانات و لوازم بهداشتی و پیشگیری، خطر ابتلا به انواع بیماری های مقاربتی و بارداری های ناخواسته و پر خطر جان زنان را تهدید می کند. جنایی کردن و جرم انگاری سقط جنین و تصمیم مادر به پایان بارداری، خطرات سقط جنینهای مخفیانه در محیط های ناامن و غیربهداشتی را از آنچه هست افزایش خواهد داد.
به گفته ی محمدعلی محسنی عضو
کمیسیون بهداشت ودرمان در مجلس "در هرسال بالغ بر ۵۰۰ هزار جنین به صورت
غیرقانونی سقط می شود ". این طرح، در صورت اجرا، فقط و فقط تعداد نوزادان
ناخواسته را زیادتر کرده و بیش از پیش بازار خرید و فروش کودک و کاسبکاران و سودجویان را رونق می دهد و
یا به دلیل عدم توانایی تامین مخارج و هزینه های کودک، به ناچار توسط والدین در میان سطل های زباله و جوی ها رها می
شوند، را بالا میبرد. کودکانی که با آینده ای نامعلوم و محروم از آغوش مادر وپدر
به بهزیستی سپرده می شوند.
انسیه خزعلی، معاون رئیس جمهور در
امور زنان و خانواده، برای اثبات درجه توحش و بربریت حکومت اسلامی به سیم آخر زده
و می گوید: "برای افزایش جمعیت، عزل منی که عملی حرام است در جامعه جرم تشخیص
داده شود وبا آن برخورد شود". این درجه از بیشرمی در دخالت در خصوصی ترین
امور شهروندان جامعه، از طرف مردم متمدن در ایران و نسل جوانی که مدتها است به
حاکمیت اسلام و قوانین و سنتهای پوسیده و ارتجاعی آن نه گفته و جمهوری اسلامی را
به بن بست ایدئولوژیکی رسانده است، به سرعت جواب گرفت. تبدیل هذیان های معاون رئیس
جمهور در امور زنان و خانواده، به طنز و جوک در میدیای اجتماعی، آرام ترین جواب
مردم متمدن در ایران به تٌرهات و اراجیف
نماینده حکومت است. باید منتظر پاسخ های جدی تر در سطح اجتماعی باشند.
ظاهرا قرار است این قانون با یک
تیر چند هدف را نشانه برود. از نگاه فسیل
های شورای نگهبان، زنان "بیکار" طبقه ی کارگر، از آنجا که کالایی در
بازار تولید نمی کند و ارزش اضافی برای سرمایه داران ندارد، اولین قربانیان این قانون هستند. از طرفی مساله
ی "زن" درطول تاریخ حاکمیت ایران، پاشنه ی آشیل حکومت بوده و از این سر
در حمله و دست درازی به زنان و موقعیت
زنان ید طولایی دارند. رئیسی مزورانه، با ژست اینکه به فکر زنان و کودکان است، طرح
دورکاری زنان (اسم رمز بیکاری زنان) را مطرح
کرد تا بتدریج زنان را از حضور در عرصه اقتصاد خارج کند. رئیس سازمان
عقیدتی سیاسی ناجا با وقاحتی تمام می
گوید: "زن باید سه ویژگی سفره آرائی، خانه آرایی و خودآرایی داشته باشد".
در جامعه ای مردسالار با قوانین و
حکومتی زن ستیز، این زن است که بعنوان مادر، تمام مسئولیت پرورش و نگهداری از کودک
را به گردن دارد و وقتی حکومت ها خانواده ها را از وسایل و امکانات بهداشتی جهت
بارداری های ناخواسته محروم میکند. قانون جدید "جوانی جمعیت" و سیاست
فشار و مجازات برای ممانعت از بارداری و ...
عملا تعرضی دیگر به زنان و تلاشی دیگر برای به حاشیه راندن زنان، به غرق
کردن آنان در بچه داری و خانه داری است. تلاشی است برای تبدیل زن به خدمتکاری بی
جیره و مواجب که شغل او نگهداری از فرزندان و اعضای خانواده و ارائه خدمات رایگان
است.
سیاستی که از طرفی ظاهرا معضل بیکاری میلیونی در ایران را
"حل" میکند و از طرف دیگر با حذف زنان از گردونه ی اقتصاد و کار، با
خانه نشین کردن و تبدیل آنان به موجوداتی
در حاشیه، خطر همبستگی و اتحاد زنان با هم طبقه ای های خود و قدرتمندتر کردن
نیروهای اجتماعی طبقه کارگر جلوگیری می کنند و خطر سیاسی این طبقه را برای
حکومت تخفیف میدهند.
آنچه که امروز مهم است و باید آنرا
جدی گرفت واکنش فعالین حقوق زنان درمقابل این قانون ارتجاعی و عقب مانده است.
وظیفه ی تمام حکومت هاست تا تمام امکانات بهداشتی، جلوگیری و .... را در اختیار
زنان و متقاضیان قرار دهند. تامین یک زندگی انسانی و شاد و مرفه، تضمین خدمات
پزشکی و آموزش رایگان برای کودکان، حمایتهای مالی و اجتماعی ویژه به خانواده ها و
کودکان، تضمین یک آینده روشن برای کودکان و جوانان جامعه، حداقل وظیفه هر حکومتی
است. در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی که حکومت در مقابل شهروندان و کودکان هیچ مسئولیتی
برعهده نمی گیرد، در جامعه ای که کار کودکان قانونی است و به تعداد کودکان کار روز
بروز افزوده می شود. تبعات این قانون ارتجاعی، دامن کل جامعه و خصوصا طبقه خانواده
های کارگری و مناطق محروم را می گیرد.
زنان و شهروندان متمدن این جامعه
علیه این قانون قرون وسطایی می ایستند و اجازه بازگشت به بربریت اسلامی را به
حاکمان نمیدهند. طبقه کارگر، زنان و کل جامعه خواستار تامین هزینه های آموزشی،
تحصیل رایگان، حمایت های مالی وتامین هزینه های خانواده های محروم هستند تاهیچ
خانواده ای مجبور نباشند فرزندانشان را برای تامین لقمه ای نان به خیابان بفرستد.
در کشورهای متمدن راه حل چنین معضلی "سالمندی جامعه" تنها با تامین رفاه
اجتماعی ، بهداشتی، قانون حمایتی از زنان در هنگام بارداری و زایمان و کاهش بیکاری
تاحدودی امکان پذیر است نه با تهدید و شاخه
شانه کشید. قطعا مردم متمدن در ایران و جوانانی که مطالبات و خواست استانداردهایشان
جزو مطالبات پیشروست، این سیاست ارتجاعی را هم مانند سیاستها و
تلاشهای دیگر حکومت عقب خواهند زد.
ماهنامه رهایی زن شماره 100 منتشر شد
http://rahaizanorg.blogspot.
روز جهانی محو خشونت علیه زنان و صد روزه شدن حکومت طالبان در افغانستان
تهیه و تنظیم : سحر صامت
روز جهانی منع
خشونت علیه زنان امسال مصادف است با ۱۰۰ روزه شدن تحمل حکومت دیکتاتوری طالبان از
سوی مردم
افغانستان.
تفاوت اعتراضات زنان در ۲۵ ام نوامبر امسال بسیار متفاوت تر از ۲۰ سال
گذشته است. در طی ۲۰ سال اخیر تمرکز فعالین جامعه مدنی روی ابعاد فرهنگی، اجتماعی
و اقتصادی که موجب آسیب پذیری زنان در
محیط خانه و جامعه میشد، نقد قوانین اساسی که حقوق زنان اولیه زنان را به چالش می
کشید و سعی برای ایجاد راهکارهای مناسب طبق اوضاع و احوالات جامعه بود. اکنون همان
نیمه آزادی هایی که زنان در طول این سالها برایش جنگیده بودند و بهای سنگینی نیز
پرداخته بودند هم اکنون از بین رفته است و
ستون های زیربنای آزادی بیان نیز از هم فرو پاشید.
امسال زنان در افغانستان زیر چتر حکومت طالبان همان جریان سیاسی که خود به شدت ناقض حقوق انسانی زن است نفس می کشند.
بهار سهیلی یکتن از فعالین حقوق زن ساکن سویدن می گوید: تمرکز من روی
زندگی زنان و دخترانی که در خانه های امن بسر می بردند است. آیا چه سرنوشتی منتظر
این گروه از زنان پس از روی کار آمدن طالبان است؟
نکته دیگری که بهار روی آن تمرکز دارد خروج زنان تحصیل کرده یی که حالا با
روی کار آمدن حکومت طالبان به از دسته آسیب پذیرترین قشر جامعه مبدل شده اند است.
بهار سهیلی میگوید: پس از سقوط حکومت و از بین رفتن نهادهای دولتی،
زندانیان توسط طالبان رها شدند، زندانیانی
که در میان آنها خشونتگران و قاتلان زنان بود، افرادی که قوانین و گروه های
مختلف سالها برای دستگیری و مجازاتشان تلاش کرده بودند.
اکثر این زندانیان سراغ زنانی رفته اند که باعث مجازات آنها شده بودند و
آن زنان هیچ پوسته ی دفاعی در برابر این خشونتگران ندارند چند نفری مجبور به فرار
شدند، بعضی ها به خشونت سر خم کردند و چند مورد دست به خودکشی زده اند.
بهار در ادامه ی سخنان خود به
وضعیت اسفناک اقتصادی مردم پس از به قدرت رسیدن طالبان اشاره کرده و
می گویید, آمار فقر و بیکاری بالا رفته آمار و گزارش ها نشان می دهد دختران ۷، ۸ و
حتا ۲ ساله در برابر اندک پول و امتیازی به مردان خیلی پیر فروخته شده اند. در
بسیاری از کلان شهر ها دختران از حق تحصیل باز مانده اند و خانواده ها برای سبک تر
شدن مصارف خانواده آنها را می فروشند. این
در حالیست که سازمان اف ان از افزایش بیش از ۹۷ درصدی فقر میان مردم افغانستان تا
آغاز سال ۲۰۲۲ میلادی هشدار داد.
بهار سخنان خود را با اشاره به مشکلات دریافت خدمات پزشکی و درمانی زنان
پس از ورود طالبان ادامه می دهد: زنان و مادران هیچ حمایت پزشکی در دوران حاملگی و
پس از آن دریافت نمی کنند و در نتیجه ی فقر کودکان ضعیفی به دنیا می آورند و بر
اثر تغذیه ی نامناسب دچار بیماری های مختلفی می شوند.
زنان سرپرست از حق اشتغال باز مانده اند و همه در تلاش برای زنده ماندن
تقلی می کنند. سهیلی در ادامه می افزاید: متاسفانه عمق فاجعه در جامعه ی به شدت ضد
زن، سنتی و زیر چتر طالبان به قدری عمیق است که گاهی از مواجهه با این همه تراژیدی
دچار افسردگی شدید می شوم
دیدگاه بهار به برخورد جامعه
جهانی نسبت به حمایت از زنان آسیب پذیر افغانستانی اینگونه است: نهادهای بین
المللی هم پس از خروج گروه کوچکی از افراد و مخصوصن زنان آسیب پذیر و پس از دریافت
تبلیغات کافی رسانه ای حالا شانه خالی می کنند و زنان زیادی در پاکستان، ابوظبی و
کشورهای دیگر بی سرنوشت و در معرض خشونت های جدی مانده اند. بهار یک قضیه را به
عنوان مثال در این گفتمان مطرح می کند: یک دختر ۱۳ ساله در ابوظبی مورد خشونت جنسی
توسط پسر کاکایش قرار گرفته که این موارد از لحاظ روانی تبعات بسیار سنگینی در
دراز مدت خواهد داشت.
تماس های زیادی نشان می دهد زنان افغان حتا در کمپ های آمریکا مورد خشونت
جنسی و جنسیتی مردان قرار گرفته اند.
بهار سهیلی با تمرکز مجدد روی وضعیت زنان بی سرپناه می گوید: اکثر روسای خانه های امن پس از سقوط
به بیرون کشور فرار کرده اند و بیشتر خشونت دیده ها را به خانواده های خشونت گرشان
برگردانده اند. در مواردی افراد را از خانه های امن بیرون کردند و سرنوشتشان هنوز
مشخص نیست.
بهار می
افزاید: متاسفانه در مصاحبه هایی که من با خشونت دیده ها و بعضی از کارمندان قبلی
خانه های امن داشتم متوجه شدم روسای این نهاد ها حتی از پول روزانه ی اندک و ناچیز
غذای خشونت دیده ها هم برای خودشان دزدیده اند. چند دهه ی گذشته با سر کار آمدن
حکومت هایی دست نشانده، ضد مردم و به شدت فاسد باعث شد تا در حوزه ی زنان هم شاهد
عدم آگاهی و صلاحیت فعالان حکومتی این حوزه و همچنان فساد گسترده و در نتیجه وخیم
شدن وضعیت زنان در کشور باشیم.
رخشانه رضاییان یکتن اشتراک کنندگان در اعتراضات خیابانی زنان در افغانستان چنین می گوید: طالبان موجوداتی بسیار عجیب اند. از لحاظ شعور و طرز تفکر نمی توان آنان را با هیچ موجودی در روی کره زمین مقایسه کرد. آنها موجوداتی کاملا بی رحم، وحشی و ظالم اند.
هیچ درک و فهمی از حقوق کودک و زن ندارند. آنها برای تباه کردن آینده ی
سیاسی اقتصادی و اجتماعی مردم افغانستان وارد میدان سیاست شده اند. اقلیت ها نیز
از دست این شر این جاهلان در امان نیستند.
زمانی که مذاکرات در قطر صورت می گرفت و در آخر توافقنامه صلح میان
نمایندگان آمریکا و طالبان امضا شد صدای زنگ خطر به گوش زنان فعال رسید. زیرا طبق
این توافقنامه تعداد زیادی از زندانیان طالب آزاد شده و پس از یک سیاه بازی سیاسی
تعهد دادند که با گروه های تروریستی قطع رابطه می کنند. اما از جایی که در طول
تقریبا ۲۱ سال اخیر رفتار های نامتعادل سیاسی داشتند و بنا به تجربه یی که از حکومتداری شان داشتیم وضعیت آزادی بیان و حقوق زنان قابل پیش بینی
بود.
از اینکه طالبان به آبادی و ارزشهای آزادی و بشری کج بین وبی باور اند شکی
در آن نیست. طالبان از روش های مختلفی
برای خاموش کردن صدای ما زنان فعال در هنگام اعتراضات استفاده می کنند.
آنها از تنها اسلحه ما که اینترنت و دنیای مجازی است به شدت می ترسند. زیرا به
سیاسیون جهانی تعهد داده اند تا حقوق زنان را پایمال نکنند. برای اینکه به رسمیت
شناخته شوند و روابط دیپلماتیک و تجاری شان با کشورهای دیگر برقرار شود ،اکثر
اوقات کوشش می کنند زمانی که ما در مقابلشان می ایستیم تقریبا خونسردی خود را حفظ کنند.
اما از تصویب قانون های ضد انسانی، محدود
کردن مشاغل برای زنان از محدود کردن و منع
تحصیلات دختران نمی شود و از همه مهمتر
مرگ های مشکوک زنان فعال نمی توان چشم پوشی کرد. ما زنان داخل افغانستان
بدون هیچ پشتوانه و مصونیتی به اعتراضات خود با هزاران ترس ادامه می دهیم و نمی
دانیم چه زمان نوبت از بین رفتنمان می رسد.
ما به خاطر افکار گندیده ی و قانون طالبان حتی سفر به دیگر شهرهای افغانستان برای زنان بدون
حضور یک مرد محرم امکان پذیر نیست . مدتیست که تصمیم دارم به شهر دایکندی و به
خانه پدری ام بروم، اما امکان سفر برایم
مهیا نیست.
سمیرا حمیدی، مسئول دادخواهی و کمپین سازمان عفو بین الملل، در پیوند به روز جهانی منع خشونت علیه زنان می گوید
روز بین المللی محو خشونت علیه زنان و آغاز کارزار ۱۶ روزه در حالی تجلیل
میگردد که در افغانستان نیم نفوس جامعه از دسترسی به حقوق اساسی ندارند. به طور
مثال عدم دسترسی حدودا ۴ میلیون دختر از حق تحصیل در
مقطع لیسه در مکاتب،
عدم حضور و مشارکت سیاسی زنان و ممانعت فعالیت های
اجتماعی و فرهنگی زنان در جامعه از نمونه های بارز نقض حقوق زنان توسط گروه طالبان
است.
زنان افغان که
نیم نفوس افغانستان را تشکیل میدهند بعد از دو دهه زحمت و دستاورد امروز با چالش
های فراوان مواجه اند. در حالیکه برخورد طالبان تبعیض آمیز و خشونت بار طالبان در
مقابل زنان افغان است، اما با این وجود
زنان همچنان برای حقوق اساسی و مشارکت شان دادخواهی میکنند. جامعه بین
المللی وضعیت فعلی زنان و دختران را نباید نادیده بگیرند. آنها باید مستقیما با
زنان افغان وارد گفتگو شده تا از واقعیت
های پشت پرده مطلع گردند. اکنون زمانیست که جامعه جهانی برای حمایت از دستاورد های
دو دهه زنان تحصیل کرده و فعال در داخل
افغانستان به یاری شان بشتاند.
ماهنامه رهایی زن شماره 100 منتشر شد
http://rahaizanorg.blogspot.
خشونت علیه زنان
خشونت علیه زنان اصطلاحی تخصصی است که
مانند جنایت برپایه بیزاری، برای توصیف کلی کارهای خشونتآمیز علیه زنان به کار میرود.
این شکل از خشونت علیه گروه خاصی از مردم اعمال میشود و جنسیت قربانی، پایه اصلی
خشونت است. سازمانها و کشورهای جهان میکوشند با برنامههای گوناگون با خشونت علیه
زنان مبارزه کنند. سازمان ملل متحد روز ۲۵ نوامبر (چهارم یا پنجم آذر) را روز بینالمللی مبارزه با خشونت علیه
زنان اعلام کردهاست.
خشونت علیه زنان دارای انواع مختلفی
است: خشونت فیزیکی (جسمی): که به هرگونه رفتار غیر اجتماعی که جسم زن را مورد آزار
قرار دهد اطلاق میشود.
خشونت روانی (عاطفی): رفتار خشونتآمیزی است که شرافت، آبرو و اعتماد
به نفس زن را خدشه دار میکند.
خشونت اجتماعی: در این نوع خشونت زن
تحت کنترل شدید مرد قرار دارد و در انزوای اجتماعی است
خشونت جنسی: از لمس کردن بدن زن تا
تجاوز را در بر میگیرد.
خشونت اقتصادی (مالی): یعنی نداشتن امنیت
اقتصادی به نوعی که زن به دلیل در اختیار نداشتن پول و ثروت خانواده کاملاً وابسته
به مرد خانواده باشد.
مساله خشونت علیه زنان و نحوه برخورد
با آن تابع هنجارها و ارزشهای اجتماعی فرهنگی هر جامعه است.
افغانستان از کشورهايي است که در سه
دهه گذشته به دليل جنگ هاي داخلي و عدم حاکميت قانون، شاهد خشونت هاي بي شماري در
برابر زنان بوده است. جهان در مقابل زنان و دختران افغانستان سکوت کرده ، سازمان بین
الملل در کر شده و نمی بیند که چه ظلمهایی و جنایتهایی در حق زنان و دختران
افغانستان میشود؟ ما از وضع اقتصادی حرف
زدیم که مادران در افغانستان به خاطر فقر اقتصادی دختر بچه های خود را می فروشند ،
عدالت کجاست و حقوق بشر چه معنایی دارد؟
در ۲۵ نوامبر چه جوابی داریم برای زنان زجر دیده افغانستان.
چه بنویسیم که زخمی را تیمار کرده باشیم؟برای دخترانی که قوربانی قتلهای ناموسی شدند. نمونه هایی مثل این عزیزان که باید دست مردانی را باید که مرتکب چنین جنایاتی میشوند.
قتل زن جوان اهل سنندج به دست همسرش در
همدان
یک زن جوان اهل سنندج به دست همسرش
بهرام بختیاری که اهل همدان است با ضربات چاقو به قتل رسید.
شامگاه جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰ (۱۵ اکتبر ۲۰۲۱)، یک زن جوان اهل سنندج با هویت لیلا شکیبا ۳۹ ساله به دست همسرش با ضربات چاقو به قتل رسیده است.
باز هم قتل یک دختر توسط پدر:
پدری در رفسنجان دختر جوان خود را به دلیل ارتباط با یک پسر کشت
پدری از اهالی روستای مهمانشهر رفسنجان دختر ۲۱ ساله خود را به دلیل ارتباطش با یک پسر به قتل رساند. یکی از اهالی
روستا در اینباره گفت: «دختر ۲۱ ساله این مرد مدتی قبل با یک پسر جوان
ارتباط برقرار کرده و چند بار با همدیگر صحبت کرده بودند. پدر مقتول با این ارتباط
مخالف بود و برای همین دختر خود را به قتل رساند و سپس جسد او را درون یک چاه عمیق
در اطراف روستا انداخت.» ساکنان روستای مهمانشهر گفتهاند پدر پس از انداختن جسد
دختر خود به عمق چاه و رها کردن چند سنگ بزرگ بر روی آن، محل جسد را به همسرش گفته
و سپس متواری شده است. مادر دختر به پلیس گفته است که بابت قتل دخترش، شکایتی از
همسر خود ندارد.جمهوری اسلامی با قوانین مرد سالاری و زن ستیز مسبب تمامی جنایت علیه
زنان ودختران است .قاتل ،یعنی پدر یابرادر قبل از ارتکاب قتل پرس وجو میکنن و میدانن
چون مسٸله به اسم "ناموس"میباشد مجازات سنگینی ندارن
.
متاسفانه جامعه برای زنان نا امن تر میشود
. در جامعه ای که قانون اسلام سیاسی قدرت را در دست گرفته و قانون اساسی یک کشور
اسلامی و ضد زن هست مردم آن جامعه باید هوشیار باشند و سطح آگاهی خود را بالا ببرن
به جای قبول نکردن و مشروع ندادن بیشتر حامی این قانون اسلامی و ضد انسانی و ضد زن
و مرد سالاری هستند.
پدری که کشتن دخترش برایش آسان هست و
خوب میداند مجازات نمیشود و به کردار پلید و درندانه خود افتخار می کند. میداند در
قانون اساسی اولیاء دم مجازات نمیشود و این حق را دارد که تبرئه شود و شاکی خصوصی
ندارد. جامعه در چنین شرایطی برای زنان امن است و حتی خانه پدری!
چاقو ،داس ، تبر ، بنزین ، گلوله برای
کشتن انسانیت چون وجدانها خفته اند. این
وجدانها را باید هوشیار و از دوران قرون وسطایی درآورد. جامعه از چند جهت به بیراهه
و فساد کشیده میشود:
ا. قانون و سیستم که ضد دمکراسی هستند.
۲.
افکار مردم در جامعه که
قانون های اسلامی و ضد انسانی را قبول کرده اند و به آن مشروعیت داده اند
.
۳.
خانواده ها و عدم آگاهی انها نسبت به تربیت فرزندان وتفرقه بین دختر و پسر. یعنی
به پسر مشروعیت داده و از اهمیت بیشتری برخوردار است .
۴.
مشکلات اقتصادی و فشار
روحی روانی در داخل خانواده ها.
در چنین شرایطی است که این ناعدالتی و
تبعیض جنسیتی در داخل خانواده رواج پیدا
کرده و به تدریج وارد جامعه و جامعه وقتی پذیرای این تفرقه و تبعیض باشد خود پیروی
از قانونی است که زنان را نصف مرد شمرده و از حق انسانی خویش برخوردار نیستن همان
قانونی که اسلام برای زنان پیاده کرده.
زمانی ما میتوانیم یک جامعه سالم و امنی
داشته باشیم که زنان در آن جامعه در اولویت و اهمیت بیشتری قرار بگیرند. یعنی زنان
آزاد جامعه بهتر.
(یا به اصطلاح دیگر رهایی زن معیار رهایی
جامعه )
به معنای دیگر باید قوانین اسلامی و مرد سالاری را در جامعه از برد تا بتوانیم به دمکراسی راه پیدا کنیم جامعه برابر و بدون تبعیض جنسی یا آپارتاید.
فرهنگ غلط اسلامی سیاسی هستند . دخترانی و زنانی که به زور ربوده شده و اسیر شده اند. در این مقاله یاد میکنم از زنان و دختران افغانستان، دختران کوردستان ، دختران ایران که قوربانی همه گیره ی خشونت هستند و همچنین عزیزانی که قوربانی قتل ناموسی شدند و جانشان را گرفتند. همه باهم صدای انهو باشیم و در مقابل هر گونه خشونت سکوت نکنیم، سکوت قبول کردن بردگی.
نوامبر2021
ماهنامه رهایی زن شماره 100 منتشر شد
http://rahaizanorg.blogspot.
فریاد عدالتخواهی زنان در برابر نظام ظالم
نویسنده : عارفه فاطمی
بیست وچهارم(۲۴) اسد ۱۴۰۰هش برابر با ۱۵آگست ۲۰۲۱میلادی روز بسیار سیاه و وحشتناکی
برای مردم افغانستان و بهخصوص برای شهروندان کابل است. روزی که در یک چشم بههم
زدن کابل به دست گروه طالبان سقوط کرد. آرزوها، اُمیدها، پیشرفتها و دستاوردهای
۲۰ سال اخیر افغانستان یکباره دود شدند و به هوا پراکنده شدند.
در آن روز من در سرای شمالی بودم.
حدود ۹ صبح بود که شایعهی سقوط کابل مردم را در وحشت
و سراسیمگی غیرقابل تصوری فرو برد. سکوت، دستپاچگی و اظطراب بر کابل مستولی شدند.
با شنیدن این شایعه با ترس و وحشت فوراً به سمت خانه و
کوته سنگی حرکت کردم.
در مسیر راه شاهد چنان وحشتی در شهر، چهرههای مردم و
سیمای کابل بودم که هیچ گاه تصورش را نمیکردم.
یکباره وحشت، ناامیدی، سراسیمگی، خشونت، تعقیب و فرار
به جای آزادی و آبادی نشستند. در آن روزِ تاریک یاس، اظطراب و ترس در چهرهی تک
تک شهروندان به وضوح دیده میشد. هیچکسی آرامش نداشت و همه به سویی در حال فرار
بودند. افراد سراسیمه و نگران به طور گسترده به سمت میدان هوایی در حرکت بودند تا
شاید راهی برای خروج بیابند. شهر همچون روزهای گذشته نفس نمیکشید. انگار نبض و
قلبش از تپیدن ایستاده بود. از موسیقی، تپوتلاش، شادی و تکاپو خبری نبود و هرکسی
به سویی فرار میکردند. بسیاری با پژمردگی و نگرانی شدید از خانوادهها و عزیزانشان
خبر میگرفتند.
وقتی در خانه رسیدم مادرم را چنان در ترس و وحشتی یافتم
که با هیچ کلمهیی قابل بیان نیست. ترس و نگرانی از آینده و سرنوشت دختران و
فرزندانش. ترس از این که سرنوشت سه دختر جوانش در یک خانهی بدون مرد چه خواهد شد.
به خصوص این که شایعهی آزار و اذیت زنان و دخترانِ بدون سرپرست مرد و بدون محرم
توسط طالبان در میان مردم وحشت بیشتری خلق کرده بود. نگران از این که به کجا پناه
ببرند تا دخترانش از شر طالبان در امان باشند. اولین بار بود که مادرم را این چنین
شدید نگران و مضطرب میدیدم. نخستین بارم بود که خودم را در مقابل نگرانیهای
مادرم واقعا بیچاره و درمانده احساس میکردم. هیچ کاری از دستم ساخته نبود و هیچ
حرفی برای آرامش و تسلیاش نداشتم. تلویزیون را روشن کردم تا بیشتر بدانم که بر سر
کابل چه آمده است. وقتی تلویزیون روشن شد آقای بسم الله محمدی روی پردهی تلویزیون
ظاهر شد و برای مردم پیام داد که نگران نباشید کابل در امنیت است و ما از کابل
دفاع می کنیم.
کمی بعد تر از سخنان بسمالله محمدی ویدیوهایی در شبکههای
اجتماعی دست به دست میشدند که نشان میدادند پرچم های طالبان جای برخی از پرچمهای
افغانستان در شهر را گرفتهاند.
لحظهی بعد طالبان اعلامیه دادند که نیروهای ما در
پشت دروازههای کابلاند و هنوز وارد شهر نشدهاند. نزدیک شام همان روز خبر فرار
اشرف غنی از کابل پخش شد و داکتر عبدالله عبدالله نیز آن را با انتشار اعلامیهی
ویدیویی تایید کرد. این گونه بود که اشرفغنی، مشاوران امنیتیاش و مقامات امنیتی
و حکومتی به مردم خیانت کردند. مردم را تنها گذاشتند و با فرار خاینانهیشان
آزادیها، امیدها و دستاوردهای بیست سال اخیر را نابود کردند. کابل و تمام
افغانستان را بدون هیچگونه مقاومتی به طالبان سپردند.
چنین ناباورانه و غمانگیز دستاوردهای ۲۰ سال اخیر در ظرف ۲۴ ساعت ازبین رفتند. عملا
تمام ارگانهای دولتی، سکتورهای خصوصی، دانشگاهها، مکاتب وتمام نهادهای آموزشی
بسته شدند. تمام خدمات دولتی و خصوصی متوقف شدند و نظم و سیستم بیست سالهی
افغانستان کاملا ازهم پاشید و نظام بدوی
امارت اسلامی طالبان برقرار گردید.
متاسفانه اولین و بزرگترین قربانی این نظام زنان اند.
با شروع حاکمیت طالبان تمام زنانِ شاغل، محصلان دانشگاهها و دختران متعلم خانهنشین
شدند. با گذشت بیش از صد روز
وضعیت نه تنها که بهتر نشده است بلکه به مراتب بدتر شده است. هنوز هم بسیاری از وزارتخانهها
ونهادهای دولتی بسته و یا نیمه فعالاند. طالبان دراولین اقداماتشان "وزارت
امور زنان" را به "وزارت امر به معروف ونهی ازمنکر" تغییر نام
دادند و به زنان کارمند اجازهی حضور در وظایفشان را ندادند. در کابینهی طالبان
حتا یک زن حضور ندارد.
با تسلط یافتن طالبان
زنان از کار و حضور در عرصههای اجتماعی، سیاسی و افتصادی کاملا حذف شدند.
با وجود وضع این محدودیتها و قوانین غیرانسانی و ضد زن، زنانِ فعال و فعالان
مدنی، فعالان حقوقبشر و حقوق زن در مقابل این بیعدالتیها و ستمها ساکت ننشستند
و تسلیم نشده اند. آنها اعتراضشان را با راهاندازی تظاهراتهای مدنی از گوشه
و کنار ولایات مختلف افغانستان برعلیه این اقدامات و قوانین عقبگرایانه و
غیرانسانی طالبان بلند کردند و خواهان حفظ آزادیها، حقوق و دستاوردهای بیست سال
اخیرشان شدند. بسیار خوشحالم که من نیز در جمع این زنان عدالتخواه و معترض کابل
هستم.
زنانی که با به خطر انداختن جانشان برای عدالت، آزادی،
حقوق و دستاوردهای بیست سال اخیرشان شجاعانه مبارزه میکنند. ما اعتراضاتمان را با
شعار"طالبان! طالبان! ناقض حقوق زنان!!" در کابل از تاریخ ۱۳ سنبله ۱۴۰۰هش آغاز کردیم.
مسیر تظاهرات ما از پیش وزارت دفاع شروع و به سمت ارگ
ریاست جمهوری بود. نزدیک ارگ رسیده بودیم که طالبان محدودیتهایشان را بر
ما شدیدتر کردند و مانع از رفتنمان بسوی ارگ شدند. وقتی ما مقاومت کردیم طالبان
برای پراکنده کردن ما از گاز اشکآور واسپری مرچ استفاده کردند. با ما خشونت کردند
و بسیار بیرحمانه با کنداق تفنگهایشان به پاهای خانم ها میزدند و سر یکی
ازهمراهانمان را شکستند. ما را چنان پراکنده کردند که من فکر میکردم شاید تعدادی
ازما گم شده اند.
در۳۰
سپتامبر ما گروه خودجوش زنانِ مبارز افغانستان در
اعتراض به ممنوعیت دختران و زنان از تحصیل جلوی مکتب رخشانه در کابل دست به اعتراض
زدیم. با پیوستن و تجمع تعدادی از همراهانمان در محل مورد نظر، طالبان تمام راههای
ورودی به آن ساحه را بستند وتعدادی از معترضان و فعالانی را که قصد پیوستن به ما
را داشتند اجازهی محلق شدن ندادند و با ما خیلی با خشونت رفتارکردند. بر یکی از
دختران که داشت ویدیو و فیلم میگرفت حمله کرد. با زور و کشمکش فیزیکی خواست
موبایلش را از دستش بگیرد. با تهدید وخشونت تجمع ما را برهم زدند و مانع از
راهپیمایی و بلند کردن صدایمان برای دفاع از حق آموزش و تحصیل دختران شدند. علیرغم این خشونتها و برخوردهای خشن حرکت
خودجوش زنان مبارز و سایر گروه های فعال زنان در کابل و بعضی ولایات دیگر
افغانستان به اعتراضاتشان ادامه داده و خواهند داد.
در اینجا می خواهم از سرگذشت و خاطرهی بسیار بد و همچنان
خشونتی که در اعتراض ۳۰ اکتبر در جادهی دارالامان بر ما رفتهاند یادآور شوم.
خشونت و خاطرهی که مثل یک کابوس ترسناک همیشه در ذهنم خواهند ماند. قرار بود در
۳۰ اکتبر تظاهرات و اعتراضی در برابر نادیده گرفتن حقوق زنان از سوی طالبان در
جادهی دارالامان برگزار کنیم. یک شب قبل از تظاهرات در گروپها و فضای مجازی
اطلاعیه پخش کردیم و خواهان حمایت، همراهی، مشارکت زنان و شهروندان و همچنان پوشش
خبری از اعتراضاتمان شدیم. بعد از پخش اطلاعیه در فضای مجازی و گروپها ما از طرف
بخش امنیت طالبان تهدید دریافت کردیم و به ما هشدار داده شد که نباید اعتراض کنیم.
بعد از دریافت تهدید من و خانم ریشیمین(فعال حقوق بشر)
برای جلوگیری از ممانعت طالبان و به منظور انحراف
تهدید طالبان در فضای مجازی و گروپها اطلاعیه نشر کردیم که تا اطلاع ثانوی
تظاهرات فردا لغو شده است. در حالی که تظاهرات را واقعا لغو نکرده بودیم و با
پذیرش خطرات و تهدیدهای طالبان ما همچنان مصمم به برگزاری آن فردای آن شب(۳۰
اکتبر) بودیم. محل اعتراض ما جادهی دارالامان پیش شفاخانهی کیور در ساعت ده قبل
ازظهر بود.
من صبح آن روز زودتر از دیگر روزها ازخواب برخواستم. نمازم را خواندم و کمکم
آمادهی رفتن به تظاهرات شدم. بسیار بیقرار بودم که چگونه خودم را به محل تجمع
برسانم. وقتی ازخانه حرکت کردم نتوانستم به مادرم بگویم که ما به تظاهرات میرویم.
چرا که میدانستم مادرم مانع رفتنم میشود. ساعت نُه وچهلوپنج
دقیقهی صبح بود که محل تظاهرات رسیدم. قبل ازمن همکارم خانم ریشیمن وچند تن از
خانمهای دیگر نیز به محل رسیده بودند. هنگامی که من به آنجا رسیدم فضا عادی به
نظر میرسید. دو خبرنگار یکی داخلی و دیگری خارجی نیز برای پوشش خبری تظاهراتمان
آمده بودند. وهردو ساحه راازترس طالبان ترک گفتن .
ما منتظر خانمهایی ماندیم که هنوز درمسیر راه بودند و
میخواستند به جمع ما بپیوندند. تا آن لحظات نیز همچنان فضا عادی به نظر میرسید.
تعدادی از نظامیان طالبان و موترهایشان در فاصلهی دورتراز ما حضور داشتند و ما
را تحت نظر داشتند. ما نیز منتظر رسیدن همراهانمان بودیم تا برنامه را آغازکنیم.
نظامیان طالبان بیشتر و بیشترمی شدند. یکی از آنها نزد ما آمد و خودش را از بخش
امنیت طالبان معرفی کرد و گفت که به شما کاری نداریم . لحظهیی نگذشته بود که حدود
۲۰ موتر و یا بیشتر از نیروهای طالبان
ازهردو ما طرف آمدند. مردم عام و خبرنگاران را با زور درموترها سوار کردند و همچنان
کسانی که درسرک و یا پیادهروها بودند را نیز دور کردند و سرک دارالامان را دوطرفه مسدود کردند. به جز از نظامیان طالبان
و حدود ۱۳نفر از ما خانمهای معترض کسانی دیگری را در محل نگذاشتند و همه را
راندند.
هردوطرف سرک نظامیهای طالبان مستقر بودند و قطعهی
خاصشان ( قطعهی بدری) که حدود ۲۰۰
نفر بودند آمدند به ما نزدیک شدند و ما را با خشونت زیادی به عقب تیله کردند. طوری
که ما به رویهم می افتادیم و با لتوکوب و زدن با کنداق تفنگهایشان ما را
ازسرک دور و به طرف دیوار بردند. ما را به دیوار چسپاندند و بر ما چیغ می زدند که
شما بی حیاء، کافر و جاسوس امریکا هستید. طوری ما را به دیوار چسپاندند و پیش روی
ما را گرفتند که ما حتا نمیتوانیستیم سرک را ببینیم. فرماندهشان به سربازانش
دستور دادند که اگر هرکدام اینها تلفنشان را بیرون کردند و یا خواستند عکس و
فیلم بگیرند بر آن شلیک کنید. ما احساس کردیم که طالبان قصد کشتن ما را دارند.
برای این که دیگران در صورت کشته شدنمان از سرنوشت، هویت و دلایل اعتراضمان
مطلع شوند من با پذیرش خطر کشته شدن توسط طالبان خطر کردم و تلفنم را درآستین
حجابم انداختم تا ازاین صحنه فیلم بگیرم. طالبان در حالی که ما را در حلقهی بسیار
کوچک و تنگ محاصره کرده بودند من و خانم ریشیمن همکارم خطر کردیم و تلفنهایمان
را روی ضبط صدا گذاشته و درزیر لباس هایمان جابجا کردیم. من درزیر چادر با وانمود
کردن حالت گریه تلفنم را برداشتم و ویدیوی کوتاهی گرفتم و سپس آن را به خبرگزاری
آماج نیوز فرستادم و ازآنها درخواست کمک کردم.
طالبان حدود سه ساعت ما را درمحاصره و بازداشت خود
نگهداشتند. دراین سه ساعت هر نوع فحش و دشنام به ما دادند و هر تحقیری که
توانستند کردند. بسیاری از همکاران ما را لتوکوب و شنکجه کردند. به مردم گفته بودند
که در اینجا انتحاری و داعش آمده اند.
در واقع میخواستند ما را درپوشش حملهی داعش به قتل برسانند.
با وجودی که هر لحظه احتمال کشته شدنمان وجود داشت و هر لحظه ممکن بود امر کشتن
ما صادر شود ما در تلاش رهایی بودیم و با سر دادن شعار"خدا را می شناسیم
از شما بهتر!" و همچنان با تلاوت آیات قرآن وکلمهی طبیه به چشمان
همدیگر با قطع امید از زندگی آخرین نگاههایمان را کردیم. طوری که دیگر امیدی
برای زنده ماندنمان نمیدیدیم و از همدیگر خدا حافظی کردیم.
نزدیک ساعت دوازدهی ظهر بود به آنها گفتیم که اجازه
بدهید ما به خانههایمان برگردیم. درجوابمان میگفتند که شما بی حیاها باید با ما
به ریاست استخبارات برده شوید تا بفهمیم رئیسان شما کیهایند. بعد از صحبتها و
مخابرههای مکرر با مقاماتشان یکی از مولویهایشان آمد و به ما گفت که امروز
نجات پیدا کردید و می توانید بروید. ولی ما شما را فراموش نمی کنیم و تحت نظارت ما
هستید. سپس بعد از هر چند دقیقه به طور یکی یکی و جداگانه یکی از همکارانم را از حلقهی
که محاصره شده بودیم آزاد میکردند تا به خانه برگردیم و دستور میدادند که تا
فاصلههای دور نباید حتا به پُشت سرمان نگاه کنیم.
اعتراضات مدنی وعدالتخواهیهای ما همواره با خشونتهای
فزیکی، روانی تهدیدهای مرگ از سوی طالبان مواجه بودهاند و هستند. درجریان اعتراضاتمان
تعدادی ازهمکاران وهمراهانمان و همچنین برخی از خبرنگاران به خاطر پوشش خبری
تظاهراتهایمان به شدت لتوکوب شده و آسیبهای جدی دیده اند. درتمامی این
تظاهراتها خبرنگاران توسط طالبان لتوکوب شده و با خشونت و تهدید آنها را از ساحه
دور ساخته اند. به این صورت مانع از پوشش خبری و انتشار گستردهی اعتراضاتمان
شده و میشوند. از جمله به طور نمونه میتوان از لتوکوب، بازداشت وشکنجهی چند
خبرنگار روزنامهی اطلاعاتروز به خاطر پوشش دادن تظاهرات بانوان درغرب کابل یاد
کرد.
ربودن، قتل و تیرباران کردن چهار زن فعال حقوق بشر درمزارشریف
وتهدید شماری ازهمکارانم از جمله بازداشت فوزیه سعیدزاده فعال مدنی در کابل و همچنان
ترور و کشتن خبرنگار آریانا نیوز (نام خبرنگار) همسر بانو فوزیه وحدت همکار معترض
ما وهمینطور تهدید وتعقیب خود بانو وحدت توسط افراد طالبان و برخی موارد دیگری که
من حالا به خاطرم نیست همه مصداقها و تایید کنندهی خشونتها، قساوتها، کشتارها،
شکنجهها و تعقیبهای معترضان توسط طالبان اند.
به عنوان سخن آخر می خواهم بگویم که، من و همجنسهای
من همواره قربانیهای زیادی در این کشور دادهایم و برای رسیدن به حقوق انسانی،
عدالت اجتماعی و آزادی مبارزات زیادی کردهایم.
حالا و بعد از این نیز برای تحققِ حقوق، ارزشها،
عدالت و آزادیهایمان ساکت نخواهیم ماند و مبارزه خواهیم کرد. اجازه نخواهیم داد
تا طالبان بار دیگر ما را زیر ظلم و خشونت قرار بدهند.
فراموش نکنید که زنان امروز، زنان بیست سال قبل
نیستند. طالبان هرقدر ما را تهدید کنند، خشونت کنند و یا فحش بدهند و بر ما
محدودیت وضع کنند و یا حتا از ما قربانی بگیرند هیچ وقت موفق نخواهند شد که صدای
ما را خاموش کنند. ما به اعتراضات مدنیمان ادامه خواهیم داد و اجازه نخواهیم داد
که شرمسار نسلهای بعدیمان باشیم. آنچه طالبان در دست دارند اسلحه برای کشتن است.
ولی آنچه ما برای آن مبارزه میکنیم و در آرزوی تحققشان هستیم عدالت، ارزشهای
انسانی، آزادی و انسانیت است.
ما با تمام توان برای تحقق اهداف انسانی و عدالتمدارانهیمان
مبارزه خواهیم کرد، حتا اگر از ما قربانی بگیرند. در ضمن؛ از فعالان مدنی و فعالان
حقوق بشر در سایر کشورها نیز میخواهم که صدای زنان افغانستان شوند و با راهاندازی
تظاهراتها ما را حمایت و همراهی کنند و صدای ما را به گوش جهانیان برسانند.
ماهنامه رهایی زن شماره 100 منتشر شد
http://rahaizanorg.blogspot.