شراره رضائی
دردنیای امروز "وضعیت زنان" در هر کشوری یکی از مهمترین
شاخص های ارزیابی عدالت اجتماعی محسوب میشود.
در
دهه های اخیر در پژوهشهای بین المللی
"وضعیت زنان" در جهان با واژه" زنانه شدن فقر " توصیف می شود.
فقر یا رفاه در میان زنان که اساسا شامل زنان بخش های پایین و محروم جامعه و اساساً طبقه ی کارگر هست در شاخص های بین المللی جهانی، عمدتا با سه شاخص، مورد بررسی قرار می گیرد. من این شاخص ها را در ایران مورد بررسی قرار می دهم.
شاخص اول « نرخ رشد
تعداد زنان شاغل»:
طبق گزارش ها و امارها، در
سال ۹۷ کمی بیش از ۲۷ میلیون جمعیت
فعال (افرادی که در تولید کالا و خدمات، مشارکت داشتند ) در کشور وجود داشته که کمی بیش از ۲۳٫۸ میلیون آنها
شاغل بودند.از بین این جمعیت شاغل، ۸۱٫۸ درصد مرد و تنها ۱۸٫۲ درصد زن بودند. نرخ اشتغال درسال 1400
به 9/10 درصد رسیده که 2دهم % از اسفند ۱۳۹۹ کمتر هست.
تازه این آمار و ارقامی هست که دولت اعلام می کند و
قطعا آمار واقعی نیست.
شاخص دوم « نرخ مشارکت اقتصادی زنان» است که به
رقمی کمتر از (8/12 درصد)
افت کرده که در مقایسه با اسفند ماه سال قبل، نیم
درصد کاهش داشته است.
سومین شاخص « شکاف
جنسیتی»:
که البته در مجمع جهانی
اقتصاد، برای سنجش شاخص شکاف جنسیتی، چهار حوزه را مد
نظر قرار می دهند:
حوزه آموزشی/حوزه بهداشت و سلامت/ حوزه مشارکت
اقتصادی و فرصتهای اقتصادی / و آخرین توانمندسازی سیاسی.
بر طبق گزارش سال 2020 ، از بین ۱۵۳
کشور که مورد بررسی قرار گرفت، ایران در حوزه اقتصادی رتبه ۱۴۸ / در
حوزه دستاوردهای آموزشی رتبه ۱۱۸ / درحوزه سلامت و بهداشت رتبه ۱۳۰ / و در حوزه مشارکت سیاسی رتبه ۱۴۵ را
به خود اختصاص داد.و یک مورد دیگه که جزو شاخص بین
المللی نیست بلکه مختص کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه مورد بررسی قرار می
گیرد :
«سهم
زنان سرپرست خانوار»:
بنابر آمار گزارشهای رسمی، نسبت زنان سرپرست خانوار به کل
سرپرستان خانوار (یعنی مرد و زن)، در سالهای ۹۰ تا ۹۸ تعداد خانوارهای دارای سرپرست زن افزایش حدود ۸/ ۲۶ درصدی داشته است. جمعیت شاغل زنان
خانوار نیز در این بازده با رشد ۱/ ۲۳ درصدی همراه بوده است.
اگر نگاهی به موقعیت زنان در ایران بیاندازیم تمام شاخص ها در
هم تنیده و به هم مرتبط ند. فقر اقتصادی باعث میشود زنان از تبعیض و ستم جنسیتی رنج
ببرند و بلعکس، شکاف و تبعیض های سیستماتیک جنسیتی مانع حضور جدی زنان در عرصه های
اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می شود.
عوامل رشد فقر در میان زنان، تکیه
سیستم بازار به کار ارزان زنان است که این مساله در همه جای دنیا اعمال می شود و
فقط مختص ایران نیست ولی در ایران عواملی
مثل تبعیض جنسیتی قانونی، در فقر زنان نقش بسزایی دارد و وضعیت زنان رو بغرنج تر
می کند. فقر
زنان که از یکطرف حاصل کارکرد نظامی ست که کار در انقیاد سرمایه ست و کل طبقه ی
کارگر از آن رنج می برند ولی در ایران بخاطر بی حقوقی که به زنان تحمیل کردند و
بخاطر تبدیل شدن زن به شهروند درجه دوم عملا از بازار کار رسمی بیرون انداخته شده
است.
زنانی که ۲۴ ساعته مشغول
کار طاقت فرسای حفظِ بقا خانواده اند علاوه بر فقر
اساسا هیچ ساعت فراغتی ندارند و باید نقش چند وجهی تولید مثل، نگهداری از
کودکان و اعضاء خانواده و علاوه بر اون
انتظار خدمات جنسی به همسر هم هست که این زنان، عنوان خانه دار را یدک می کشند و
از هیچ حقوقی بهره مند نیستند. بیمه ی
بیکاری و درمانی ندارند، بیمه بازنشستگی ندارند. خانه داری، اصلا
در تعریف مشاغل گنجانده نمی شود و یک کارگر شبانه روزی بی اجر و مزدند. کارخانگی زنان با توجه به فعالیتهای
تولیدی، خدماتی، پرستاری، و آموزشی که انجام میدهند، کاری بیمزد تلقی می شود، در
حالی که در محیط بیرون اگر فردی بخواهند از هرکدام این فعالیتها بهرهمند شوند
بایستی هزینه (دستمزد) بپردازند. و این
یکی از عوامل مهمی ست که تاثیر بسزایی بر افزایش فقر زنانه دارد. شاید کمتر بخشی از جامعه را می
شود پیدا کرد که تا این درجه مورد بهره
کشی و استثمار قرار بگیرد.
قطعاً، وضعیت زنان در کارکرد نظام سرمایه در جمهوری اسلامی که زنان را
به یک موقعیت شهروند درجه دو تبدیل کرده به مراتب وحشتناک تر است .در جامعه ای
که تا مغز استخوان با تمام نیرو و ازتمام جهات زن ستیز است. جامعه ی کاپیتالیستی
که بحران اقتصادی اش بیشتر از همه، گریبان
زنانی که حتی نیمه ی مرد هم محسوب نمی شود گرفته و شرایط بغرنجی را برای آنها رقم
زده. درجامعه و حکومتی
که کارگران مرد هم وضعیت خوبی ندارند و استثمار می شوند حساب بکنید که حالا
زن باشی آن هم زن کارگر و در مکانی غیردولتی مجبور به کار باشی. در عرصه ها و مشکلات
و چالش های اقتصادی که فقر خودش را بیشتر
نشان می دهد. زنانی که محتاج کار هستند تا بتوانند معاش خانواده خودشان
را تأمین کنند به طور گسترده طعمه کارگاه های کوچک و یا مشاغلی مثل کارهای خانگی و
نگهداری از سالمندان، کارگاه های خیاطی و عروسک سازی و از این قبیل کارها می شوند.
این کارگاه ها اغلب بدلیل فرار از مالیات، زیرزمینی هستند و
از انجا که این کارگران تحت پوشش بیمه اجتماعی نیستند قانونی برای پرداخت حقوق؛
عیدی و مزایا وجود ندارد وکارفرما کاملا
سلیقه ای برخورد می کند و دستمزدها بسیار ناچیز و ساعات کار طولانی ست.
در مشاغل دولتی و رسمی هم ما شاهد
تبعیض هستیم مثلا در آموزش و پرورش زنی که در سمت مدیر هست وقتی باردار میشود و به
مرخصی 9 ماهه زایمان می رود وقتی برمیگردد، جایگاه اولیه ی شغلی اش را از دست می
دهد و تبعیض در پرداخت حقوق و دستمزد حتی در ازای کاربرابر به بهانه ی اینکه مردان
سرپرست خانواده هستند و اساسا زنان در الویت استخدامی نیستند. و با همین
توجیه، مردان مشمول یکسری مزایا وحق اولاد می شوند که زنان شاغل از آن محروم هستند و تنها درصورتی
که شوهر فوت کرده یا جدا شده باشد درصورت اثبات سرپرستی فرزندانش می تواند حق
اولاد به زن تعلق بگیرد.
زنان تحصیل کرده هم در بخش اقتصاد وضعیت بهتری ندارد
و نرخ
بیکاری زنان تحصیل کرده در مقاطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد، کمی بیشتر از
دو برابر در مقایسه با مردان هست و در مقطع دکتری این آمار در برخی موارد «سه
برابر و حتی بیشتر» هست. ازطرفی با سهمیه
بندی جنسیتی در دانشگاه ها و محرومیت زنان از انتخاب رشته های فنی و مهندسی ، برق و مکانیک و ...
عملا حضور زنان را از بازار در کارهای تخصصی فنی حذف کردند.
در دو سال گذشته، با همه گیر شدن کرونا، معضلات اجتماعی مثل افزایش
خشونت های خانگی و طلاق بالا رفت و از نظر اقتصادی و معیشتی، خانواده ها در بدترین
وضعیت ممکن قرار گرفتند و باعث از بین
رفتن مشاغل و افزایش بیکاری و افزایش تعداد زنان سرپرست خانواده شد. کرونا و شرایط
اقتصادی کشور و بطور کلی سیاست های زن
ستیزانه و تبعیض های جنسیتی، زنان در الویت تعدیل نیرو قرار گرفتند با این
توجیه و بهانه که زنان مجبور نیستند هزینه
های زندگی و خانواده را تامین کنند.
آمار نشان می دهد که بیکاری و اخراج زنان از کار، طی سالهای ۹۹ و ۱۴۰۰ بیشترین میزان
را به خودش اختصاص داده. اغلب این زنانِ
اخراجی، در زمان قبل از کرونا، کسانی هستند که به کارهای خدماتی خانگی مثل کارهای
نظافت منزل، کار در مهدکودک ها، پرستاری
در خونه ها و یا در هتل ها و به دست فروشی مشغول بکار بودند که شغل های خودشان را
از دست دادند و برای تامین مایحتاج زندگی خود و خانوادهشان به دلیل عدم حمایت های
دولتی، بسیاری از این زنان کارتن خواب شده اند و یا به زبالهگردی روی آوردند. سال گذشته بود که زن قبرخوابی برای سیر کردن شکم گرسنه اش، تنها
برای یک ساندویچ فلافل مجبور به هم خوابگی با سه مرد شد. زنان کارتن خواب، زنان
قبرخواب، که از خانواده ترد شده اند خیلی
هاشون حتی شناسنامه ندارند و در هیچ آمار و ارقامی قرار نمی گیرند. این حادثه تلخ،
عمق فاجعه و بحران یک جامعه و فقر زنان را نشان می دهد.
شرایط اسفناک معیشتی و گرانی و تورم افسارگسیخته، هر روز گریبان تعداد
بیشتری از خانواده را می گیرد و وسعت دامنه اش وسیع تر می شود و مسلما زنان و
کودکان اولین قربانیان فقر هستند که بیشترین آسیب های اجتماعی را می بینند.
اما، از آنجا
که حاکمیت ایران حتی از بهبود بسیار کوچیک و حداقل ها، در
ایران عاجز هست و تعرض به حقوق انسانی، تعرض به معیشت و
سرکوب، تنها زبانی ست که جمهوری اسلامی ، طی این چهل سال با آن به
حکومتش ادامه داده است. با این وجود، در دل جامعه مقابله با فقر بخشی از مبارزات در
سطح جامعه هست. اگرچه ما حضور فقیرترین و محروم ترین لایحه های زنانی که استثمار می شوند و
برای تهیه یک لقمه نان، مجبور به تن فروشی هستند و یا به کار
چند شیفته و نگهداری از بچه و دستفروشی و
گور خوابی اینها کشیده شده اند، حضورشان
را نمی بینیم. ولی صدای اعتراض این بخش از جامعه را، در بخش هایی دیگری که
در جامعه به تحرّوک درآمدند، می شنویم. مبارزه با فقر در ایران در جریان هست و زنها در صف مقدم مبارزه با فقر
هستند.
ما در اعتراضات کارگران، معلمان، اعتراضات بازنشستگان و در کل جنبش ها و اعتراضات، حضور قوی زنان را شاهد هستیم و دامنه ی این
اعتراضات و مطالبات برای معیشت و رفاه، گسترده تر می شود. در پایان صحبت هایم باید بگویم که رهایی زنان از
فقر زنانه، بعنوان بخشی از طبقه ی کارگر و بخش های محروم جامعه، به مبارزه ای توده ای و
عمومی از طبقه ی کارگر و بخش های دیگر جامعه گره خورده است.
متن پیاده شده سخنرانی شراره رضایی که در تاریخ هجدهم جون در اینستگرام بصورت لایو در برنامه ی
"زنان چپ" انجام گرفته شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر