۱۳۹۹ تیر ۲۸, شنبه

نگاهی به جنبش "جان سیاهپوستان مهم است"


مینو همتی
ویدیوی قتل مردی سیاهپوست، جورج فلوید، زیر زانوان افسران پلیس سفید پوست همچون 
جرقه ای برق آسا، به انبار باروت نابرابری، تبعیض، خشونت سیستماتیک پلیس و قتل سیاهپوستان و رنگین پوستان در آمریکا، اروپا و دیگر نقاط جهان برخورد کرد و جنبش اعتراضی نوینی از آن متولد شد. این جنبش که در اعتراض به مصونیت قضائی پلیس های قاتل جورج فلوید آغاز شد به سرعت خواستار برچیدن راسیسم سیستماتیک دستگاه پلیس شد. در نتیجه چند هفته اعتراضات خیابانی بلاخره مقامات قضائی این افسران پلیس را به اتهام قتل جورج فلوید بازداشت کردند و دادستان ایالتی پرونده را پیگیر خواهد شد. با اینکه در روزهای اول اعتراضات، رسانه های خبری توجه خود را به اقدامات تخریبی و غارت فروشگاهها توسط تعداد معدودی از جوانان اختصاص داده بودند. لیکن بسرعت فعالین جنبشهای اعتراضی خیابان و جو عمومی را بتصرف خود درآورده و هر روزه به جمعیت معترضین در ایالات مختلف افزوده شد. یکی از مهمترین نتایج تا کنونی این جنبش که با نام "جان سیاهپوستان مهم است" یعنی باز کردن دیالوگی عمیق برای ریشه یابی و برچیدن راسیسم سیستماتیکی که قدرت را در قوه قضائیه، پلیس و زندانها قبضه کرده، میباشد.
این جنبش نوپا ریشه در اعماق تبعیض نژادی نهفته در تاریخ پسا برده داری در آمریکا و مستعمرات اروپا دارد. این جنبش در اعتراض به قتل جورج فلوید توسط پلیس نژادپرست شهرمینیاپولیس در آمریکا شروع شد، لیکن گستره مطالباتش تیشه به ریشه پوسیده بقایای سلطه برده داری میزند و سنگرهای آشکار و نهان آنان را یکی پس از دیگری ویران میکند و مجسمه های برده داران و تبعیض گران را از خیابانها و میادین لایروبی کرده و به موزه ها میسپارند.
تجارت برده (یا بهتر است بگوئیم دزدیدن سیاهپوستان) از سواحل آفریقا تا آمریکای شمالی بمنظور تامین نیروی کار مجانی برای صاحبان سفیدپوست مزارع  نیشکر، پنبه و تنباکو در
مستعمرات آمریکای شمالی و جزایر کارائیب برپا شده و تداوم مییافت .
شواهد تاریخی فراوانی حکایت از جنایات برده داران سفیدپوست و اوباش و اراذل تحت فرمانشان علیه برده های نافرمان دارد. سرنوشت برده های سربزیر نیز بهتر از فراریها نبود، فرسودگی و مرگ زودهنگام بر اثر شدت بیگاری و شرایط دشوار کار.
از قرن هفدهم میلادی بیش از سه میلیون برده را تجار اروپائی به سواحل آمریکا آوردند تا در مزارع پنبه برای ملاکین سفیدپوست بزرگ و کوچک به بیگاری کشیده شوند.
ایالات جنوبی آمریکا برگرده برد ه های سیاهپوست توسعه یافت که شاهرگ اقتصادی آن بر نیروی کار رایگان بردگان سیاهپوست بنا شده بود. سنت برده داشتن در این ایالات با عوامفریبی مذهبی و نژادی توجیه میشد و تا اعماق فرهنگی این جوامع را مسموم کرده بود.
وقتی بورژوازی نوخاسته صنعتی در ایالات شمالی برای تامین نیروی کار مورد نیاز کارخانه هایش به مخالفت با نظام برده داری و وابستگی نیروی کار به زمین و ملاکین پرداخت و در مناطق تحت نفوذ خود به جنبش لغو برداری پیوست، آوازه این تحول بزرگ به ایالات جنوبی هم رسید و در بین دو طبقه اصلی این جوامع یعنی اکثریت برده و اقلیت ملاکین برده دار ول وله ایجاد کرد.
فرار بردگان از جنوب به سمت ایالات شمالی و کسب آزادی از قید بردگی مطلق روبه افزایش بود و زیر بنای اقتصادی ایالات جنوبی در حال از هم گسیختن. هر چه زمان می گذشت شاهد افزایش خشونت و جنایات برده داران و جلادانشان بودیم که دست در دست مقامات انتظامی و قضائی، بردگان فراری را دستگیر و در ملا عام شلاق میزدند و سپس بدار می آویختند تا درس عبرتی برای دیگران شود. ( دقیقا همان کاری را که رژیمهای اسلامی ایران و افغانستان و حکومتهای مشابه در این دوره و زمان نیز وقیحانه ادامه میدهند).
نظام اقتصادی، و رفاهیات ملاکین آنقدر به نیروی کار بردگان وابسته بود که تصور کوچکترین تغییری در وضعیت موجود برای طبقه حاکم میسر نبود و با تمام قوا برای حفظ وضعیت موجود علیه نیروهای شمال وارد جنگ شدند. این جنگ داخلی خونین پس از چهار سال با شکست جنوبیهای برده دار به پایان رسید، لیکن برچیدن برده داری عریان در این مناطق تا دو سال به طول انجامید، زیرا که سانسور خبری در این مناطق اعمال میشد. بعد از اعلام رسمی لغو برداری، کماکان تبعیض آشکار علیه سیاهپوستان تازه آزاد شده بطور علنی در این ایالات برقرار بود. ممنوعیت عبور و مرور سیاهان در مناطق سفیدپوستان، ممنوعیت سیاهان از ورود به مغازه و رستورانها و مدارس سفید پوستان، بازداشت و ضرب و شتم سیاهپوستان بدلیل عدم رعایت این ممنوعیتها امری روزه مره بود.
در ایالات جنوبی صف نیروهای پلیس از نژادپرستان و جلادانی تشکیل شد که تا دیروز مامور شکار برده های فراری بودند.
دادگاهها و زندانها توسط برده داران سابق اداره میشدند و قانونگذاران این ایالات هم از بین ملاکین برده دار انتخاب شده بودند.
نظام برداری آمریکا در ایالات جنوبی با کمک کلیساهای سفید پوستان نژادپرست، قوای مقننه، قضائیه و اجرائیه جای خود را به نظامی مبتنی بر تبعیض سیستماتیک آشکار و پنهان علیه سیاهپوستان سپرد. شکل گیری گروههای نژادپرست و جنایتکاری چون کوک لاکس کلنها اهرمی برای فشار مضائف بر نیروی کار ارزان سیاهپوستان و بخط کردن آنان بعنوان شهروندان بی حق و حقوق و درجه چندم بود.
در دهه شست و هفتاد جنبش سیاهپوستان به رهبری مارترلوترکینگ، مالکوم اکس و آنجلا دیویس و دیگر فعالین ضد نژادپرستی و سیستم آپارتاید در ایالات متحده یک عقب نشینی جدیدی را به طبقه حاکمه ایالات سابقا برده دار تحمیل کرد که کینه آنرا کماکان در نحوه برخود قضائی نابرابر به سیاهان و قتل عمد آنان توسط پلیس شاهد هستیم.
قدرت گیری سیاستمداران راستگرا به دستجات پنهان و آشکار نژاد پرست که در دستگاههای پلیسی و زندانها هم حضور پر رنگی دارند، پر وبال داد و گستاخی را به آنجا رساندند که در مقابل دوربین ها هشت دقیقه و 46 ثانیه گلوی جورج فلوید را با زانوانشان فشار دادند تا در کف خیابان جان دهد، شاید منظور نمایش قدرت بود، غافل از اینکه مشاهده این صحنه در دنیای مجازی همانند جرقه ای به انبار باروت دستگاه تبعیض نژادی حاکم بود، و اکنون این جنبش اعتراضی از خیابانهای مینیاپلیس تا لندن و از استرالیا تا برزیل بپاخاسته تا حاکمیت تبعیض و نابرابری را به چالش کشد و سنگرهای جدید را برای دفاع از حقوق برابر شهروندی بنا نهد.
تبعیض نژادی سیستماتیک همیشه از دوران برده داری در تمامی تار و پود جامعه تنیده شده و در مقاطع مختلف تاریخی به اشکال گوناگون به بقای خود ادامه داده است. رد پای نژادپرسی را در سیستم آموزشی، مشاغل، تسهیلات بانکی، احکام دادگاهها و نابرابری سیستماتیک، بخصوص در مناطق فقیر نشین شهری که عمده ساکنان آن را سیاهپوستان و لاتین تبارها تشکیل میدهند مشاهده میکنیم.
جنبش "جان سیاهپوستان مهم است" تا دستیابی به مطالبات برحق خود از پای نخواهد نشست.
تداوم نژادپرستی همچون نابرابری جنسیتی، از عوارض سلطه نظام سرمایداری است و تا بتاریخ سپردن این نظام استثمارگر، مبارزه برای کسب آزادی و برابری ادامه دارد.

ژوئن 
2020


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و سه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر