۱۴۰۰ آبان ۹, یکشنبه

قربانیان سرکوب، انکار و فراموشی


فاطمه روشنیان

وقتی توافقنامه‌ی دوحه میان امریکا و طالبان امضا شد، اصلی‌ترین پیام و معنای سیاسی‌اش برای مردم افغانستان این بود که حکومت فاسد، فاقد مشروعیت انتخابی و بشدت قومی اشرف غنی رفتنی است و طالبان در نتیجه یک بازی سیاسی استخباراتی به گونه‌ی برمی‌گردند. در عین حال توافقنامه دوحه با آنکه ظاهرن به هدف دست یافتن به صلح امضا شده بود، از همان اولش مردم به ویژه ما زنان را نگران چگونگی برگشت طالبان به صحنه سیاست ساخته بود. نگران دچار شدن به  گستره‌ای از عقب‌گردهای ارزشی که زنان قربانیان اولش خواهد بود.

وقتی جوبایدن تصمیم‌اش در قبال برنامه خروج کامل از افغانستان را اعلام کرد، از همان لحظه‌های اول یازده سپتمابر 2021 برای من حکم مواجه شدن با یک کابوس وحشت ناک را داشت. من و همکارانم در نیمرخ به این نتیجه رسیدیم که حکومت اشرف‌غنی می‌روند و جایش را به یک ساختار بسته‌تر، سنتی و عقب‌گراتر می‌دهد و بزودی تفکر طالبانی مجال این را می‌یابد که بخش قابل ملاحظه‌ی از دست‌آوردهای ارزشی بیست‌سال اخیر را به حاشیه رانده و از سکوی‌قدرت سیاسی بر آزادی‌های مدنی سیاسی مردم افغانستان اعمال سلیقه کند.

وقتی در جریان ماه‌جولای روند سقوط ولسوالی‌ها در مناطق شمال و شمال‌غرب افغانستان کلید خورد، ما فکر می‌کردیم طالبان برای دست یافتن به امتیازهای بیشتر در حکومت پسا صلح، فشارها را بیشتر کرده است. چون، ما فکر می‌کردیم که جامعه جهانی و ایالات‌متحده امریکا برای حفظ ثبات و دست‌اوردهای ارزشی در کنار مردم و ارزشهای باقی می‌مانند. اجازه نمی‌دهد تمام ارزشهای بیست‌ساله در افغانستان در یک چشم به هم زدن در کام یک کابوس وحشتناک سقوط کند.

اما، 15اگیست 2021 نشان داد که نه، قصه ارزش‌ها و دست‌آوردهای بیست ساله و سرنوشت دموکراسی و حقوق بشر، سرنوشت کودکان و زنان افغانستان برای امریکا و حتی برای همه دولت‌های متحد امریکا در حضور 20ساله شان در افغانستان، شعار سیاسی بوده است و کارت بازی‌های استخباراتی.

15اگیست برای مردم افغانستان و به ویژه برای زنان افغانستان فقط یک رویداد سیاسی نبود. یک تراژدی تلخ و کابوس وحشت‌ناک بود. تراژدی که در کمتر از نصف روز همه چیز را از زنان افغانستان گرفت. بعداش این زنان افغانستان بودند که پس از 20 سال فرصت در فصل جدید مبارزات برابری‌خواهی و آزادی‌خواهی شان یکبار دیگر در کام توحش و تفکر طالبانی سقوط کردند.

در بیشتر از دو ماه پس از فرار غنی و فرار نظامی امریکا از افغانستان در کابل گیر ماندم. در کابلی که همه سقوط کرده بدست طالبان. دو سه روز اول شهر کابل بصورت عجیب و حیرت انگیزی به سکوت وحشتناک فرو رفته بود. همه غافلگیر شده بود. ترسیده بوم. اما روز چهارم وقتی متوجه شدم در میدان هوایی کابل یک فاجعه جدید انسانی در حال رقم خورده است، تلاش کردم کم کم از شوک  روانی سقوط کابل بیرون شوم. برای فهمیدن فاجعه تلاش کردم. بعداش هرچه بیشر به ابعاد آنچه در 15اگیست رخ داد فکر کردم، بیشتر از پیش درگیر یک تراژدی ویرانگر شدم.

در دستکم دو سال اخیر قبل از 15اگیست، من و همکارانم در نیمرخ، همواره نگران مواجه شدن با عقب‌گردهای ارزشی در نتیجه بازی صلح و تحولات سیاسی پسا صلح بودیم. برای همین در دو سال گذشته بیشترین بخش توجه، انرژی و تلاش را به پرداختن به این نگرانی‌ها متمرکز کردیم. فکر می‌کردیم اگر ما زنان در افغانستان مقاومت نشان بدهیم، جامعه جهانی و در راس‌شان ایالات متحده امریکا، سرنوشت زنان را بخش جدی از محاسبات شان در قبال آینده افغانستان محاسبه می‌کنند.

اما متاسفانه آنچه را نمی‌شود انکار کرد این است که جامعه جهانی و پیشگامان دموکراسی، حقوق‌بشر و حامیان حقوق مدنی سیاسی، پس از 20 سال حضور نظامی_سیاسی مردم افغانستان را بصورت فاجعه بار به کام وحشت رها کردند و معنی واقعی کلمه به این مدعیان دفاع از حقوق‌بشر و حامیان دموکراسی در پایان 20سال حضور و شعار به زنان افغانستان خیانت کردند. خیانت شرم‌آور و وحشتناک.

در بیش از دو ماه پس از سقوط کابل بدست طالبان که در کابل بودم در متن تمام ویرانی‌ها، نفس این‌که می دیدم همه رهبران سیاسی فرار کرده اند. همه تنظیم‌های سیاسی آب شده اند و به زمین رفته اند، اما زنان تنها نیروهای مقاومت مدنی کابل در مقابل وحشت و تفکر طالبانی اند، در ته عالمی از سرخوردگی، به آینده امیدوارم می‌شدم. با آنکه از بعد از ظهر 15اگیست دفتر نیمرخ در کابل تعطیل شد و من و همکارانم مثل بقیه زنان افغانستان دیگر دفتر برای رفتن نداشتیم، اما تلاش کردیم بر ترس خود غلبه کنیم. حضور دادخواهانه و مقامت مدنی زنان را پوشش بدهیم. روایت‌های زنان از زندگی تحت حاکمیت ترس و وحشت طالبانی را بازتاب بدهیم. تا باشد که نبض مبارزه آزادی‌خواهی ما زنان همچنان بتپد و تلاش دشوار و تاریخی متوقف نشود.

در یک خوانش تاریخی، زن افغانستان سا‌ل‌هاست قربانی سرکوب، انکار و فراموشی بوده اند. گاه تفکر تندروانه مذهبی در تبانی با فرهنگ بسته و سنتی افغانستان زنان را سرکوب کرده‌است. چنانکه انسانیت زنان و کلیه حقوق بشری زنان را نقض و سلاخی شده است. در 20 سال گذشته با آنکه  فرصت طلایی برای رشد و بالندگی زنان افغانستان فراهم شده بود، نگاه مردسالار حاکم بر سیاست افغانستان و عدم نظارت درست متحدین بین‌المللی از فرصت‌ها سبب شده که زنان قربانی سیاست‌انکار شوند. سیاستی که حضور و مشارکت سیاسی معنادار زنان را انکار کرد. سیاستِ که با فرصت‌های زنان برخورد نمادین و نماشی کرد. سیاستِ انکار در بیست گذشته مجال قدرتمند شدن را از زنان افغانستان گرفت. اما آنچه بیش از همه در پایان 20سال فرصت زنان افغانستان را به کام فاجعه سقوط داد، رویگرداندن غیر مسوولانه جامعه جهانی و حامیان بین المللی افغانستان نسبت به زنان این کشور بود. رویکرد فراموشی و رها کردن زنان به کام یک فاجعه.


  بولتن ویژه جنبش رهائی زنان در افغانستان - ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و نه  

http://rahaizanorg.blogspot.com/2021/10/emancipation-of-women-of-afghanistan.html 

 

  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر