مریم مرادی
روزگار تلخ این روزهای زنان افغانستان بیانگر تراژدی دردناک زنان
ایران است. شنیدن و دیدن آنچه بر زنان افغانستان میرود حکایت درد مشترک ماست. بیش از چهار دهه است که ما زنان ایران با مبارزات
بی امان علیه قوانین زن ستیز که ریشه در باورهای سنتی و مذهبی دارد و محدودیتهای
بی شماری که تحت حکومت استبداد دینی است، به خوبی میدانیم که سلطه بنیاد گرایان
اسلامی بر افغانستان چه فجایع درد آوری بدنبال خواهد داشت . افغانستان کشور
همسایه، هم زبان و با تاریخ مشترک هم اکنون
تحت حکومت گروه اسلام گرای طالبان گرفتار شده است. طی چند سالی که طالبان
قدرت سیاسی را در دست داشتند جنایاتی که بر سر زنان افغانستان آمد تاریخ دردناکی
از خود بر جای گذاشت. بار دیگر با روی کار آمدن طالبان زنان اولین گروهی هستند که
تحت سرکوب وستم طالبان خواهند شد و با “جهاد نکاح” که بر آمده از تفکر طالبانی
است، به دوران تاریک برده داری جنسی باز میگردند. زنان افغانستان میدانند حقوقی که
در دو دهه گذشته از جمله حق کار، تحصیل، جابجایی و زندگی در آرامش را به دست آورده
بودند دوباره از دست میدهند.
در سال 2009 میلادی، قانون منع خشونت علیه زنان که درباره
تجاوز جنسی و ازدواج اجباری بود به تصویب رسید و دولت افغانستان جلوگیری از تحصیل
دختران و زنان را غیرقانونی اعلام کرد. اما اکنون زنان افغانستان به این موضوع فکر
میکند که آیا حق اشتغال و تحصیل خواهد داشت یا خیر؟!
طالبان طی مدتی کمتر از ده روز توانست کابل را بدون مقاومت قابل توجهی
از سوی دولت رسمی تحویل بگیرد و برای بار دوم «امارت اسلامی» را ایجاد کند. این
سرعت، وقوع رویداد تلخ 1357 را به یاد ایرانیان می آورد. یکی از ویژگیهای رخداد ناگوار
سال 1357 در ایران "سرعت" آن بود. موجی که " انقلاب" نام گرفت از
اواسط سال 1356 آغاز شده بود و طی مدت زمانی
کوتاه به نتیجه خود رسید. در حالی که طی همان سالها انقلاب الجزایر پس از هشت سال
به پیروزی رسید. یکی از دلایل مهم سرعت روی کار آمدن حادثه نامیمون سال 1357 حمایت کشورهای غربی یا حداقل چشم پوشی آنها بر
تحولات ایران بود.
سرعت روی کار آمدن طالبان در افغانستان، از جمله شباهتهایی است که با
روی کارآمدن حکومت جمهوری اسلامی در ایران دارد. همانگونه که از ماهها پیش آمریکا با
طالبان در قطر بر سر میز مذاکره نشستند، پیش از روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی
در ایران نیز بر اساس اسناد منتشر شده سازمان سیا، روح الله خمینی در مدت زمان حبس
خانگی خود در تهران، با دولت آمریکا در تماس بود.
طالبان، در حالی که خشونت ورزی میکنند ادعای عدم اعمال خشونت را دارند
و این ادعا برای ایرانیان عجیب نیست!
زمانیکه روحالله خمینی در فرانسه بود در گفتوگو با رسانههای خارجی
مدعی شد به دنبال حکومتی جمهوری است، از نوع جمهوری فرانسه و حکومتی تشکیل خواهند
داد که حتی کمونیستها میتوانند کرسی دانشگاهی داشته باشند و یا در برنامههای
مناظره محور صدا و سیما شرکت کنند. اما به محض ورود به ایران، جوی خون اعدامهای
بدون محاکمه از سقف مدرسه رفاه جاری شد و تا به امروز ادامه دارد.
طالبان نیز اگرچه دیگرهمچون گذشته مقابل دوربینهای تلویزیونی دست به
شلاق زدن، اعدام و سنگسار نمیزنند، اما خبرهایی از ربودن دختران جوان و قتل اعضای
خانوادههای آنان منتشر میشود. همچنین در بسیاری از شهرها دستور به رعایت حجاب
اجباری داده و زنان شاغل را به خانههای خود فرستادهاند. تصاویر و اخباری که از
شهرهای بزرگ افغانستان از جمله کابل منتشر میشود نشان میدهد که تصاویر زنان از
دیوارهای شهر پاک شدند، در همین رابطه طالبان اعلام کرده است زنان میتوانند با
حجاب اسلامی به مکاتب (مدارس) بازگردند. این روند برای ایرانیان بسیار آشناست،
جمهوری اسلامی نیزیکا یک این مراحل را با سرعتی متفاوت، سعی در کنترل و محدود کردن
زنان کرد.
اولین مقاومتهای مدنی زنان ایرانی در مقابل فشارهای جمهوری اسلامی در
ماههای اول تاسیس آن انجام شد. یک روز پیش از برگزاری مراسم بزرگداشت روز جهانی
زنان در سال 1357، روحالله خمینی در سخنرانی مدرسه رفاه اعلام کرد زنان کارمند ادارههای
دولتی باید حجاب اسلامی را برای حفظ آبرویشان رعایت کنند. روز بعد زنان کارمند
بدون حجاب اجازهٔ ورود به محل کارشان را نیافتند. تعداد زیادی از زنان کارمند از
رفتن به سر کار سر باز زدند و زنانی که کارمند وزارت امور خارجه بودند، بیرون
وزارتخانه دست به تظاهرات زدند. حدود 5 تا 8 هزار زن در دانشگاه تهران تجمع کرده و شعار
دادند. همچنین تعداد زیادی از دانش آموزان مدرسههای دخترانه به تظاهرات زنان در
تهران پیوستند.
فعالیتهای مدنی زنان ایران و افغانستان در مقابل حکومت بنیادگرای دینی
با یکدیگر شباهت دارند.
سلیمه مزاری یکی از زنان مبارز افغانستان است که اسلحه به دست گرفت و
در مقابل طالبان مقاومت کرد. تجربه تاریخی آنان از زندگی زیر سایه طالبان به زنان
افغانستانی و فعالان مدنی این کشور آموخته بود که در صورت عدم مقاومت چه بر سرشان
خواهد آمد.
روشن است که از این پس زندگی زنان، کودکان ، دگراندیشان و رسانهها متاثر از «امارت اسلامی» خواهد بود و دیگر هیچ چیز همچون گذشته نخواهد
شد؛ چنانچه «جمهوری اسلامی» حق زندگی و آزادی بیان و اندیشه ، آرامش و صلح و امنیت
را از جامعه و کشور سلب نموده و همچنان در
حال ویرانی است. اکنون دو کشور همسایه که تاریخی در هم تنیده با فرهنگ و زبانی
نزدیک به هم دارند میروند تا با دردی مشترک به سرنوشتی مشابه دچار شوند.
زنان در همه جا و از جمله افغانستان جزء قربانیان اصلی جنگ های
ارتجاعی هستند. زمانی که بنیادگرایان اسلامی طالبان هر بخشی از کشور را تصرف می
کند بنا بر ایدئولوژی ارتجاعی اش همه چیز از جمله زنان را جزئی از غنائم جنگی خود
می پندارد. برای همین هم زنان خصوصا زنان جوان را به اشکال مختلف برده جنسی می کند.
زنان در همه جا و از جمله افغانستان جزء قربانیان اصلی جنگ های ارتجاعی هستند.
خوشبختانه این زنان افغانستان بودند که در مقابل این حجم از خشونت و
ستم جنسیتی سکوت نکردند و بیش از همه گروهها و اقشار دیگر جامعه به بازگشت طالبان،
حساسیت از خود نشان داده اند. به همین دلیل هم با نبود نیروی انقلابی رهبری کننده
به شکل خودجوش برای مقابله با نیروی طالبان آن هم در جامعه سنتی و مردسالارانه
افغانستان، خود را مسلح کرده اند. این در حالی است که زنان حتی از وجود تشکلات
مستقل و مبارزه جویانه خود محروم اند. در سال های اخیر نسلی از زنان جوان که حاضر
نیستند به قوانین زن ستیزانه دولت اسلامی، طالبان و سایر مرتجعین اسلامی تن دهند،
در صحنه جامعه در حال فعالیت اند. شرکت و فعالیت در زمینه های گوناگون اجتماعی از
جمله طی کردن مدارج مختلف دانشگاهی و مسئولیت داشتن در مشاغلی هم چون خبرنگار،
معلم و دکتر و سهم داشتن در فعالیت های ورزشی و هنری و…. زمینه های مناسبی را برای
فعالیت های مدنی و آزادیخواهانه زنان جوان ایجاد کرده است. روز به روز تعداد زنانی
که علیه سنت های مردسالارانه، قتل های ناموسی، ازدواج اجباری، خشونت های خانگی و…
صدای اعتراض خود را بلند کرده اند، در حال گسترش است.
خشم زنان قدرت آن را دارد تا با اتخاذ بینشی رهایی بخش و سازمان یابی بتواند در مقابله با طالبان و سایر دولت های مستبد حاکم و سایر نیروهای دیگر که وجه مشترک تمامی آنان تفکرات بشدت زن ستیزانه و ارتجاعی است، بایستند. پیشبرد چنین مبارزاتی به روحیه مردم در جامعه نیز کمک کرده و زمینه های مناسبی را برای شکل گرفتن نیروهای انقلابی و ادامه مبارزه با هدف سرنگونی دولت های استبدادی حاکم و سایر نیروهای به شدت زن ستیز و ضد مردمی را در جامعه فراهم می سازد.
بولتن ویژه جنبش رهائی زنان در افغانستان - ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و نه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر