|ترجمه: ماریا عباسیان
. تو از تپههايى كه
خون به رويشان پاشيد
هيچ نمیدانى.
همگى گريخته بوديم
و اسلحه و نام را
به خاك افكنده بوديم.
زنى
نظارهگر گريز ما بود.
از ما تنها يكى
با مشتى گرهكرده بازايستاد،
به آسمان تهى نگريست،
سر خم كرد
و بر سينه ديوار، در سكوت
جان داد.
اكنون كهنه جامهاى خونين
تنها نشان اوست.
زنى
بر فراز تپهها چشم براه ماست...
چزاره پاوِزه
بولتن ویژه جنبش رهائی زنان در افغانستان - ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و نه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر